-
بروید ای حبیبان بکشید یار مارا
به من اورید اخر صنم گریز پارا -
دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند
نوعروسیست که در عقد بسی داماد است -
مریم عباسپور توکه از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
-
مریم عباسپور آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
-
مریم عباسپور ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
-
مریم عباسپور تنم رنجور و جان بیمار، وقت است
اگر رحم آوری بر ناتوانی... -
@گل-آبی یکی را به سر برنهد تاج بخت یکی را به خاک اندر ارد زتخت
-
تــا هــســتـم ای رفـیـق نـدانـی کـه کـیـسـتـم
روزی ســراغ وقــت مــن آئــی کــه نــیـسـتـم