یلدا

[K99_Dr]

ققنوس فقط میتونه تا افطار همه ی این کارا انجام شه؟

[اکالیپتوس]

چرا شادی تو خواب تعبیرش غم و غصه تو واقعیته تو خوابم گریه کنیم

[ققنوس]

@moosavi21 اره کار ینداره باید سرعت عملشو بالا ببره

[K99_Dr]

ققنوس هم برنج هم خورشت؟

[ققنوس]

@moosavi21 یس 2 ساعت هم وقت داشتم فقط

[ققنوس]

ماری بجای اینک الن اینجا باشی زود سریع برو کارا روانجام بده الان بجنبی حدعقل نیم ساعته تموم میکنی

[mriaw]

ققنوس من تا حالا آشپزی نکردم یه بار رفتم واسه خودم نیمرو درست کنم انقد نمک ریختم شووووووووووررررر شدااااااا ریختمش دور گرسنه موندم :|
بعد میگی این کارا رو کن با سرعت عمل بالا؟تا هفت و نیم مامانم میاد

[mriaw]

ققنوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

mriaw من از این گندا ززیاد زدم ی سری برنجو خورشت مامانم رو سوزوندم شبش مهمون داشتیم خودم نشستم از دوباره گذاشتمش

مزش خوب شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟چه جرعتی داشتی تو باز

[ققنوس]

mriaw پس بشین غصه بخور خیر سرت دختری اشپزی چیه نتونی انجامش بدی اینا ک گفتم همچین سخت نی

[K99_Dr]

ققنوس آفرین....من از این کارا بلد نیستم ولی خرابکاری چرا بلدم!!!
یبار تن ماهی رو با این که میدونستم باید زیرش خاموش شه ولی چون میترسیدم بترکه رفتم دورترین نقطه از محل انفجار خودمو نجات دادم...ولی آشپزخونه دم عید دیگه فکر کن چی شد

[ققنوس]

mriaw اره چرا خوب نشه . ارعه بعدش مامانم ازم تعریف کرد

[mriaw]

ققنوس من اصن نمیدونم روغن و نمک و ادویه و اینارو چقد باید بریزم :|

[ققنوس]

@moosavi21 خخخخخ ن من خودمو زیاد سوزوندم توی نجات اشپزخونه

[ققنوس]

mriaw قاشق مربا خوردی یا قاشق عادی ب اندازه سرش زرد چوبه بریز نمک رو نریز تبخیر میشه اخرش بریز ادوریه هم مامانت میادمیپرسی

[ققنوس]

mriaw روغن هم ی قلشق عادی ولی پرش نکن

[miss.besharati]

ققنوس فاطی ببین اکانتم دلت شد؟

[خانوم]

mriaw
برو کارایی که فاطمه گفت رو انجام بده جای اینجا غصه خوردن خوب توضیح داد کاری نداره که الان بری وقت میشه انجام بدی

[ققنوس]

3 دیقع زمان از دست دادی از اون موقع تا الان میتونستی حدعقل یخ مررغتو اب کنی

[ققنوس]

@لیلی79 باشه چشم

[mriaw]

@moosavi21 در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

ققنوس آفرین....من از این کارا بلد نیستم ولی خرابکاری چرا بلدم!!!
یبار تن ماهی رو با این که میدونستم باید زیرش خاموش شه ولی چون میترسیدم بترکه رفتم دورترین نقطه از محل انفجار خودمو نجات دادم...ولی آشپزخونه دم عید دیگه فکر کن چی شد

یه بارم 4 سال ام بود بابام شب خونه نبود مامانم یادش رفته بود تن ماهی رو خاموش کنه ترکید سقف آشپزخونه نابود شد و
توری خونمون پاره شد
هممون انقد از بابام میترسیدیم تا صبح گرسنه موندیم تا مامانم آشپزخونه رو تمیز کنه