-
نوشتهشده در ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
تورا توش هنر می باید اندوخت
حدیث زندگی می باید اموخت -
dlrm تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را -
نوشتهشده در ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۷:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها -
dlrm آتش است این بانگ و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد -
dlrm از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است
من عاشق تـــو هستم، این گفت و گـــو نــــدارد
گفت و گو ندارد واقعا -
dlrm از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است
من عاشق تـــو هستم، این گفت و گـــو نــــدارد
گفت و گو ندارد واقعانوشتهشده در ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۷:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@saraa-66
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهیست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمرنوکریم ابجی:))
-
dlrm ز آن روی نظیـــر تــــو نجــوئیـم، کـــز اول
نقاش چو زد نقش تو، بشکست قلم را
عزیزی شما ابجی گلی -
@saraa-66 تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک به در صومعه با بربط و پیمانه روم
-
dlrm ز آن روی نظیـــر تــــو نجــوئیـم، کـــز اول
نقاش چو زد نقش تو، بشکست قلم را
عزیزی شما ابجی گلینوشتهشده در ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۷:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@saraa-66
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموشجان جان دیگه:))
-
dlrm شاه منصور واقف است که ما روی همت بهر کجا که نهیم
-
دوستان من دیگه رفتم خیلی خوب بود مرسی
-
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچه ای ز هر طرف می زندم به چنگ و دفخوب بخوابی ممنون:)
dlrm فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغمارا -
dlrm فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغمارانوشتهشده در ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۷:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده ی خود پرده دری نیست که نیست -
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده ی خود پرده دری نیست که نیستdlrm ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود -
نوشتهشده در ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۸:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن -
dlrm ندانستم كه تو كی آمدی ای دوست كی رفتی
به مـــن تـــا مژده آوردند مــن از خود به در رفتم -
dlrm ندانستم كه تو كی آمدی ای دوست كی رفتی
به مـــن تـــا مژده آوردند مــن از خود به در رفتمنوشتهشده در ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@saraa-66
مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق -
dlrm قد بلند تو را تا به بر نمیگیرم
درخت کام و مرادم به بر نمیآید