-
najafiali78 درد بي عشقي ز جانم برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جاني داشتم -
@shiima
ما دانه نخورده طعمه ی دام شدیم
ناکرده گنه دیدی چه بد نام شدیم ؟ -
najafiali78 می بخشی یا الهی، جرم مرا که گاهی
گر غیر حضرت تو، یاری گزیده بودم -
@shiima
ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب
کز گرفتاری ایام مجالی کردیم -
najafiali78 مرا مهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانیست و دگرگون نخواهد شد -
@shiima
دست در گردن و آن گردن مینا در دست
بوسه بشکست و بدان عهد همه خلق شکست -
najafiali78 تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده -
@shiima هر دلی عشقی و هر عشق بهاری دارد
جز دل ما که غم هجر نگاری دارد -
najafiali78 دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلي سرشار از غم دارم امشب -
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند -
najafiali78 دارد تمام عشق من از دست مي رود
انگيزه هاي زيستن از دست مي رود -
@shiima در همه دیر مغان نیست چومن شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی -
najafiali78 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
ی فقط همین