Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
rezanikoo دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
miss.besharati در دوردست خاطره مردی از پله ها ی پاییز بالا می رود و چون تابستانی میوه هایش را به آغوش می کشد.
@shiima در بن این پرده نیلوفری کیست کند با چومنی همسری؟
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت در قفس بودم، رهایم کرد و رفت
@shiima دلا تاکی دراین زندان فریب این و آن بینی/یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
miss.besharati تویی رزاق هر پیدا و پنهان تویی خلاق هر دانا و نادان
rezanikoo یار من پاک تر از برگ گل است یار من جاذبه ی لطف و وفاست
miss.besharati تماشای موسیقی بوییدن شعر شنیدن نقاشی مزه کردن رقص؛ دستت را به من بده
@shiima هر ان وصفی که گویم بیش از انی یقین دانم که بی شک جان جانی
saraa.66 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
miss.besharati رهن مخروبه ترین گوشه ی قلبت چند است ..
@shiima تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری
saraa.66 یکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست ؟ گاهی می خوام داد بکشم اما صدام در نمیاد بگم آخه خدا چرا دنیا به آخر نمیاد ؟
@shiima دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
saraa.66 شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود مینالد.
جغد میخواند.
غم بیاویخته با رنگ غروب.
میتراود ز لبم قصه سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب.
@shiima به خجستگی عیدت چه دعا کنم که دانم که بدولت تو هرگز ز فنا ضرر نیاید
saraa.66 دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
@shiima تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
saraa.66 داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است
@shiima تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت