هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
صوفی بحث از یه جایی میگزره من نمیتونم جلو جمع ادامه بدم
دایره لغاتم بدرد خصوصی میخوره فقط(: -
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟ -
صوفی بحث از یه جایی میگزره من نمیتونم جلو جمع ادامه بدم
دایره لغاتم بدرد خصوصی میخوره فقط(: -
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟چوپان همیشه مودبه همیشه شیر گوسفند ها رو میدوشه تا یه وقت سینه های گوسفند منفجر نشه پشم هاش رو میتراشه تا از گرمای لعنتی تابستون خلاص بشه و اسوه ها همیشه دوستداشتنی هستن چون دائم به فکر گوسفندها هستن و خودشون رو وقف گوسفند ها کردن
-
صوفی -_______
-
صوفی -_______
-
صوفی -__________
-
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟چوپان همیشه مودبه همیشه شیر گوسفند ها رو میدوشه تا یه وقت سینه های گوسفند منفجر نشه پشم هاش رو میتراشه تا از گرمای لعنتی تابستون خلاص بشه و اسوه ها همیشه دوستداشتنی هستن چون دائم به فکر گوسفندها هستن و خودشون رو وقف گوسفند ها کردن
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟چوپان همیشه مودبه همیشه شیر گوسفند ها رو میدوشه تا یه وقت سینه های گوسفند منفجر نشه پشم هاش رو میتراشه تا از گرمای لعنتی تابستون خلاص بشه و اسوه ها همیشه دوستداشتنی هستن چون دائم به فکر گوسفندها هستن و خودشون رو وقف گوسفند ها کردن
خب این ظواهر هست تا حدودی اما وقتی چوپان زرنگ تر باشه چوپانهایی رو در لباس گوسفند وارد گله میکنه تا حرف ها رو بشنون تا خوب خوب همه چی آنالیز شه تا چیزی کم نزاره
-
@nogteh شب(:-__-
-
@nogteh شب(:-__-
-
-
صوفی -_____(:
-
صوفی -_____(:
-
-
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟چوپان همیشه مودبه همیشه شیر گوسفند ها رو میدوشه تا یه وقت سینه های گوسفند منفجر نشه پشم هاش رو میتراشه تا از گرمای لعنتی تابستون خلاص بشه و اسوه ها همیشه دوستداشتنی هستن چون دائم به فکر گوسفندها هستن و خودشون رو وقف گوسفند ها کردن
خب این ظواهر هست تا حدودی اما وقتی چوپان زرنگ تر باشه چوپانهایی رو در لباس گوسفند وارد گله میکنه تا حرف ها رو بشنون تا خوب خوب همه چی آنالیز شه تا چیزی کم نزاره
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟چوپان همیشه مودبه همیشه شیر گوسفند ها رو میدوشه تا یه وقت سینه های گوسفند منفجر نشه پشم هاش رو میتراشه تا از گرمای لعنتی تابستون خلاص بشه و اسوه ها همیشه دوستداشتنی هستن چون دائم به فکر گوسفندها هستن و خودشون رو وقف گوسفند ها کردن
خب این ظواهر هست تا حدودی اما وقتی چوپان زرنگ تر باشه چوپانهایی رو در لباس گوسفند وارد گله میکنه تا حرف ها رو بشنون تا خوب خوب همه چی آنالیز شه تا چیزی کم نزاره
خب بعد از مدتی شاهد این هستیم که گله گوسفند ها به سمت علف هایی هدایت میشه که بیشتر به دهنش خوش میاد! چوپان و اتاق فکرش میرن در فکر اینکه چطور بیشتر خدمت کنند به گله! اسوه ها همیشه به فکر گوسفند ها هستن
-
صوفی ):(
-
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
میدونید که همه پیامبرا قبل از بعثت به چوپانی مشغول بودن ، به نوعی این چوپانی یه شغل خاص محسوب میشه و من به کسی ک براش ارزش قائلم میگم چوپان .. به نوعی اسوه من هستن
گفتم در جریان باشیدخب با این حساب هر جامعه انسانی ک در نظر بگیریم نیازمند تعدادی اسوه یا بهتر بگم چوپانه! حالا این جامعه میتونه مجازی باشه یا واقعی کوچیک باشه یا بزرگ ب هر حال اهمیتی نداره
خب پس جامعه مورد نظر ما ممکنه یک چوپان یا بلکه چند چوپان داشته باشه که طبیعتا هر چه تعداد چوپانها بیشتر باشه اداره گله گوسفندها راحت تره
خب سوال پیش میاد که حماقت گوسفنده که اهلیش کرده یا تفکر برترش؟ یا اینکه اصلا اهلی شدن گوسفند دست چوپانه یا خود گوسفند؟ و اینکه هدف چوپان از هدایت گوسفند ها چیه؟
کلا به چوپانها یه وقت برنخوره چون من خودم رو گوسفند این جامعه میدونم و چشمم به اسوه هاست به چوپانهای خوب
خب گوسفند ها هم دسته بندی دارن یه دسته شون گوسفندای خوبن که همیشه پا به پای چوپان قدم میزنن و خوب شیر میدن اینا خیلی خوبن
یه دسته دیگه گوسفندایی هستن که از گله عقب میمونن و گیج میزنن گاهی براشون سوال پیش میادکه من ناچارا جز این دسته هستمخب از هر چی ک بگذریم نوبت چوپانهاست
چوپانها همیشه شخصیت های کم حرف و متفکرن که کارهاشون پر از حکمته حتی اینکه پوزه گرگ رو میشکنن هم باز هدف داره مثلا سعدی میگه :شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودیالبته بگم که گرگ خودش خیلی وقتا میتونه سگ گله مجاور باشه !
خب پس اسوه ها باید گوسفند ها رو هدایت کنن رشد بدن بهشون زندگی بدن ... پس تقسیم بندی میشن به چوپانهای پشت پرده و متفکر و چوپانهای اجرایی ک نمود همون تفکراتن البته چوپانهای با قابلیت دوگانه دیگه بهترین اسوه ها هستنبله چوپانها میتونن به چوپانهای عقیدتی تبدیل بشن به چوپانهای فان و تسهیل کننده فضا چوپان سیاست گذار چوپان علمی چوپان مالی و البته ک چوپان دروغگو
این وسط یه حریم دائمی هست بین چوپان و گوسفند .. البته ک گوسفندای دسته اول فارغ از این حریمند و کلا نیازی هم به نزدیکی با چوپان ندارن ولی چوپانهای دسته دوم هر از گاهی به چوپان فکر میکنن هر از گاهی شک میکنن و هر از گاهی فکر چوپان شدن به سرشون میزنه! خب طبیعیه که اسوه باید فکری به حال اینا بکنه
چوپان یا بهتره بگم اسوه به گوسفند های دسته دوم نزدیک میشه باهاشون حرف میزنه و تفکرات کوچک گوسفند رو میخونه ، سعی میکنه تا تبدیلشون کنه به چوپان دسته یک یا دیگه نهایتا نشد گوشتش رو در راه خدا تقسیم کنه (گفتم ک اسوه ست حتی این کارش هم پر از خیر و برکته)
چوپان خوب معمولا چوپانیه که خودش رو میزنه به نفهمیدن زبون گوسفند و فقط بع بعش رو میشنوه و انکار میکنه این اسوه و الگو ممکنه سردرد هم بگیره
البته بازم تاکید میکنم همه انبیا قبل از رسالت چوپان بودن
من همیشه عاشق چوپانها هستم چون واقعا اسوه هستن و واقعا دوسداشتنی هستن اما نکته ای ک هست قدرت چوپانه.
چوپان میتونه یک گوسفند دسته دوم رو برای نمونه هم ک شده جلوی چشم بقیه گوسفندا سلاخی کنه و هیچ کس از جاش هم تکون نخوره
چوپان همیشه به خاطر تفکرش قابل احترامه اما مهم اینه که چرا چوپانی میکنه؟چوپان همیشه مودبه همیشه شیر گوسفند ها رو میدوشه تا یه وقت سینه های گوسفند منفجر نشه پشم هاش رو میتراشه تا از گرمای لعنتی تابستون خلاص بشه و اسوه ها همیشه دوستداشتنی هستن چون دائم به فکر گوسفندها هستن و خودشون رو وقف گوسفند ها کردن
خب این ظواهر هست تا حدودی اما وقتی چوپان زرنگ تر باشه چوپانهایی رو در لباس گوسفند وارد گله میکنه تا حرف ها رو بشنون تا خوب خوب همه چی آنالیز شه تا چیزی کم نزاره
خب بعد از مدتی شاهد این هستیم که گله گوسفند ها به سمت علف هایی هدایت میشه که بیشتر به دهنش خوش میاد! چوپان و اتاق فکرش میرن در فکر اینکه چطور بیشتر خدمت کنند به گله! اسوه ها همیشه به فکر گوسفند ها هستن