-
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@Saahaar بیا اونی که کنار خانم مدیر کشیدم تو .خوبه الان؟
مای گااااااااااش
ووووییییی عشقممممممم چه قشنگهههه و چه افتخاری بزرگتر از اینکه کنار مدیر باشم من M.an
ایشالا مدیریتم در کنار مدیر
دمت خیلی خفن از این پروفم خسته شدم همینو میزارم مرسی -
@Saahaar در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@Saahaar بیا اونی که کنار خانم مدیر کشیدم تو .خوبه الان؟
مای گااااااااااش
ووووییییی عشقممممممم چه قشنگهههه و چه افتخاری بزرگتر از اینکه کنار مدیر باشم من M.an
ایشالا مدیریتم در کنار مدیر
دمت خیلی خفن از این پروفم خسته شدم همینو میزارم مرسیفدات خوشحالم خوشت اومده
-
MOHAMMAD80 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
سلام به آلائی ها
سلام ...خوبی؟.
رفتی دانشگاههه؟؟؟؟ -
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@roya-صادقی عه عه عه تو همون ریحانه کیانی هستی که راه به راه اکانت میزنه/: اسم و فامیل فیک و غیره
لطفا با من سلام و احوال پرسیم نکن
عججججججب -
@Saahaar در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@Saahaar بیا اونی که کنار خانم مدیر کشیدم تو .خوبه الان؟
مای گااااااااااش
ووووییییی عشقممممممم چه قشنگهههه و چه افتخاری بزرگتر از اینکه کنار مدیر باشم من M.an
ایشالا مدیریتم در کنار مدیر
دمت خیلی خفن از این پروفم خسته شدم همینو میزارم مرسیالهی
منو ببین چه رنگی رنگیم هستم
-
اکالیپتوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@roya-صادقی عه عه عه تو همون ریحانه کیانی هستی که راه به راه اکانت میزنه/: اسم و فامیل فیک و غیره
لطفا با من سلام و احوال پرسیم نکنببین من راه به راه اکانت نزدم دوتا اکانت بود
بعدشم خودتون همون اولی که وارد الا شدم گفتین
فیکم اکانتم مسدود شد
نتونستم بیام
با این اکانت اومدم
اکانت اصلیمم reihanej
همین
بعدشم جواب سلام واجبه
تو شعور خودتو نشون دادی -
@m-bahrami1378 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
moein در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
اصلا احتیاج دارم دیگه بریم نیایم...
کجا اونوقت
منظور شاعر دور شدن از خستگیا و مشغلههای فکری به همراه اونی که دوسش داری هستش
-
https://forum.alaatv.com/topic/12278/کاش-اینطوری-نمیشد-میشه-بخونی-و-نظرتو-بگی
میشه آلاء رو دوست نداشت؟! ببین اخه مهربونیاشونو
چقد مهربونین بچه ها
چقد خوبین
چقد قشنگین و چقد دلاتون دریاس و چقد رنگین کمونین روی تاریکی های ناامیدیا
چقد امیدین و چقد آرزوسازین و چقد دلاتون آرومه
خیر تک تک کلمه هایی که میگین و امید هایی که میدین رو میبینین.
فقط خواستم یادتون بیاد چقد خفنین:)
چه قدرتی داره دستاتون
مدیون شماییم این چیزارو ها:) ممنون گل گلابم
M.an -
سلام احوالتون چطوره؟؟
پاییز جانمون خوب پیش میره؟(:،
من اومدم با معرفی یک کتاب دیگه
امیدوارم از معرفی هام خسته نشده باشید ولی اگر تو تاپیک دیگه بزارم ممکنه اصلا بهش سر نزنید و میخام سوق بدم شما رو به سمت کتاب خونی در پاییز
پس غرغر کردنو بزارید کنار ی لیوان چای یا دمنوش بریزید و بعد این کتاب رو ورق بزنید تا غرق در دنیای و عجیب و غریبی بشید که نویسنده درموردش حرف میزنه
فراتر از بودن از اون دست کتابایی هست که وقتی تموم میشن میگیم اخییییش
از اون کتابایی که حس معلق بودن میده به آدم تو فضایک قاچ از کتاب
سال آخر زندگیات بود که تصمیم گرفتی به کلمانس خواندن بیاموزی. در آن زمان، کلمانس سه ساله بود. کتابها را دوست داشت و همیشه در کتابفروشیها، قطورترین کتابها را انتخاب میکرد. یک روز دیدم، همه جا پر از کلمه است، کلمههایی که دوبار نوشته شدهاند، یکبار با حروف بزرگ و یکبار با حروف کوچک. روی در سالن، ک مقوای سفید بزرگ چسباده شده و نوشته بود: «در سالن» روی یخچال هم همینطور: «یخچال». به همین ترتیب در تمام اطاقها، روی صندلیها و بقیهی جاها و این به بینظمی خانه میافزود. بعنی حد اعلای بینظمی که در تو بود...
تو تصمیم گرفته بودی که دخترت خواندن بیاموزد. تو تمام خانه را به یک کتاب مصور تبدیل ساخته بودی. کلمانس نیز گاهی این روش برایش جالب بود و گاهی نه، یعنی به سراغ چیز دیگری میرفت و تو به او اصرار نمیکردی، زیرا آنچه برای تو مهم بود شادی کودکان بود، سرچشمهاش هرچه بود، بود؛ خواه الفبا و خواه شیطنت کردن در گوشهی یک اتاق.
از این به بعد وقتی با خوندن هرکتاب یاد یک نفر از شما آلایی های جان بیوفتم تگ میشه زیر پست
نفر اول: مدیر بانو M.an.
#کتاب بخونیم
#کتاب_خوب
پاییزمون مبارک