شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
@Saahaar در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
? کارهای نزدیک سال نو در خارج:
?رزرو بلیط برای مسافرت
?سفارش لباس برای مهمانی
?خرید درخت کریسمس
?خرید کادو برای بچه ها
?خرید فشفشه و وسایل آتش بازی
?سفارش کیک
?و خرید درینک جات و ...?سال نو در ایران:
?شستن فرشها
?سابیدن آشپزخانه
?شستن یخچال و مبل و پرده
?شستن دستشویی و حمام با آخرین ابتکارات
?شستن تمام لباسهای موجود در خانه
?شستن تمامی ظروف
?شستن راه پله ها
?و در آخر هم شستن ماشین بابا️به نظر شما ما جشن میگیریم یا فستیوال شستشو!؟?
از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم :| ای خدا
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهnsrin79 علم ریاضی : چرا ریاضی نخوندین؟
بچه ها : امتحان عربی داشتیم
معلم عربی : چرا عربی نخوندین؟
بچه ها : امتحان ریاضی داشتیم
و اینگونه بود که ما دیپلم گرفتیم -
nsrin79 علم ریاضی : چرا ریاضی نخوندین؟
بچه ها : امتحان عربی داشتیم
معلم عربی : چرا عربی نخوندین؟
بچه ها : امتحان ریاضی داشتیم
و اینگونه بود که ما دیپلم گرفتیمنوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۷:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmissgoli016 و بعد جفت معلما میرفتن دفتر با هم دعوا میکردن که چرا همش بچه ها درس شمارو میخونن درس منو نمیخونن و اونجا بود که گندش در میومد و مدیر حسابمونو میرسید :)))
-
missgoli016 و بعد جفت معلما میرفتن دفتر با هم دعوا میکردن که چرا همش بچه ها درس شمارو میخونن درس منو نمیخونن و اونجا بود که گندش در میومد و مدیر حسابمونو میرسید :)))
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۷:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهnsrin79 در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
missgoli016 و بعد جفت معلما میرفتن دفتر با هم دعوا میکردن که چرا همش بچه ها درس شمارو میخونن درس منو نمیخونن و اونجا بود که گندش در میومد و مدیر حسابمونو میرسید :)))
یادش بخیر سال سوم دبیرستان مدیر مدرسه رو دیوونه کرده بودم ، آخرش اخراجم کردن
-
سلام دوستااااااااان این تاپیک واسه اینه که تا میتونیم شاد باشیم،هرکی از درس خسته شد یا چیز دیگه،واسه زنگ تفریح بیاد اینجا شاد بشه انرژی بگیره،جوک یا سوتی های خنده دار یا هرچیز خنده دار دیگه رو اینجا بنویسیم :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۸:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهﺷﻤﺎﺭﻩ دوس پسرمو ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻩ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﮐﻨﻪ...
شهریور ﻋﺮﻭﺳﯿﺸﻮﻧﻪ ﻣﻨﻢ ﺩﻋﻮﺗم
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﺟﻮﻥ ﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ !! -
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۳:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زاغکی ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ پیتزا میخورد
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ :ﭺ ﺳﺮﯼ ﭺ ﺩﻣﯽ ﻋﺠﺐ ﺗﯿﺮﯾﭗ ﺧﻔﻨﯽ ﺁﻭﺍﺯ
ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻓﯿﺾ ﺑﺒﺮﻡ؟
زاغ ﭘﯿﺘﺰﺍ را ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﻋﻮﺿﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﭘﻨﯿﺮﻭ بردی کلاس سوم بودم ﺍﻻﻥ ﻟﯿﺴﺎﻧﺴﻢ
ﺭﻭﺑﺎﻩ
ﮔﻔﺖ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﭘﺮﺍﺕ ﺭﯾﺨﺘﻪ؟!
زاغ ﭘﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﭘﻨﯿﺮﺗﻮ ﺑﺮﺩﻡ راهنمایی ﻣﻴﺨﻮﻧﺪﻡ !ﺍﻻﻥ رئیس صندوق ذخیره فرهنگیانم ﺟﻴﮕﺮ
-
یه سگداشتیم بابام گذاشتش تو گونی
بردش بیابون که ولش کنه!عصرشد بابام نیومد مامانم زنگ زده میگه:
کجایی سگه دوباره برگشته!بابامم میگه:
بپرس از کجا اومده من گم شدم -
يه عطسه کردم
سريع رفتم قرص خوردم
سوپ درست کردم
آب نمک قرقره کردم
وقتي داشتم آب جوش ميخوردم ويروس اومد بيرون
گفت:
"باشه...
آروم وحشى!!
خودکشي نکن،خودم ميرم!
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاکالیپتوس اخ منم همین مدلیم چون اگه سرما بخورم دو هفته از درس میوفتم:smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes:
-
missgoli016 و بعد جفت معلما میرفتن دفتر با هم دعوا میکردن که چرا همش بچه ها درس شمارو میخونن درس منو نمیخونن و اونجا بود که گندش در میومد و مدیر حسابمونو میرسید :)))
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهnsrin79
ما بازم حق ب جانب بودیم تازه مثلا دیر میشد امتحان نمیگرفتن چقد غر میزدیم اَییی بابا ما ک خونده بودیم
-
nsrin79 در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
missgoli016 و بعد جفت معلما میرفتن دفتر با هم دعوا میکردن که چرا همش بچه ها درس شمارو میخونن درس منو نمیخونن و اونجا بود که گندش در میومد و مدیر حسابمونو میرسید :)))
یادش بخیر سال سوم دبیرستان مدیر مدرسه رو دیوونه کرده بودم ، آخرش اخراجم کردن
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو دنیایی که متضاد مترادف میشه متضاد ولی مترادف متضاد نمی شه مترادف میخوای من صبح زود پاشم؟ :-|
-
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۷:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دختره به دوست پسرش ميگه ميخواى جايى رو كه آمپول زدم بهت نشون بدم
پسره باخوشحالى گفت آره
دختره گفت ساختمان روبرو طبقه دوم
-
نوشتهشده در ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فرودگاه بودم
يه جوان پس از سال ها دورى از وطن به وطنش بازگشتأو از هواپيما كه پياده شد، ساكشو زمين گذاشت و سجده كرد و خاك وطنش را بوسيد
سرش راكه بلند كرد ديد
ساكش نيست...!!
به ايران خوش اومدی هم وطن
-
نوشتهشده در ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من از اولم با گوشي لمسي مشکل داشتم
ديشب خواستم به رئيسم بنويسم "اوضاع نت خرابه"نوشتم "اوضاع ننت خرابه"
شبونه حکم اخراجمو
با پيک موتوري فرستاد دم خونمون -
یه بارم یه لباس داشتم رفتم با دستهای خودم آتیشش زدم،
اومدم به مامانم گفتم مامان اون لباس سفیده رو ندیدی؟
اومد پیداش کرد، گفت بیا بگیر تو کمد بود ذلیل مرده
مگه کورینوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmriaw
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
-
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو پاساژ افتادم دنبال یه دختره ، هی پا نمیداد
گفتم یه نگاه بنداز شاید پسندیدی
حالا بعد کلی اصرار برگشت گفت : بابا من دوستِ دوستدخترتم...
همون اول که پیشنهاد دادی شناختمت و هیچ علاقهای ندارم رابطهتون بهم بخوره، برو بهش چیزی نمیگم ....
یه لحظه جا خوردم .....!
گفتم جدی تو دوستشی؟؟
یه پوزخندی زد و گفت : پس دوستدختر داری افتادی دنبال یکی دیگه!؟؟
برو بچه جوون برووو .....بچههااااااا خیلی حواستون باشه یه دستی نخورین
-
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ﻣﺮﺩﻩ با ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰ عملیاتشون ﺭﻭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ : «تلفن کردن»
یه روز ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻪ ﻣﺎمانت ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻨﻢ
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﮕﻮ تلفن ﺗﺎ ﺳﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﻄﻌﻪ !
ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺲ ﺑﮕﻮ اگه یه فکری نکنی مجبورم برﻡ سراغ ﺗﻠﻔﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ !
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : بهش ﺑﮕﻮ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩه.
ﺧﺪﺍ ﺳﺮ ﺷﺎﻫﺪﻩ ، ﺍﮔﻪ بره سراغ تلفن عمومی ، ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ #مردم از خنده
-
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زنه میره نجّاری،میگه آقا هر وقت اتوبوس رد میشه کمدِ ما خیلی میلرزه،میشه بیاید نگاه کنید؟
یارو میره یکم سفت کاری میکنه،ولی درست نمیشه!!!
بعد زنه میگه آقا اصلا بشین تو کمد اتوبوس اومد ببین مشکل از کجاست...!
تا یارو میشینه درو میبنده،شوهره زنه میاد خونه درِ کمدو باز میکنه،میگه تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟
یارو میگه ناموووسن بگم منتظره اتوبوسم باورت میشه؟!!!
-
نوشتهشده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خر و خروس و سگ داشتن از ایران می رفتن...
علتشو پرسیدن
خروس گفت : اينقدر ساعتو عقب جلو كردن نمیدونم كی بخونم كی نخونم؟!
سگ گفت: نفهمیدم من باید دزدا رو بگیرم ،110 باید بگیره،يا گشت میگیره؟!!!
خر هم گفت: منم نفهمیدم من خرم، ملت خرن
اینای که پراید ۳ میلیونی میخرن ۳۵ میلیون خرن
اصلا اينقدر خر تو خره كه هویت منو ریختن بهم !!
-
ﻣﺮﺩﻩ با ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰ عملیاتشون ﺭﻭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ : «تلفن کردن»
یه روز ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻪ ﻣﺎمانت ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻨﻢ
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﮕﻮ تلفن ﺗﺎ ﺳﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﻄﻌﻪ !
ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺲ ﺑﮕﻮ اگه یه فکری نکنی مجبورم برﻡ سراغ ﺗﻠﻔﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ !
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : بهش ﺑﮕﻮ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩه.
ﺧﺪﺍ ﺳﺮ ﺷﺎﻫﺪﻩ ، ﺍﮔﻪ بره سراغ تلفن عمومی ، ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ #مردم از خنده
@shiima در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
ﻣﺮﺩﻩ با ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰ عملیاتشون ﺭﻭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ : «تلفن کردن»
یه روز ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻪ ﻣﺎمانت ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻨﻢ
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﮕﻮ تلفن ﺗﺎ ﺳﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﻄﻌﻪ !
ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺲ ﺑﮕﻮ اگه یه فکری نکنی مجبورم برﻡ سراغ ﺗﻠﻔﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ !
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : بهش ﺑﮕﻮ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩه.
ﺧﺪﺍ ﺳﺮ ﺷﺎﻫﺪﻩ ، ﺍﮔﻪ بره سراغ تلفن عمومی ، ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ #مردم از خنده
خیلی باحال بود