Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خــــــــــودنویس
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
خ
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
خ
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
خ
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
خ
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
خ
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

خــــــــــودنویس

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
1.7k دیدگاه‌ها 248 کاربران 79.2k بازدیدها 213 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • sonicS آفلاین
    sonicS آفلاین
    sonic
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #368

    بعضی وقتا یه گوشه میشینی...
    زانوهاتو محکم بغل میکنی...
    و فقط میخوای بگذره...
    با خودت میگی این شب صب نمیشه...
    میگی این تنهایی هیچ وقت تموم نمیشه...
    کسایی که صدای خندشون حالتو خوب میکرد الان گوشاتو میگیری که نشنوی...
    تو تنهایی خودت غرق میشی و دور میشی...
    دور میشی....
    دور میشی...

    ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن:)

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    14
    • Dr.agonD Dr.agon

      Photo0260.jpg
      این اقا خوشتیپه ک مشاهده میفرماایین داداش گل بندس😄 😍 😘 بگو ماشاءالله😄 😌 اگه دلتون خواس بازم ببینینش تو تودلی بگین تا بزارم دوباره☺

      M آفلاین
      M آفلاین
      masoud
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #369

      @FatiJoooooni در خــــــــــودنویس گفته است:

      Photo0260.jpg
      این اقا خوشتیپه ک مشاهده میفرماایین داداش گل بندس😄 😍 😘 بگو ماشاءالله😄 😌 اگه دلتون خواس بازم ببینینش تو تودلی بگین تا بزارم دوباره☺

      هزار الله اکبر
      ماشاءالله

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      10
      • dlrmD آفلاین
        dlrmD آفلاین
        dlrm
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #370

        میدونستین میشه وقتی کسی منتظرمونه که بهش پیام بدیم خیلــــــــــــــــــــــــــی راحت میشه این حال بدش رو خوب کرد؟
        حتا اگه ازش متنفریم
        حتا اگه ازش بدمون میاد
        انتظار خیلی سخته رفقا خیلی سخت...
        اینکه شب و روز منتظر باشی واقعا سخته...
        اصلا بگو بهم ببینم
        من قدم کوتاهه...یچی در حد 158-160 تو که بلندی بهم بگو ببینم چقد دیگه تموم میشه این زمستون...چقد دیگه طول میکشه تا این سرما بره؟ ببین از پشت ابرا نمیتونی بهار رو ببینی؟؟؟
        نمیتونی ببینی زردآلو های خرداد رسیدن یا نه؟
        اصا یه چیزی
        بیا منو بغل کن من ببینم...
        اصلا ولش کن...
        چه فایده؟!
        مگه چشای من بهار رو میبینه اصلا؟!
        من عینکمو گم کردم، خب طبیعیه هیچ جایی رو نبینم...
        یجوری گیج و سرگردونم که حتا نمیدونم با خودمم چند چندم...
        امروز کیه فردا کجاست من کدومم؟!
        غر بزنم به برجا گیر بدم؟؟؟
        یا بنالم از دست یوسفی که زلیخا منتظر جواب خاستگاریشه؟؟؟!
        گریه کنم بگم " من همونم که یروز میخواستم دریا بشم؟ "
        یا بخندم بگم : " ای داد ای داد ندارُم خبرش؟!"
        بگین چیکار کنم؟؟؟!
        منتظر بهار بمونم یا از زمستون لذت ببرم؟!
        به فکر گل اقاقیا باشم یا درختش؟!

        درواقع چیزی نمیدونم:) اما می دونم که درگیری و درد سرم هــــر لحظه داره بیشتر میشه...
        موندم از سیاست بنالم یا از طرح لب یار
        موندم از خوبیای کوتاهی بگم یا بلندیش؟
        من میگم کـــــــــــــــــــــــــــــــــل این آدمام که جمع شن یجا
        تو نباشی انگاری کسی نیست.
        من معذرت میخوام...از همه کارایی که کردم معذرت میخوام...واسه هزارمین بار میگم...
        من اشتباه کردم که ترسیدم...
        سخته دلت از خودت یه توقعاییو نداشته باشه و مغزتم کلا منعش کنه و تو
        بری انجامش بدی!
        به چه قیمت؟!
        وای خداااا
        از ته دلم میخوام...خدایا تورو به جدم قسمت میدم...
        فردا که بیدار شدم...این گره یا کور شده باشه یا باز...
        دیگه بر نمیتابم...
        حال خوب گذشتمو میخوام.
        دلم واسه دل آرام تنگ شده خدایا 😞


        فکر نمیکنم بشه خود نویس! همون دلنویسه انگاری این پستم....
        پ.ن: اگه قد شمام نمیرسه پس کی خبر داره که زردآلوها کی میرسن؟

        • اگه با من کار داشتی، پی‌وی پیام بده♡
        1 پاسخ آخرین پاسخ
        14
        • dan-lD آفلاین
          dan-lD آفلاین
          dan-l
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط dan-l انجام شده
          #371

          یک اشتباهی که سال قبل کرده بودم: جو گیری- یهویی سوپرمن شدن(مطالعه با تایم خیلی بالا).
          میدونین یه بار استاد فیزیک به ما گفت که: ما ایرانیا ملت جو گیری هستیم. حالا چرا گفت بگذریم جاش نیست بحث در مورد موقع رفتن شاه بود و اشتباهاتی که گذشته ها انجام شده که این وضعیت پیش اومده.

          نمیدونم کاش میشد اینو زد به دیوار که راه رو باید اهسته و پیوسته رفت تا اخرش و جو گیر نشد. این جو گیریه خیلی هزینه داره برای من هم همینطور بوده ولی گوشی نیست اینو بشنوه: خودکشی نکنین از الان برای کنکور چون نزدیک کنکور "بی اراده" بازم میگم "بی اراده" بدنتون ریتمش میریزه به هم و کل تلاش هدر میره.

          به دور از جو گیری روزی 7-8 ساعت بخونین ولی منظم تا نزدیکای کنکور حالتون خوب باشه . این ناخداگاهه خیلی مهمه. مثلا من الان روزی 15 ساعت هم میشه بخونم روزی 7 ساعت هم میشه بخونم فرقش اینه که این 15 ساعت گرچه میتونم بخونم و تو ظاهر حالم خوب باشه ولی هر عملی هزینه ای داره این 15 ساعت خوندنه کلا ذهن و بدن رو میریزه به هم بعده یه مدتی و استرس اصلی ترین دستاوردشه 😕

          این حرف استادم یادم میمونه که گفت : ایرانیا ملت جوگیری ان. الان میبینم تو خیلی جاها این صدق میکنه در مورد ادمای مختلف. انگار یجورایی تابع وضعیت دیگران ان که مثلا چطوری هست جو تا با جو همسو باشن بدون فکر کردن کافی.

          این برنامه ریزیه و اهسته رفتنه بهتره. شاید مثلا یکی خیلی عقب باشه توی یه چیزی و بخواد با تلاش زیاد جبرانش کنه ولی هر چیزی هزینه ای داره ولی بعضی جاها ریسک کردن اصلا نمیارزه.

          یه حجم متعادل بخونین و استراحت هم کنین. این استراحت مغز باعث میشه لااقل چیزایی که تا الان خوندیم تثبیت بشه و با 15 ساعت خوندن برعکس میشه نتیجه.
          یه تجربه -گرچه میدونم کسی گوش نمیده 😑 :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          16
          • Kordgirl*K آفلاین
            Kordgirl*K آفلاین
            Kordgirl*
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Kordgirl* انجام شده
            #372

            احم....شاید نوشته ی دلم زیاد باشه ...اما همه اش تجربه اس ....حوصله کن بخون ....
            توی ی سال مشخص فصل معین ماه تعیین شده و روزی و دیقه و ثانیه ای ک مشخص شده اس تعیین شده دست خلق خدا نیس دست خودشه قلبت از تاپ تاپ میایسته مغزت خاموش میشه سلول ب سلول بدنت از کار میوفته تو میمونیو دنیای بعد مرگت بقیه اش ب تو بستگی داره روت سیاه باشه یاسفید خوشالی یا نه (دقیقن مث اون صفحه ای ک سنجش میزاره جلوت نیمه دوم مرداد با این تفاوت برا کنکورت شاید بشه جنگیددوباره اما شانس دوباره زندگی کردنو نداری ) ببین مرگت شاید نزدیک باشه یا شاید فرصت داری .....
            تو دوجنبه میخام حرف بالامو تفسیر کنم ......
            یکی اینکه زندگی رو سخت نگیر میدونم شرایطت سخته کلی فشار رو دوشته ب خصوص برا اقا پسرا همیشه لبخند بزن گند زدی لبخند بزن (ن هر گندیااااا منظورم مادیه ....) اثن خوش باش اما ن هر خوش بودنی با دوستا بخند. زندگی گاهی بی رحمتر از اونچه ک فکرشو بکنی؛ زندگی تو رو سوپرایز میکنه گاهی خوب گاهی بد تا تو رو بسازه گذشته اتو ول کن اما ازش درس بگیر بچسب ب حالت سعی کن ادم مفیدی باشی دل نشکنی زندگی کردنو بلد باش جونی کن اما ن هر کاری .....این جنبه بیشتر خاستم بت بگم ک شاید زندگی خیلی کوتا باشه پس زیاد سر مسائل هیچ و پوچ دعوا را ننداز ن خودتو اذیت کن ن بقیه رو .....با خدا باش حال دلت همیشه خوبه ...خودش تو کتابش میگه با من باشی شکست نمیخوری ...استرسو ول کن منفی بافیو بیخیال ...ای من پدرم فقیر رو ...ای من الم ...ای من بلمو ......اینا رو از زندگیت حذف کن .....بزن بریم جنبه ی دوم ک خیلی مهمه ...😉😉
            جنبه دوم: با ی جمله شرو کنم براتونم اشناست حتمن ....توی جماعت مردمش باهم میسوزن ...ینی چی ؟ ...همه مینالن از وضعیت اقتصادی ..نه؟ اما دلیلش چیه ؟ ....ترماپه یا روحانی ...؟توچی فک میکنی ....؟!... مردمه کشورمونن ک دارن ی سری کارا رو میکنن ..جونا نوجوانا حتی رسیده ب ابتدایام ...داریم بکجا میریم ...فک کن ....الان یادت اومد اون جمله دینیو ابتدای درس رو ...میگه توی ی ملت اگ عده ای فساد کنن بدبختی همه جامعه رو در بر میگیره ...تو هشت سال دفاع ما پیروز شدیم الانم توی جنگیم ک هروز تعداد تلفاتمون زیاده کسیم ک اهله طرفو نصیحت نمیکنه چرا؟؟؟؟؟؟!!! ...چون خودشو قانع میکنه با اینکه رابطه یا هر چی عادی شده مگ میشه چیزی عادی شد فتوا داد حلاله ؟.ینی داریم فقط اسم مسلمونیت رو ب یدک میکشیم ن؟....وظیفه مونو پشت گوش اندختیم توقعمونم اینه ک همه چی اروم باشه .....
            اهای اقا پسری ک میگی فشار زندگی زیاده ....میگی ک نیاز دارم باس براورد بشه اما بهاش چیه ها؟ اثن تو چ جور وجدانی داری ک اینکار رو با روح و روان لطیفش میکنی تو چ میدونی باهر عسلم خوشگلم .....گفتنی چی میشه حالش بعدش ک کارت تموم شد البته با این یکی هزار تا حرف بارش میکنیو میری ...انصافت کجاست اثن عذاب وجدان داری ؟ .....بعدش پرو پرو میگی خدایا این چ وضیه ...؟ فشار زندگی به همه اس تو سعی کن از این وضع بهترین عملکردو داشته باشی ....

            اما تو دختر خانوم فک میکنی تو بی تقصیری ن جانم توام مقصری شاید خیلی بیشتر ...سنگین باش ...با ی حرف تغییر حالت نده بدون ک پسرا با هزار تام باشن سر اخر دختر اهلیو میگیرن اینو از من داشته باش ....خودتو مترسک دست پسرا نکن ...سراخر میدونی چی بت میگن ...تو ....تو ادعای دوس داشتن داری ...توی اویزون .....مث تو توی کوچه خیابون پره ....تو خودت خاسی پس مقصر اول و اخر خودتی ...نمیدونن تو فقط محبت میخای تکیه گاه میخای ....اما خاستنت بیجاست تو مگه خونواده نداری واقن پشتت نیسن ...باشه قبول ...خدا رو ک داری .....پس سنگین باش کسی نتونه گولت بزنه ...دسمالی ک بشی ی حس پوچ ی حس پشیمونی بت دست میده .....الهی کسی تجربه اش نکنه ....
            شاید زیاد نتونسته باشم هدف حرفمو برسونم اما تموم توانم ب کار گرفتم ک حداقل یکیو رو ب راه کنه ....
            پ ن: عاشق زندگیت باش توی هر شرایطی هر چقدرم ک سخت باشه بجنگ برای حال خوبت ....تو لیاقت بهترینایی....با خدا ک باشی غم معنی نداره شکستی وجود نداره چون با اطمینان رو ب جلو پا میزاری خدا همراهته چی از این بهتر همه میرن از پیشت تنها میشی اما اون همیشه هس با خدا باشو پادشاهی کن بزار زندگی سوپرایزت کنه با بهترین چیزا ک لیاقتشو داری ......
            #بنده ی- گناهکار- پشیمون
            #شروع _ زندگیه _ جدید
            #😉 🙃

            m.18M 1 پاسخ آخرین پاسخ
            18
            • Kordgirl*K Kordgirl*

              احم....شاید نوشته ی دلم زیاد باشه ...اما همه اش تجربه اس ....حوصله کن بخون ....
              توی ی سال مشخص فصل معین ماه تعیین شده و روزی و دیقه و ثانیه ای ک مشخص شده اس تعیین شده دست خلق خدا نیس دست خودشه قلبت از تاپ تاپ میایسته مغزت خاموش میشه سلول ب سلول بدنت از کار میوفته تو میمونیو دنیای بعد مرگت بقیه اش ب تو بستگی داره روت سیاه باشه یاسفید خوشالی یا نه (دقیقن مث اون صفحه ای ک سنجش میزاره جلوت نیمه دوم مرداد با این تفاوت برا کنکورت شاید بشه جنگیددوباره اما شانس دوباره زندگی کردنو نداری ) ببین مرگت شاید نزدیک باشه یا شاید فرصت داری .....
              تو دوجنبه میخام حرف بالامو تفسیر کنم ......
              یکی اینکه زندگی رو سخت نگیر میدونم شرایطت سخته کلی فشار رو دوشته ب خصوص برا اقا پسرا همیشه لبخند بزن گند زدی لبخند بزن (ن هر گندیااااا منظورم مادیه ....) اثن خوش باش اما ن هر خوش بودنی با دوستا بخند. زندگی گاهی بی رحمتر از اونچه ک فکرشو بکنی؛ زندگی تو رو سوپرایز میکنه گاهی خوب گاهی بد تا تو رو بسازه گذشته اتو ول کن اما ازش درس بگیر بچسب ب حالت سعی کن ادم مفیدی باشی دل نشکنی زندگی کردنو بلد باش جونی کن اما ن هر کاری .....این جنبه بیشتر خاستم بت بگم ک شاید زندگی خیلی کوتا باشه پس زیاد سر مسائل هیچ و پوچ دعوا را ننداز ن خودتو اذیت کن ن بقیه رو .....با خدا باش حال دلت همیشه خوبه ...خودش تو کتابش میگه با من باشی شکست نمیخوری ...استرسو ول کن منفی بافیو بیخیال ...ای من پدرم فقیر رو ...ای من الم ...ای من بلمو ......اینا رو از زندگیت حذف کن .....بزن بریم جنبه ی دوم ک خیلی مهمه ...😉😉
              جنبه دوم: با ی جمله شرو کنم براتونم اشناست حتمن ....توی جماعت مردمش باهم میسوزن ...ینی چی ؟ ...همه مینالن از وضعیت اقتصادی ..نه؟ اما دلیلش چیه ؟ ....ترماپه یا روحانی ...؟توچی فک میکنی ....؟!... مردمه کشورمونن ک دارن ی سری کارا رو میکنن ..جونا نوجوانا حتی رسیده ب ابتدایام ...داریم بکجا میریم ...فک کن ....الان یادت اومد اون جمله دینیو ابتدای درس رو ...میگه توی ی ملت اگ عده ای فساد کنن بدبختی همه جامعه رو در بر میگیره ...تو هشت سال دفاع ما پیروز شدیم الانم توی جنگیم ک هروز تعداد تلفاتمون زیاده کسیم ک اهله طرفو نصیحت نمیکنه چرا؟؟؟؟؟؟!!! ...چون خودشو قانع میکنه با اینکه رابطه یا هر چی عادی شده مگ میشه چیزی عادی شد فتوا داد حلاله ؟.ینی داریم فقط اسم مسلمونیت رو ب یدک میکشیم ن؟....وظیفه مونو پشت گوش اندختیم توقعمونم اینه ک همه چی اروم باشه .....
              اهای اقا پسری ک میگی فشار زندگی زیاده ....میگی ک نیاز دارم باس براورد بشه اما بهاش چیه ها؟ اثن تو چ جور وجدانی داری ک اینکار رو با روح و روان لطیفش میکنی تو چ میدونی باهر عسلم خوشگلم .....گفتنی چی میشه حالش بعدش ک کارت تموم شد البته با این یکی هزار تا حرف بارش میکنیو میری ...انصافت کجاست اثن عذاب وجدان داری ؟ .....بعدش پرو پرو میگی خدایا این چ وضیه ...؟ فشار زندگی به همه اس تو سعی کن از این وضع بهترین عملکردو داشته باشی ....

              اما تو دختر خانوم فک میکنی تو بی تقصیری ن جانم توام مقصری شاید خیلی بیشتر ...سنگین باش ...با ی حرف تغییر حالت نده بدون ک پسرا با هزار تام باشن سر اخر دختر اهلیو میگیرن اینو از من داشته باش ....خودتو مترسک دست پسرا نکن ...سراخر میدونی چی بت میگن ...تو ....تو ادعای دوس داشتن داری ...توی اویزون .....مث تو توی کوچه خیابون پره ....تو خودت خاسی پس مقصر اول و اخر خودتی ...نمیدونن تو فقط محبت میخای تکیه گاه میخای ....اما خاستنت بیجاست تو مگه خونواده نداری واقن پشتت نیسن ...باشه قبول ...خدا رو ک داری .....پس سنگین باش کسی نتونه گولت بزنه ...دسمالی ک بشی ی حس پوچ ی حس پشیمونی بت دست میده .....الهی کسی تجربه اش نکنه ....
              شاید زیاد نتونسته باشم هدف حرفمو برسونم اما تموم توانم ب کار گرفتم ک حداقل یکیو رو ب راه کنه ....
              پ ن: عاشق زندگیت باش توی هر شرایطی هر چقدرم ک سخت باشه بجنگ برای حال خوبت ....تو لیاقت بهترینایی....با خدا ک باشی غم معنی نداره شکستی وجود نداره چون با اطمینان رو ب جلو پا میزاری خدا همراهته چی از این بهتر همه میرن از پیشت تنها میشی اما اون همیشه هس با خدا باشو پادشاهی کن بزار زندگی سوپرایزت کنه با بهترین چیزا ک لیاقتشو داری ......
              #بنده ی- گناهکار- پشیمون
              #شروع _ زندگیه _ جدید
              #😉 🙃

              m.18M آفلاین
              m.18M آفلاین
              m.18
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #373

              @ASMA-MORADI بهترینی ....ی بیگ لایک باشکوه داری خواهرکم..
              تولد دوبارتو تبریک میگم😍❤💖

              Knowing is not enough u must apply
              Willing is not enough u must do

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              4
              • revivalR revival

                (متن نه ربطی ب کنکو و... دارع نه انجمن و ادمای اینجا،توصیف یسری انسان«هایی» ک توی اجتماع میبینم)
                ی خیال ساده،ی شاخ و برگ،ی فکر عقیم...یعنی تشدید دامنه ی نوسان فکری،یعنی فروریزش حقایق زندگیت،یعنی ی مغز ک میتپه مثل قلب،اما بجای تو خون،وسط ی مشت هورمون پوچ!!!احساس بد،عبور از ذهن به دهن،گفتار،کردار،تلقین ذهن،عادت و سرنوشت،تبریک اول به تو ک با ی فکر پرت شدی از زندگی...

                یعنی ی انحراف یک درجه ای باز شد و شد و زد پاره کرد زندگیو!
                ی ادم وسط زندانی ک کلیدش دست خودشه،داد پشت داد،ی سری طبیب نما،ک پر از جزام اند و میخوان خراش روی ناخنتو خوب کنن!.
                له شده مغزش زیر ی مشت کتاب ک فقط لغاتشو توی ذهنش چیده و بلد نیست ازشون تو زندگیش استفاده کنه،حفظ کردن افکار یسری فیلسوف بیکار !ک توی بیکاری کلماتو چسبوندن بهم...ارزش رو توی خوندن بیشتر و بیشتر میدونه،ب افتخار میگ فلان کتابو خوندم،بخونید جالبه درحالکه تنو رنج میده!پوچ حرک میکنه!قبل و بعدش وقتی تغییر نمیکنی یعنی عبث پاییدی!ی حرکت دایره ای، رو دایره ای ک هزاران متر مسافت طی شدع داره و ی جابجایی صفر!یعنی تبریک میگم ب آبله های پات!
                روح های مریض،معتاد و ضعیف،جسم های پروار،خوشگل و سرحال،درون پر از گند، ی لبخند لب،بوی تهوع،پشت ی چهره!!!
                ی مشت گوشت و استخوان متحرک،با مغز گندیده،ک با سرعت همه ی منابع رو تخریب میکنه،یعنی حیفه اون ۲۵درصد اکسیژنی ک مصرف میکنه!!!
                پوچ میان،پوچ میرن!یعنی ی همه تقلا،ک تنها سودش؛ از دم خوراک کرم ها شدنه مغزشه بعد مرگش...
                ساعت ها توی توهم!هزاران بار شیرجه به چاه!خانه ی اول،اول راه
                سوت پایان،سوت پایا...،هوی وایسا،با توام، اخر راهه...هیچ غلطی نکردی!
                چشم هایی ک پشت گوشی میسوزن و مغزهای ک منجمد میشن،وقتی میای خودت ک لمس میکنی زیر انگشتات بجای قدرت، چین های صورتتو!
                همه چی‌تموم میشه و نهایت بعد ۲۰۰سال دیگ حتی ی اسم ازت نیست،هزاران پاییر هزاران بهار،هزارن لبخند،هزارن غم،بعد از تو میاد و میره درحالیکه متوقفی واسه همیشه زیر ی مشت خاک...وسط یک ثانیه ی یک روز توقف فیلمت بوده،stop! و کات؟!یس کات از همه چی دنیا...
                و زندگی هایی ک ب بازی گرفتیم،گرفتید،گرفتند،و هیچی ازش نگرفتیم،ید،اند...
                حسایت ب واژه هام ،یعنی گوشت های پر ،مغزای خالی...
                ادامشو توی ذهنم مینویسم،قدم زنان در حالیکه فاصله میگیرم و شبیه ی نقطه شدم از دور، با خودم حرف میزنم صدامو توی گوشام میشنوم،تنها و بدون باک،به جنگ گذشته ام میرم،و آینده رو جا میذارم!!!
                ........
                .......
                ....‌.
                ...
                .

                MaryaM._.shM آفلاین
                MaryaM._.shM آفلاین
                MaryaM._.sh
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #374

                @The_end خیلی قشنگ بود

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                3
                • AmirbernosiA آفلاین
                  AmirbernosiA آفلاین
                  Amirbernosi
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #375

                  -حالت خوبه؟
                  +نظر تو چیه؟
                  -نمیدونم، میدونی سخته که درکت کنم
                  +اشکالی نداره
                  -حالا داری چیکار میکنی؟
                  +دنبال یه جاییم که خاکش خوب باشه
                  -برای چی؟
                  +راستش این همه بار رو دیگه نمیتونم حمل کنم، کمرم شکسته زیر این همه بار
                  -اینا که چیزی نیستش بابا
                  +اره برای تو چیزی نیست، ولی برای من خیلی سنگینه!
                  -اینم یه حرفیه، چرا انقدر قیافت زخمی شده، مریض شدی؟
                  +نه
                  -پس چی؟
                  +بیخیال
                  -بگو دیگه
                  +بلاهایی که سرم اومده و سر خودم اوردم اینطوریم کرده!
                  -آها، خب به حرفای من گوش نکردی که!
                  +حالا الان وقت سرزنشه؟ باید اینا رو اول یه جایی دفن کنم، خیلی برام سنگینه!
                  -بیااینجا، خوبه ها!
                  +باشه
                  -چشات چرا قرمزه انقد؟ خیلی گریه میکنی؟
                  +زور میزنم گریه کنم اما نمیشه، قرمزی چشامم از فشار ایناس!
                  -خیلی سختی میکشیا!
                  +نه، من ظرفیتم کمه، تو ظرفیتت زیاده اینطوری میگی
                  -کارت تموم شد؟
                  +نه هنوز
                  -دیگه میخوای چیکار کنی؟
                  +تو که مغزی بگو چیکار کنم انقد بلا سرم نیادش!
                  -چه عجب، از ما هم نظر خواستی!
                  +من نمیتونم اینطوری نباشم
                  -خب برو یه چارپایه بیار با یه طناب
                  +باشه
                  -خودتو دار بزن و بُکش، اینطوری منم ازت در اَمونم!
                  +درست میگی، چرا به فکر خودم نرسید؟
                  -چون تو هیچوقت به من گوش نکردی
                  +از این به بعد تو جای منو میگیری : )
                  -اگه بهم گوش میکردی اینطوری نمیشدش
                  +اشکالی نداره : )
                  -آماده ای؟
                  +اره
                  -یه سوال فقط ازت میپرسم
                  +بگو
                  -اونایی که اذیتت کردن رو میبخشی؟
                  +کسی مگه منو اذیت کرده؟ من که یادم نمیاد!
                  -به خاطر خودت نه، به خاطر خودم این کارو میکنم تا اِنقد چوب احمق بودنتو نخورم!

                  صدای برخورد قطرات آب که از دوش بر روی گوشم میچکد، من را به خود میاورد. بلند میشوم و دوش را میبندم. حوله را برمیدارم و به دور خود میپیچم. در آینه نگاهی به خود میندازم. صورتم لبخند را فراموش کرده است.
                  نزدیک پنجره میروم و بیرون را تماشا میکنم. کلاغی را که سعی در ساختن لانه ای با چند قطعه سنگ و چوب دارد، میبینم.
                  می آیم که برگردم و لباس هایم را بپوشم، چشمانم به گل های پژمرده ی باغچه ِامان می افتد.
                  لبخند بر لبانم مینشیند.

                  MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                  16
                  • خانومخ آفلاین
                    خانومخ آفلاین
                    خانوم
                    فارغ التحصیلان آلاء
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #376

                    ی وقتایی هرکاری میکنی درست نمیشه !
                    نذر میکنی .. استرس میکشی .. هرچی اما نمیشه که نمیشه !
                    نه خواب داری نه خوراک ..
                    گاهی وقتا واقعا نمیشه .. هرچه قدر تلاش کنی بهتر که نه اما بدتر چرا ..
                    اما شکر که از این بدتر نشد .. شکر که هنوز کنار همیم ..
                    خیلی سخته ک مجبور باشی بخندی و بگی نگران نباشید من خوبم .. بگی نه من خودم از پسش برمیام شما به کارتون برسید

                    سخته ! اما فکر کنم همین موقع هاس که قوی بودن و صبر کردن معنا میگیره ..
                    نمیدونم چرا تصمیم گرفتم بنویسم .. اما میدونم همین که جرات کردم با واقعیت کنار بیام و شکر گزار باشم همین کمکم میکنه دستم رو بزارم روی زانوهام و بلند شم .!!

                    هنوز نتونستم بلند شم .. اما امروز ی نفر بهم زنگ زد و گفت نگران نباش پایان شب سیه سپید است !💙

                    پ.ن : ببخشید اگر دل کسی رو شکستم ..

                    ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                    MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                    7
                    • dlrmD آفلاین
                      dlrmD آفلاین
                      dlrm
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
                      #377

                      CYMERA_20190311_132451.jpg
                      %(#44d904)[ما که دلهایمان زمستان است ما که خورشیدمان نمی خندد] : )
                      %(#44d904)[ما که باغ و بهارمان پژمرد ما که پای امیدمان فرسود] ...



                      ساده نبود کوچ تو از لحظه هام:) 💙

                      • اگه با من کار داشتی، پی‌وی پیام بده♡
                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      13
                      • فااطمهف آفلاین
                        فااطمهف آفلاین
                        فااطمه
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #378

                        20190314_135457.jpg
                        #وقتی دختر خالت حالش بده و تمام عکس العملش به نقاشیه ک براش کشیدی پر میشی از حس خوشحالی 🙂

                        می باید به فضیلتهایت عشق ورزی زیرا که بر سر آنها فناخواهی شد

                        MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                        12
                        • ب آفلاین
                          ب آفلاین
                          باهآر
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط باهآر انجام شده
                          #379

                          IMG_2019.jpg

                          %(#ffffff)[ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ] %(#ff0073)[بــهـــار] %(#ff2989)[مـــن] %(#ff52a0)[بُــود] %(#ff6eaf)[آنــــگــه]
                          %(#ffffff)[ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ] %(#ff0073)[کـه] %(#ff4096)[یــــار] %(#ff6eaf)[مــی‌آیــد] %(#ffa1cb)[. . .]

                          %(#ffffff)[ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ] %(#baa1ff)[هوشنگ‌ابتهاج] 🌸

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          14
                          • revivalR آفلاین
                            revivalR آفلاین
                            revival
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
                            #380

                            IMG_20190319_115254.jpg
                            «بعضی وقتا...»
                            «دیدی تا حالا...»
                            «شده ک...»
                            «این روزای لعنتی کی ...»
                            «تو باید بجنگی...»
                            «از نفس افتادم ولی هنوز میجنگم...»
                            «من از پا درشون میارم...»
                            «هوی روزگار نگام نکن زخمیام،ی تنه ی لشکرو حریفم..»

                            تا بچه بودیم همه چی قشنگ بود،میخوردی زمین پاتم خونی میشد اما میخندیدی بلند میشدی،بازیتو میکردی...
                            میرسیدیم بهم از خوشیامون میگفتیم؛وای نبودی دیروز شهربازی بودیم بعدش بابام میخواست بیفته ک...
                            همین ک بزرگ میشی تو گوشت میخونن«دیگ بزرگ شدی!بچه ک نیستی!این دنیای بزرگا...»ی دنیای تیره و تار نشون میدن،ک انگار تو تنها سرباز کهنه ی مانده در تبعیدی ک باید با ی لشکر بجنگی....
                            همش تو فاز جنگیم،لغت ناممون پر کلمات منفیه!
                            هیچکی از بالا پایینای زندگیش لذت نمیبره،هیچکی وقتی زندگی باش فاز مخالف میزنه،نمیرقصه!نمیخنده!
                            لذت عمیق نفس کشیدنو بین ثانیه هایی ک خودمون سیاهش کردیم از دست دادیم....اینکه چشاتو ببندی ی نفس بکشی ی لبخند بزنی و ی شکر بگی!
                            اگ الان بچه بودیم!پامون زخم میشد،انقدر زوم میکردیم روش ک دیگ هیچ کاری نمیکردیم،اخرش پست میدادیم؛
                            ببین با ی پا،کل دنیا رو فتح میکنم!بعدش میگرفتیم میخوابیدیم!!!
                            و بعدش وقتی می رسیم بهم اول زخمامون رو نشون میدیم!نصفشم بزرگنماییه!

                            گوش هایی ک در و دروازه بودن،پر شدن با یسری دیدهای مسخره«برو ک کس صلا به گوش کر نمیزند»
                            ما خوشی هامون رو گره زدیم به موفقیت ها و اونو از دست دادیم و از طول بازی لذت نبردیم!

                            دیگ‌ دیره واسه یسری حرفا....

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            11
                            • Dr.agonD Dr.agon

                              پارت-اول
                              ببخشید مقدمش اگه طولانی شده ,:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: 🙂 بنظرم این توضیحات لازمه
                              اولش خواستم با زبان نوشتار معیار بنویسم بعدش پشیمون شدم و تصمیم گرفتم بزارمش واسه وقتی ک قاعده بازی کلمات رو ب یاد بیارم و ازش مث قبل ترها استفاده کنم
                              گفته بودم میخوام قصه بگم اما قصه من , قصه من نیست
                              قصه ی دختر تنهاست , دختری که تنها بود و تنها موند و احتمالا تنها هم میمونه...
                              دخترک قصه یه دختره مث خیلیای دیگه ...
                              مث خیلیا خیلی چیزارو دوس داره و شیطنت میکنه ولی ی سری چیزاش با همون خیلیا فرق داره نه که بخوام بگم باهمه فرق میکنه و تکه و اینا نه..
                              ی دخترساده و چشم وگوش بسته ک خیلی چیزارو نمیدونست . یکی ک با الانش زمین تا اسمون فرق میکنه .
                              کسی که تنهایی طولانیش باعث شده نتونه ارتباط برقرار کنه و خودش قصشو بنویسه و یکی دیگه از زبون اون بنویسه شایدم خودش از زبون یکی دیگه بنویسه این چیزاشو نمیدونم .
                              :
                              داستان از اونجایی شروع میشه که دخترک قصه ما یه روزی از روزا به خودش میادو میبینه هیچ چیز مثل قبل نیست.
                              انگار مردم شاد تر بودن ,صدای خنده بچه ها بلند تر شده بود ,حتی درختا هم ب نظرش متفاوت تر از قبل بودن ,همه چیز قشنگ و رویایی شده بود .
                              اره , احساس دخترک مهربان قلمبه شده بود و او نمیدانست باید با ان چه کند . احساس انقدر مشهود و بزرگ بود که دخترک توان پنهان کردن ان را نداشت. بنابراین مجبور بود هر جایی ک میرفت احساسش راهم ب دنبال خود ببرد .این احساس چه بود خودش هم نمیدانست ..
                              ادامه دارد...

                              Dr.agonD آفلاین
                              Dr.agonD آفلاین
                              Dr.agon
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Dr.agon انجام شده
                              #381

                              @FatiJoooooni در خــــــــــودنویس گفته است:

                              پارت-اول
                              ببخشید مقدمش اگه طولانی شده ,:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: 🙂 بنظرم این توضیحات لازمه
                              اولش خواستم با زبان نوشتار معیار بنویسم بعدش پشیمون شدم و تصمیم گرفتم بزارمش واسه وقتی ک قاعده بازی کلمات رو ب یاد بیارم و ازش مث قبل ترها استفاده کنم
                              گفته بودم میخوام قصه بگم اما قصه من , قصه من نیست
                              قصه ی دختر تنهاست , دختری که تنها بود و تنها موند و احتمالا تنها هم میمونه...
                              دخترک قصه یه دختره مث خیلیای دیگه ...
                              مث خیلیا خیلی چیزارو دوس داره و شیطنت میکنه ولی ی سری چیزاش با همون خیلیا فرق داره نه که بخوام بگم باهمه فرق میکنه و تکه و اینا نه..
                              ی دخترساده و چشم وگوش بسته ک خیلی چیزارو نمیدونست . یکی ک با الانش زمین تا اسمون فرق میکنه .
                              کسی که تنهایی طولانیش باعث شده نتونه ارتباط برقرار کنه و خودش قصشو بنویسه و یکی دیگه از زبون اون بنویسه شایدم خودش از زبون یکی دیگه بنویسه این چیزاشو نمیدونم .
                              :
                              داستان از اونجایی شروع میشه که دخترک قصه ما یه روزی از روزا به خودش میادو میبینه هیچ چیز مثل قبل نیست.
                              انگار مردم شاد تر بودن ,صدای خنده بچه ها بلند تر شده بود ,حتی درختا هم ب نظرش متفاوت تر از قبل بودن ,همه چیز قشنگ و رویایی شده بود .
                              اره , احساس دخترک مهربان قلمبه شده بود و او نمیدانست باید با ان چه کند . احساس انقدر مشهود و بزرگ بود که دخترک توان پنهان کردن ان را نداشت. بنابراین مجبور بود هر جایی ک میرفت احساسش راهم ب دنبال خود ببرد .این احساس چه بود خودش هم نمیدانست ..
                              ادامه دارد...

                              پارت-دوم
                              تا قبل ازون فقط شنیده بود ی حسی هست ک زندگیرو عوض میکنهو حالا برای اولین بار تجربش میکرد.
                              شبااروم میخوابید.صبح ک بیدار میشد خوشحال بود .بی دلیل
                              هر روزی ک میرفت مدرسه براش ی تجربه جذاب جدید بود.
                              ی روزی از همون روزاوقتی مدرسه تعطیل شد حس کرد ی چیزی کمه! هرچی جلو تر میرفت بیشتر ب این باور میرسید ک ی چی کمه.
                              نبود. اره نبود اونی ک هرروز بود و بودنش ب چشم نمیومدو حالا نبودنش برا اولین بار بدمدله تو ذوق میزد..
                              دخترک قصه ما رسید خونه. اینبار حسش فرق داشت.ی بغضی کف دلش بود ک بالا نمیومد.پایینم نمیرفت .یجوراییود ولی انگار نه.
                              تکلیفش معلوم نبود با بغضه..لباس عوض کرد.لباس مورد علاقشو پوشید اما خوشحال نشد.لاک زد اما حسش تغییر نکرد اهنگ گذاشت و متن اهنگ نمک پاشید رو بغضش..
                              تا دوزاریش افتا ک اقااااااااا این حسه اسمش چیه و ب چ کارش میاد.
                              " شاید ی روزی تکستو ویس انگه رو بزارم تو تودلی میدونم تمام حس دخترک رو میگیرین ازش"
                              دخترک همونطور ک گوش ب انگ سپرده بود,از پنجره اشپزونه خیره شد ب خونه نقلی ته کوچه ک حالا میدونست صاحبش کیه..با صدای تلفن ب خودش اومد.تلفنی ک نوید میداد نگرانی مادربزرگ رو بابت تا خیر نوه ارشد..این شد ک دخترک قصه پرغصه من ,باحالتی منقلب راهی خونه مادربزرگ شد...

                              ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                              Dr.agonD 1 پاسخ آخرین پاسخ
                              11
                              • آسِمان آبیآ آفلاین
                                آسِمان آبیآ آفلاین
                                آسِمان آبی
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #382

                                20190321_131516.jpg
                                بوی بهارو میشنوی؟🌱
                                پ ن: امیدوارم باز شدن هر شکوفه ی بهاری آمینی باشه واسه آرزوهای قشنگتون : ) عید همگیتون مبارک : )

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                12
                                • فاطمه بوشهرف آفلاین
                                  فاطمه بوشهرف آفلاین
                                  فاطمه بوشهر
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط فاطمه بوشهر انجام شده
                                  #383

                                  Screenshot (406).png

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  12
                                  • saraa.66S آفلاین
                                    saraa.66S آفلاین
                                    saraa.66
                                    دانش آموزان آلاء
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #384

                                    دلــــــــــــــــــت که شکست،
                                    ســـــــــــــــرت را بگیر بـــــــــــــالا ..!
                                    تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
                                    حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
                                    مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی ،
                                    مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
                                    صبور باش و ساکت.
                                    بغضت را پنهان کن،
                                    رنجت را پنهان تر....!

                                    🍂صعودممکن است دشوارباشد
                                    اما؛منظره بالا بسیار ارزشمند است🍂

                                    MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    12
                                    • ZrexZ آفلاین
                                      ZrexZ آفلاین
                                      Zrex
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #385

                                      خب درسته اینجا خودنویسه ولی یدونه دگر نویس ضروری میزارم.بخشی از متن اول تاپیک:
                                      "ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم 🙂
                                      توجه ! این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
                                      پ ن : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂"
                                      درسته بگین به من ربطی نداره و درست هم میگید ولی قبل توجه داشته باشید اینا حرفای من نیست صرفا جهت یاداوری گفتم

                                      بدونفاصلهسختاستفهمیدن

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      10
                                      • ب آفلاین
                                        ب آفلاین
                                        باهآر
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #386

                                        e571ad19-7c2b-43af-a827-542495f40bb6-image.png

                                        %(#ffffff)[ــــــــــ] %(#00a6ff)[زندگى گَر هزار باره بُوَد]
                                        %(#ffffff)[ــــــــــــــــــــــــــ] %(#21b1ff)[بارِ ديگر تو]
                                        %(#ffffff)[ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ] %(#47bfff)[بارِ ديگر]
                                        %(#ffffff)[ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ] %(#ff3c00)[تو] %(#73bbfa)[...]

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        19
                                        • خانومخ آفلاین
                                          خانومخ آفلاین
                                          خانوم
                                          فارغ التحصیلان آلاء
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #387

                                          IMG_20190323_150215.jpg

                                          dlrm
                                          اامروز که نگاهشون کردم فهمیدم گاهی وقتا غریزه بیشتر از احساسات جواب میده (:
                                          و فهمیدم این وجود احساساتمونه که باعث ناامیدی و توقف میشه
                                          وقتی به جوونه های پرتقال نگاه کردم به رشدشون و به حرکتشون (:
                                          به ی چیز ایمان اوردم و اون امید به زندگیه (:

                                          ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                                          MahhhM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          16
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 17
                                          • 18
                                          • 19
                                          • 20
                                          • 21
                                          • 83
                                          • 84
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع