هرچی تودلته بریز بیرون7

[dlrm]

@shiima

الا یا ایها الساقی ز می پر ساز جامم را
که از جانم فرو ریزد هوی ننگ و نامم را

[hamed1379999]

مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله به یک خواب لتیف

[shiimma]

dlrm اندوهگین و غمزده می گویم
شاید ز روی ناز نمی آید

[dlrm]

@shiima

در این دریا چه می جویند ماهی های سرگردان؟
مرا ازاد می خواهی؟
به تنگ خویش برگردان

[hamed1379999]

همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی

[shiimma]

dlrm ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.

[dlrm]

@shiima

دوش شراب ریختی از بر ما گریختی
بار دگر گرفتمت
بار دگر چنان مکن

درست گفتم؟:))

[hamed1379999]

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده‌ ای کو که به دل انگیزم؟
قطره‌ ای کو که به دریا ریزم؟
صخره‌ ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک، غمی غمناک است

[shiimma]

dlrm می گریزی زمن و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم

[hamed1379999]

در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می‌خواند.

[hamed1379999]

@shiima میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

[shiimma]

hamed1379999 ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم

[hamed1379999]

@shiima ما را به تو سریست کس محرم ان نیست
گر سر برو سر تو با کس نگشایم

[shiimma]

hamed1379999 من تا ابد كنار تو ميماندم
من تا ابد ترانه عشقم را
در آفتاب عشق تو ميخواندم

[hamed1379999]

@shiima ما را نه غم دوزخ است و نه حرص بهشت
بردار رخ ز پرده که مشتاق لقاییم

[hamed1379999]

خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار

[shiimma]

hamed1379999 می روم ، خنده به لب ، خونین دل
می روم از دل من دست بدار

[hamed1379999]

@shiima رم دادن صید خوداز اغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم و رماندیم

[shiimma]

hamed1379999 مرا ببخش ومگو او وفا نداشت
راهي بجز گريز برايم نمانده بود

[hamed1379999]

@shiima دود اهی که براید ز دل سوختگان
گرد اینه روی تو براید روزی