خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
هاعییی بر شما ای هم کنکوریای من😂
چخبررر؟ خوبین؟
آقا داریم به لحظات ملکوتی اعلام نتایج نزدیک میشیم..
یعنی دیگه امروز فرداست که با استرس وارد سایت میشیم، هی منتظر لود شدن سایت میمونیم، آب دهنمون خشک میشه دست و پامون سرد میشه حتی ممکنه انگشتامون بلرزه، تا اینکه بالاخره اون عبارتو میبینیمش...
شما رو نمیدونم ولی این روزا ذهنم پر از سواله...
شاید مهم ترینشون ک احتمالا برای شما هم همینه اینه که: قراره با چه عبارتی رو به رو شم؟ مردود؟ قبولی؟ قبولی چی؟ قبولی کجا؟ قبولی کِی؟
و از اینا گذشته.. هر یک از این عنوان ها قراره برام چه سرنوشتی رقم بزنه؟
گیریم که رسیدم به خواستم... تهش که چی؟ یعنی قراره ی اینده گل و بلبل مثل همونچیزی که خیالپردازیشو میکنم داشته باشم؟
و یا اگه نرسم، قراره سرنوشت شومی داشته باشم؟
ایا اصلا قراره به قولی: "خواست و قسمتم یکی باشه؟"
شما چه سوالایی ذهنتونو درگیر کرده و باعث میشه نگران باشین؟
بیاین باهم حرف بزنیم :>
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 @بچه-های-ریاضی-کنکور-1403 @انسانیا @تجربیا @ریاضیا
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
سیاهچالهها
مقدمه
طبق نظریه ، نسبیت عام ، گرانش انحنا دهنده فضا - زمان است. فضای حول ستاره به نحو بارزی خم میشود در لحظهای که هسته ستاره تبدیل به حفره سیاه میشود. این جرم خطوط فضا زمان را مانند پیلهای به دور خود میپیچد. امواج نوری کم تحت زوایای خاصی به سمت سیاهچاله روان میشود. در سطح کرهای که هم مرکز نقطه یکتایی سیاهچاله است، تجمع میکنند. در فاصله معینی از سیاهچاله که بسته به جرم لا وارد شده باشید ستاره رمبیده دارد، جاذبه آنچنان زیاد است که نور نمیتواند فرار کند، به این فاصله افق حادثه گفته میشود.
ساختار سیاهچالهها
با حل استاتیک غیر چرخشی با تقارن کروی برای معادلات میدان انیشتین این نکته مشخص میشود که سیاهچالهها که از یک سمت به صورت چاه عمل میکنند، در سطح دیگری بصورت چشمه عمل میکند. یعنی میتواند دو سطح مختلف فضا زمان را از جهانهای گوناگون یا دو نقطه بسیار دور از جهان خودمان را به هم متصل کند. که به این حالت لا وارد شده باشید کرم چاله یا پل انیشتین رزن گفته میشود.
سیاهچالهها چگونه بوجود میآیند؟
هر چه لا وارد شده باشید ستارههای نوترونی بزرگتر باشد کشش جاذبهای داخلی آن نیز بیشتر خواهد بود. در سال ۱۹۳۹ اوپنهایمر فکر کرد که نوترونها نمیتوانند در برابر همه چیز مقاومت کنند. به نظر او اگر یک چیز در حال از هم پاشیدن بزرگتر از ۲.۳ برابر اندازه خورشید بود، آنگاه نه تنها الکترونها بلکه نوترونهای آن نیز در هم میشکست.
همچنین باید بدانیم که وقتی نوترونها در هم شکستند، دیگر هیچ چیز مطلقا وجود ندارد که از در هم پاشیدن ستاره جلوگیری کند. اگر شما خود را روی سطح یک توده در حال از هم پاشیدن تصور کنید، آنگاه شما با فرو ریختن آن جسم به مرکز آن نزدیکتر و نزدیکتر خواهید شد. و بنابراین نیروی جاذبه بیشتر و بیشتری را حس خواهید کرد. تا هنگامی که ستاره به مرحله کوتوله سفید برسد، شما بیش از ۱.۰۱۶ تن وزن پیدا خواهید کرد.
تصویر
وقتی که ستاره به در هم پاشیدن ادامه داد و از مرحله ستاره نوترونی هم گذشت و بطور کامل از هم پاشید، وزن شما از ۱۵۰۰۰ میلیون تن بیشتر و بیشتر خواهد شد. اگر سیاهچاله به اندازه کافی به ما نزدیک بود، میتوانستیم نیروی جاذبه بر آن را حس کنیم. اما وقتی یک سیاه چاله در میان ستارهها خیلی دورتر از ما قرار دارد، آیا میتوانیم وجود آنرا اثبات کنیم؟ برای این منظور اخترشناسان دو راه آشکار شدن حدس میزنند. اول از روی جرم سحابی برای مثال اگر آنها جرمهای تمام ستارگان موجود در یک خوشه ستارهای مریی بطور قابل ملاحظهای کمتر از جرم خوشه وجود داشته باشد، مرکز کهکشانها به عنوان مکانهایی تلقی میشوند که در آنها سیاهچالهها وجود دارند. زیرا چگالی مواد در آنجا زیاد است. راه دوم نیز این بوده که اگر چه hc سیاهچالهها هیچ تشعشعی خارج نمیشود، اما چیزهایی که در سیاهچالهها سقوط میکنند. به هنگام سقوط اشعه ایکس از خود منتشر میکنند و هر چیز کوچکی که در سیاهچالهها سقوط کند تنها مقدار کمی اشعه ایکس از خود منتشر میکند. این مقدار برای کشف آن در فاصله میلیونها میلیون کیلومتری کافی نخواهد بود.
در سال ۱۹۷۱ یک دانشمند انگلیسی به نام لا وارد شده باشید استفن هاوکینگ< عنوان کرد که این واقعه بوجود آمدن سیاهچالهها هنگامی که جهان نخستین لا وارد شده باشید انفجار بزرگ خود را آغاز کرد اتفاق افتاده است. هنگامی که تمامی مواد تشکیل دهنده جهان منفجر شد، مقداری از این مواد آن چنان به هم فشرده شدند که تبدیل به سیاهچاله گشتند. وزن برخی از این سیاهچالهها ممکن است به اندازه وزن یک سیاره کوچک و یا از آن کمتر باشد و وی آنها را سیاهچاله کوچک نامید.
نتایج تحقیقات هاوکینگ
سیاهچالهها میتوانند وزن از دست بدهند.
مقداری از انرژی جاذبهای آنها در خارج از محدوده لا وارد شده باشید شعاع شوارتز شیلد ستاره به ذرات ماده تبدیل میشود.
ممکن است این ذرات به فضای بیرون بگریزند از این طریق مقداری از مواد تشکیل دهنده سیاهچالههای بزرگ که به اندازه یک ستاره وزن دارند، برای تبخیر همه مواد تشکیل دهندهاش میلیونها میلیون سال وقت لازم است. در حالی که در این مدت خیلی بیشتر از این مقدار ماده به آن اضافه میشود. بنابراین هیچگاه از طریق تبخیر وزن آن کاسته نمیشود.
هر چه سیاهچاله کوچکتر باشد سرعت تبخیر آن بیشتر است یک سیاهچاله کوچک واقعی باید بیشتر از مقدار مادهای که به خود جذب میکند وزن از دست بدهد. بنابراین سیاهچاله کوچک باید بوسیله تبخیر کوچکتر و کوچکتر شود و بالاخره هنگامی که دیگر خیلی خیلی کوچک شد یک مرتبه تبخیر آن حالت انفجاری به خود گرفته و تشعشعاتی حتی با انرژی بیشتر از اشعه ایکس منتشر کند. اشعه منتشر شده از این طریق اشعه گاما خواهد بود.
سیاهچالههای کوچکی که ۱۵ میلیون سال پیش هنگام نخستین انفجار بزرگ جهان ایجاد شدهاند، اکنون ممکن است در حال ناپدید شدن باشند. هاوکینگ اندازه اولیه آنها و نوع اشعه گامایی را که هنگام انفجار تولید میکنند، حساب کرد.
انواع سیاهچاله
۱- شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچالههاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطهای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.
۲- رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.
۳- کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقهای است.
۴- کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. میتوان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکنیگی حلقهای دارد.
به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که ، بدانیم ماده در داخل سیاهچالهای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان میگویند:اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.
مجهولات سیاهچالهها
اگر ستاره شناسان بتوانند نوع پرتوهایی که هاوکینگ پیش بینی کرده است، شناسایی کنند، مدرک خوبی برای تأیید تشکیل و وجود سیاهچاله بدست خواهد آمد. اما تاکنون پرتوهای پیش بینی شده کشف نشدهاند. با اینحال هر لحظه ممکن است این پرتوها شناسایی شوند. دلیل تابش اشعه ایکس از حفره سیاه این است که جرمی که توسط لا وارد شده باشید طوفانهای ستارهای خود ستاره ، از سطح آن میگریزند، در فاصله مناسبی که به حفره سیاه رسیدند، توسط حفره شکار میشوند و در مداری به دور حفره شروع به چرخش کرده و به این ترتیب شکل یک دیسک عظیم را تشکیل میدهند.
با توجه به این نکته که لایههای داخلیتر دیسک سریعتر از لایههای خارجی میچرخند، در اثر اصطکاک لایههای مختلف دیسک گرم شده و شروع به تابش اشعه ایکس میکنند. به این دیسک ، دیسک تجمعی گفته میشود. این حالت برای اولین بار در لا وارد شده باشیدستاره دوتایی (دجاجه۱-x) مشاهده شده است. احتمالا قطر خود حفره سیاه (قطر افق حادثه) ۳۰ کیلومتر است و برای تمامی ستاره دوتایی سیاهچاله ساختمان به همین شکل است:d
از سایت آکادمیک
کافه کتاب️ (وقتی با خوندن هرکتاب یاد آلا میوفتی)
-
سلام حالتون چطوره؟؟
پاییزتون خوب پیش میره؟؟
پاییز زیباترین کتاب چهار فصله خلقت خداست با ورق های رنگارنگ با بوی خوش خرمالو ها و رنگ قرمز دانه های انار
راستش ما همیشه کم کتاب میخونیم هرچقدرم بگیم کتاب بخونیم و بخونید و بخوانند بازم ی عده میگن..
هوف ما وقت نداریم
کتاب؟
اخه گرونه️
اما باور کنید خیلی ها حتی کتابخونه رو هم واسه کنکور عضو شدن!!میدونم که غول کنکور یقه هممون گرفته و نمیزاره تکون بخوریم و حتی جلد کتاب هارو نگاه کنیم️️
ولی میخام بگم حتی دیدن کتاب ها و خوندن خلاصشو هم میتونه پاییزتون رنگی رنگی کنه
راستش میترسم تاپیک قفل بشه و آدمین های جان بگن که تکراری هست(:
ولی این بار موضوع فرق میکنه
چون من هرکتاب که بخونم یاد یکی از بچه های انجمن میوفتم
و این متفاوته دیگه نه؟ وقتی هرکدوم از ما بشیم نماد ی کتاب ؟
که باعث میشه اونی که حتی اسم کتابم نمیخونه حالا ترقیب بشه و بگه عه فلانی با این کتاب یاد من افتاده؟؟؟
شایدم باعث بشیم ی دونه کتاب بیشتر خونده بشه️پس تقاضام اینه که M.an مدیربانو جان مون این تاپیکو حداقل تا اخر پاییز قفل نکنن تا بتونیم
ی مجموعه جالب از کتاب و آدم ها داشته باشیمجالب میشه اگر آدم ها رو به کتاب تشبیه کنیم نه؟
محکم بشینید کمربنداتون رو ببندید چون میخام ببرمتون وسط فصل پاییز
راستی
چه خوب میشه که ریپلای رو تو دلی بزنید و اینجا ی مجموعه دست نخورده از آدمایی داشته باشیم که شبیه کتاباناسپم
و راستی مهم تر از همه ممنونم از Flight عزیزم که این پیشنهاد رو داد اگر بمونه تاپیک مدیون تو هستیم(:️
-
سلام احوالتون چطوره؟؟
پاییز جانمون خوب پیش میره؟(:،
من اومدم با معرفی یک کتاب دیگه
امیدوارم از معرفی هام خسته نشده باشید ولی اگر تو تاپیک دیگه بزارم ممکنه اصلا بهش سر نزنید و میخام سوق بدم شما رو به سمت کتاب خونی در پاییز
پس غرغر کردنو بزارید کنار ی لیوان چای یا دمنوش بریزید و بعد این کتاب رو ورق بزنید تا غرق در دنیای و عجیب و غریبی بشید که نویسنده درموردش حرف میزنه
فراتر از بودن از اون دست کتابایی هست که وقتی تموم میشن میگیم اخییییش
از اون کتابایی که حس معلق بودن میده به آدم تو فضایک قاچ از کتاب
سال آخر زندگیات بود که تصمیم گرفتی به کلمانس خواندن بیاموزی. در آن زمان، کلمانس سه ساله بود. کتابها را دوست داشت و همیشه در کتابفروشیها، قطورترین کتابها را انتخاب میکرد. یک روز دیدم، همه جا پر از کلمه است، کلمههایی که دوبار نوشته شدهاند، یکبار با حروف بزرگ و یکبار با حروف کوچک. روی در سالن، ک مقوای سفید بزرگ چسباده شده و نوشته بود: «در سالن» روی یخچال هم همینطور: «یخچال». به همین ترتیب در تمام اطاقها، روی صندلیها و بقیهی جاها و این به بینظمی خانه میافزود. بعنی حد اعلای بینظمی که در تو بود...
تو تصمیم گرفته بودی که دخترت خواندن بیاموزد. تو تمام خانه را به یک کتاب مصور تبدیل ساخته بودی. کلمانس نیز گاهی این روش برایش جالب بود و گاهی نه، یعنی به سراغ چیز دیگری میرفت و تو به او اصرار نمیکردی، زیرا آنچه برای تو مهم بود شادی کودکان بود، سرچشمهاش هرچه بود، بود؛ خواه الفبا و خواه شیطنت کردن در گوشهی یک اتاق.
از این به بعد وقتی با خوندن هرکتاب یاد یک نفر از شما آلایی های جان بیوفتم تگ میشه زیر پست
نفر اول: مدیر بانو M.an.
#کتاب بخونیم
#کتاب_خوب
پاییزمون مبارک -
سلام حالتون چطوره(:
پاییزمن امروز خیلی قشنگه ️
ربکا رو که میشناسید مگه نه
داستانی پر فراز و نشیب از دافنه دوموریه که باعث میشه تا لحظه اخر بارها قضاوتتون رو تغییر بدید️
برش کتاب
دیگر هرگز نمی توانیم برگردیم در این شکی نیست. گذشته هنوز بسیار نزدیک است. چیزهایی که می خواهیم فراموش کنیم و پشت سر بگذاریم، بار دیگر زنده می شوند و آن احساس ترس و ناآرامی مرموزی که رفته رفته به وحشتی کور و نامعقول منتهی میشد ممکن است مثل گذشته به نحوی غیر منتظره، به همراه همیشگیمان تبدیل شود.او از آن مردهایی است که میگوید: “ازت میخوام که با من ازدواج کنی جوجه فسقلی!”
با خوندنش و حس حال داستان و زیبایی ربکا یاد چن نفر افتادم که دلم میخاد منشن بشن️
اکالیپتوس
(یادمه نقاشی مو نکشیدی هااا️)
@بر-باد-رفته
دلتنگتم ️
ایهام
غزل جان من️#کتاب بخونیم️
#کتاب_خوب_بخونیم
@دانش-آموزان-آلاء -
سلام احوالتون چطوره️
پاییزتون خوب پیش میره؟
کتاب امروز کتاب خاص و عجیبیه وقتی برای معرفی میزاشتم چند تا از دوستای انجمن تو ذهنم بودن
از متن و قلم خوب نویسنده که بگذریم کشش داستانی حرف نداره
مانند بسیاری از داستانهای دیگر، خواننده حین دنبالکردن زندگی شخصیت اصلی این داستان با شخصیتهای جدیدی هم آشنا میشود که در این کتاب ارتباط زیمرمان با اطرافیان خود قابل توجه است و از طرفی نمیتوان نسبت به گریز جامعهشناسانۀ نویسنده به زندگی معشوقۀ زیمرمان و سرانجام زندگی او و دیگر شخصیتهای داستان نیز بیتوجه بود: «ساختمانهای روبهرو پرده از زندگیهای دیگر برمیداشتند. زندگیهایی تماماً شبیه زندگی من. شبیه کرمهای شبتابی که جلوی نور میجنبیدند … (ص ۱۰۹)»خوندنش رو از دست ندید
یک قاچ از کتاب
تلفنم زنگ خورد. گوشی را برداشتم. صدای عجیبی میداد. عربده دوردست جمعیت به گوش میرسید، اما کسی حرف نمیزد. بعد، صدایی که انگار از آن سوی زمین میآمد، غرّید: «منم، پسر، پدرت. تو مسابقات اسبدوانیام. جایزه بزرگ رو بُردم.»
روی لب بالاییام عرق نشست، و چند لیتر خون دوید روی گونههام.
جواب بده! به پدرت جواب بده، زیمرمان!
نعره میزد، اما انگار زبانش به زحمت کلمات را بلند میکرد.خب، بچه، امروز یا فردا؟ نکنه میخوای این پولها رو تنهایی بسوزونم؟
من سر کارم.
شلیک خنده بلندی را میشنیدم که آرام دور میشد. پدرم بدون گذاشتن گوشی رفته بود. فقط نعرههای بلند شرطبندها را میشنیدم.
شب، به خانهام زنگ زدند. پلیس بود. پدرم در جایگاه تماشاگران دعوا راه انداخته بود. مخاطبم از خسارتهای جدی حرف میزد. دوش گرفتم و رفتم به کلانتری. تاکسی با تمام سرعت میرفت. به راننده گفتم: «عجله نداریم.»
مرد در آینه بغل نگاهی بهم انداخت که شیطنتی عجیب در خود داشت. افتاده روی فرمان، دستهاش جوری منقبض میشدند که انگار داشت کسی را خفه میکرد. فریادهای کوتاه و ناهنجار از دهنش در میرفت. ماشین به هرطرف میپرید، از لبه پیادهروها بالا میرفت و صداهای ترسناکی به پا میکرد. حس میکردی هر لحظه امکان داشت همهچیز متلاشی شود، در راننده باز شود، کف ماشین پاره شود، موتور منفجر شود. کزکرده روی در، چیزی نمیگفتم. راننده به معنای واقعی کلمه پدالها را گم میکرد.
یاد شما افتادم
@m-bahrami1378
Milad 91 -
امروز دوتا معرفی کتاب داشتیم(:
محمد صالح علاء رو کمتر کسی نمیشناسه(:
نویسنده ای که توی سبک نوشتن و داستان میتونه مارو پرت کنه به سی سال قبل ببرتمون تو کوچه پس کوچه های تهران قدیم(:اگر تابه حال از صالح علاء چیزی نخوندین پیشنهاد میکنم این کتاب رو از دست ندید️
یک قاچ از کتاب:
️حالا من تا سه شمردم و عاشق شدم، خدای نکرده اگر تا هفت میشمردم چه میشدم! زمین غمگین بود. روزی که من عاشق شدم، زمین متبسم شد و سراسیمه دور خورشید میچرخید، جوری که عالم فقط دو فصل میشد؛ برای عاشق یا بهار است یا پاییز.
روزی که من عاشق شدم، به سختی شب شد؛ آن هم چه شبی، بیپایان!
شبی که ماه گم شده بود. با وجود این نمیدانم از کجا لایهی نازکی از مهتاب روی همه چیز کشیده بودند و من یکسره بیدار بودم که شب اول هیچ عاشقی نخوابیده. نمیخوابد چون تا سحر میخانهی دلدار باز است...
بعضی کتابا بوی اصالت میدن... بوی تهران قدیم.. با ادماش...با معرفت هاش(:
Flight
یادتو افتادم️@دانش-آموزان-آلاء
#کتاب بخونیم
#کتاب_خوب_بخونیم -
سلام حالتون چطوره؟️
پاییزتون خوب پیش میره؟؟؟
امروز هم اومدم ی کتاب دیگه رو معرفی کنم که لابه لای روزمرگی هامون بخونیم(:
کتاب خیلی خوبه دلتنگی پاییزو کم میکنه
مخصوصا هنگامی که باران پیانو مینوازد دیگه حالتون عجیب و غریب خوب میشهخیلی ها روزبه معین رو با قهوه سرد اقای نویسنده میشناسن
اما به نظرم این کتاب یکی از نقطه های پرشور کار اقای معینه(:یک قاچ از کتاب:
برای گم شدن همیشه نباید توی کوچه پس کوچه های غربت باشی. گاهی وقت ها توی اتاق خودت، میان تک تک خاطراتت گم میشی. آن وقت باید خیلی به عقب برگردی تا خودت را پیدا کنی.
خیلی...دکتر برنوسی یادتون افتادم
@Amir-Bernousiو پدر معنوی revival
#پاییزتون قشنگ
#کتاب_بخونیم -
سلام حالتون چطوره(:
باز من اومدم با معرفی ی کتاب دیگه️
اگر حوصلتون سر رفته و حس یک نواختی سراغتون اومده این کتاب رو از دست ندید️چی میشه اگر ی شب بخوابیم و صبح هیچی از گذشته یادمون نیاد؟؟؟
این کتاب جوابش رو بهتون میگه️
#پاییزتون قشنگ
دخترم ️
@Saahaar -
مغازه خودکشی
یکی از کتاب هایی که قبلا خوندم و برام جذاب بود.. و ازش خیلی الهام گرفتم
برای اون دسته از دوستانی که کتاب روانشناسی و دنیای تمثیلی رو دوس دارن
و بازبان طنز بیگانه نیستن خیلی پیشنهاد میشهمغازه خودکشی از نظر من ی قهوه ی خیلی تلخه با بوی خوب و کلی شکر که تلخی رو مطبوع میکنه
@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلابه کنکوری ها پیشنهاد نمیشه برید درس بخونید عه
برش کتاب:
وقتی به اتاقخوابش برگشت، زنش به بالشت تکیه داده بود و مجله میخواند. زن پرسید «کی بود؟»
«نمیدونم. یه بیچارهای که تفنگش گلوله نداشت. چیزی رو که دنبالش بود از توی جعبهی مهمات پیدا کردم و بهش دادم. دیگه میتونه مغزش رو بترکونه. داری چی میخونی؟»
«آمار پارساله: هر چهل دقیقه یک خودکشی، صد و پنجاه هزار اقدام به خودکشی که فقط دوازده هزارتاش به مرگ منجر میشه. باورنکردنیه.»
«آره همینطوره. چهقدر آدم هست که میخوان راحت بشن و موفق نمیشن… خوشبختانه ما واسهی این کار اینجاییم. چراغ رو خاموش کن عزیزم.» (کتاب مغازه خودکشی – صفحه ۱۵)در سراسر رمان مغازه خودکشی، ژان تولی مخاطب را به امیدوار بودن و ادامه دادن تشویق میکند. او به ما میگوید که زندگی با وجود همه مشکلاتی که دارد، میتواند همچنان زیبا باشد. در واقع این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم چه چیزی را ببینیم. میتوانیم در حال تماشای اخبار منفی باشیم ولی ظاهر زیبای گوینده خبر را ببینیم
جناب دکتر فیلسوف ارادت️
@bfesfilmbvxazsjk
-
سلام حالتون چطوره امروز
پاییز جان چطوره؟؟
راستش کتاب امروز برخلاف اسمش پر از زندگیه پر از معنا
وقتی انسانی سعی میکنه به معنا برسه به زیبایی به کمال
وقتی از مرگ نمیترسه و بعد میفهمه باید برای زندگی کردن جنگید️کتابی که روایت گر دختری هست که زندگی پس از مرگ رو جور دیگه ای تجربه میکنه ️
این کتاب رو از دست ندید ️
چند قاچ کتاب:
-در دنیایی که هر کسی به هر بهایی،برای بقایش میجنگد، در مورد رفتار کسانی که تصمیم میگیرند بمیرند، چه قضاوتی میشود کرد؟
هیچ کس نمیتواند قضاوت کند. هر کسی وسعت رنج خود را میشناسد، و میزان فقدان معنای زندگیش را.-آگاهی از مرگ، ما را تشویق می کند تا شدیدتر زندگی کنیم.
همون قدر که این کتاب رو دوست دارم تو رو صدبار بیشتر دوست دارم آذرجان️
پاییزه مگه میشه یادت نکنم؟(:@the_end
#کتاب_خوب_بخونیم
-
سلام احوالتون چطوره
مدت هاست دارم این کتاب رو مرور میکنم
کتابی که نمیشه ازش رد شد
نمیشه نخوندش نه نمیشه..داستانی درباره جدال درونی سه دختر و عشق و واقعیت(:
میدونی این کتابو باید باهاش زندگی کرد(:
عاشق کتاب شدین؟
من عاشقشم!!یک قاچ از کتاب :
وقتی که فهمید میتواند یک نفر را بکشد روزی معمولی از روزهای پاییزی استانبول بود. این داستان در یکی از شب های آرام و ساکت شروع شد که چندان تفاوتی با شبهای دیگر نداشت.
او سوار بر قایقهایی که چندان قرص و محکم نیستند و حتی آرامترین و صبوترترین آنها را هم به زانو در میآورند دل به طوفان زد و تجربه کسب کرد. خب، هیچ کس از دیوانه بازی معاف نیست؛ البته به استثنای کسانی که عقل کل به نظر میآیند! اما او میدانست که از جنس زنان آرام و صبور نیست و بیش از هر چیز پتانسیل کارهای عجیب را دارد. البته راستش این کلمه «پتانسیل» کمی عجیب بود؛ مگر نه اینکه ترکیه زمانی فکر میکرد میتواند «مدل کشوری غرب زده، لائیک و دموکرات در غالب جغرافیای مسلمان باشد»، اما تفکرش به نمونهای کامل از پتانسیلهای محقق نشده پیوسته بود؟ کسی چه میداند. شاید احتمال دیوانه بازی در او هم درست مثل همین نمونه باید از بین میرفت، بدون اینکه به حقیقت بپیوندد.
یادم بودی فقط لابه لای کتابا دنبالت میگشتم ️
dlrm -
سلام پاییزتون چطورهداشتم کتاب هارو نگاه میکردم که با دیدن این عکس
دیدم عه رمز داوینچی
همون کتاب مرموز و تودار و خوفناک که توقیف هم شدرمزداوینچی از اون کتابایی که باید بخونیم و اونقدر فکر کنیم تا فسفر مغزمون تموم بشه
یک قاچاز کتاب:
اگر بمیرم حقیقت از دست میرود... باید این راز را به کسی بسپارم. رابرت لنگدان، استاد نمادشناسی و تاریخ، برای سخنرانی به پاریس رفته که پلیس برای مشاوره دربارهی قتلی مرموز به سراغش میآید: رییس موزهی لوور در موزهبه قتل رسیده و جسدش در وضعیت عجیب و ترسناکی قرار گرفته است. در کنار جسد، معماهایی گیج کننده نوشته شده که پلیس تصور میکند پرده از راز قتل او برمیدارد و لنگدان باید در رمز گشایی از آنها به پلیس کمک کند. در این بین، رمزشناس فرانسوی، سوفی نوو، به لنگدان ملحق میشود و همراه با هم میفهمند که تمام این رازها به نحوی با نقاشیها و یادداشتهای لئوناردو داوینچی مرتبط است. اما در عین حال پای رازی تاریخی در میان است، رازی که گویا میتواند جهان را زیر و زبر کند و باعث شود تا تاریخ را از نو بنویسند. متاسفانه، فرقهی مذهبی تندرویی هم همزمان به دنبال دستیابی به این اسرار است که از کشتن ابا ندارد. اگر لنگدان و نوو نتوانند معماها را حل کنند، حقیقت بزرگ تاریخی یا تا ابد از دست میرود یا به دست کسانی میافتد که میخواهند نابودش کنند...
دیدین گفتم خیلی خوبه؟؟
@m__saDra__b
ایشون معرفش بودن️
هیچی دیگ یادتون افتادم -
سلام پاییز جان مون حالش چطوره؟
امروز اومدم رو معرفی کنم با فراز و نشیب های زیاد و حال خوب️
نویسنده در این اثر سعی بر آن داشته که با بهرهگیری از اتفاقات غیرمنتظره، مهیج و خوفناک داستانی را ارائه کند که شما را به این فضای عجیب خواهد برد
یک قاچ از کتاب:
سر جایم خشکم زده بود و بدن گرم دلایلا که نفسنفس میزد را در بغل گرفته بودم و سعی میکردم بشنوم.
هیچ.
و بعد یکهو خیالم راحت شد. حتماً دِلایلا زیر تختم قایم شده بود و وقتی به خانه آمدم در اتاق را به رویش بسته بودم. یادم نمیآمد که در را بسته باشم، اما ممکن بود وقتی به خانه آمده بودم ناخودآگاه این کار را کرده باشم. راستش چیز زیادی از ایستگاه مترو به بعد یادم نمیآمد. در راه خانه که بودم سردردم شروع شده بود و حالا که از وحشتم کم میشد، احساس میکردم از پایین جمجمهام از سر گرفته میشود. واقعاً نباید وسط هفته نوشیدنی میخوردم. وقتی بیست سالم بود این کار ایرادی نداشت، اما دیگر مثل قبل نمیتوانستم از پس خماری بربیایم.دلایلا در بغلم ناراحت بود، تکان میخورد و پنجههایش را در بازوهایم فرو میکرد، رهایش کردم و رُبدوشامبرم را پوشیدم و کمربندش را به دور خودم محکم کردم. بعد او را برداشتم تا به درون آشپزخانه پرتابش کنم.
اما وقتی در اتاق را باز کردم، مردی آن جا ایستاده بود.
تلاش برای به یاد آوردن ظاهرش بیفایده بود، زیرا حدود بیستوپنج بار با پلیس دربارهاش صحبت کردم و نتیجهای نداشت. مدام میپرسیدند: «حتی یه خرده از پوست مچ دستش رو هم ندیدی؟» نه، نه و نه. سوئیشرت گشادی پوشیده بود و دستمالی دور بینی و دهانش بسته بود و همهچیز در سایه قرار داشت. به جز دستانش.
دستکش لاستیکی پوشیده بود. همین بود که به شدت مرا ترساند. دستکشها داد میزدند: «کارم رو بلدم.»، یعنی «آماده اومدهم.»، یعنی «دنبال چیزی به جز پولتم.»
لحظهای طولانی همانطور روبهروی هم ایستادیم در حالی که چشمهای براقش در چشمهایم قفل شده بود.صوتی هم میتونید بشنوید تا آدرنالین رو احساس کنید
توی بطن کتاب باهات مواجه شدم (:
romisa ️️ -
شبتون بخیر ️
این کتاب ی سبک اروم و دلنشین داره که با تلخی و ها و شیرینی ها کمک میکنه تا بتونیم مزه زندگی رو بچشیم
یک قاچ کتاب :
ماسو دختر جوانی است که پس از مرگ والدنینش، مسئولیت نگهداری از خواهر کوچکش را به عهده میگیرد و با ازدواج خواهرش
تصمیم میگیرد تا قهوه خانه قدیمی ارثیه پدربزرگش را بازگشایی کند اما در این میان به مشکلاتی برمی خورد
و عشق زیبایی زندگی اش ار زا یکنواختی در میآورد…
لابه لای آدماش پیدات کردم ️
D.fateme.r -
سلام روز پاییزیتون بخیر️
حالتون چطوره
ملت عشق رو یادتونه؟
این بار دنیای عجیبی رو تو ده دقیقه تجربه میکنیم(:یک قاچ کتاب:
لیلا، قهرمان داستان، مرده است ولی ذهن او به مدت 10 دقیقه و 38 ثانیه به حیاتش ادامه میدهد و تمام زندگیِ لیلا با همهٔ فراز و نشیبهایش در همین دقایق، به خاطرش میآید.سؤال فلسفی و علمیای که این رمان پیش رویِ خوانندگان میگذارد، این است: چه خواهد شد اگر ذهن انسان، پس از لحظه مرگ، برای چند دقیقهٔ گرانبها، به فعالیتش ادامه دهد؟ دقیقاً 10 دقیقه و 38 ثانیه؟
شبیه من @fatemeh_banoo
️ -
سلام روز پاییزیتون بخیر️
حالتون چطوره؟ی سری کتاب ها هستن که جلدشون ساده اس..
کم یابن..
ساده و بی آلایش ان..
سخت و محکم ان..
ی حس اصیل بودن..
اما بوی خوش ورق هاشون هوش از سر آدم میپرونه..نقطه سر خط به قلم فاطمه راستی
از اون کتاباس..که شاید جلدش شما رو جذب نکنه ولی بیست صفحه اول شما رو باخودش میکشونه(:یک قاچ کتاب:
دیگر نه دلش میخواست به کسی کمک کند نه کسی را دوست داشنه باشد،نه بخاطر کسی یا چیزی خوشحال شود و نه برای کسی یا چیزی ناراحت.اما نمیدانست بعضی چیزها در وجود آدم است، از بعضی چیزها نمیشود فرار کرد.بعضی چیزها برای بعضی آدمها مثل تنفساند،مثل نیاز به اکسیژن که اگر نباشد میمیرند.
-
سلام احوالتون چطوره؟؟️
پاییزمون چطوره؟
بادام تلخ..
اسمش رو که میشنوم یادم میوفته که چ حس های خوبی داره.. درسته طعمش تلخه.. اما بوش رو شنیدید؟؟
بوی بادام تلخ رو نمیشه با هیچ چیزی عوض کرد (:نسرین جان قربانی با قلم خوبش شما رو میبره داخل ی داستان به تلخی بادام و بوی خوشش
از دستش ندید
مورد علاقه خودمه به شدت️یک قاچکتاب
سرما، مثل جانوری موذی درجانم میرود. هو میکشد. تاب برمیدارد. میگویم: « چرا اینجوری میکنی؟ می دونی که دیگه جون تو استخونام نمونده. سرش را بیرون میآورد و از لای دندان های پیر و چرکش میخندد: پیر شدی.» پدر گفته بود: آدم باید تا سرپاست غزل خداحافظی رو بخونه. نمی خوام رو دست کسی بمونم و فیش و فوش بشنوم. نگاهم را رو هوا زده بود: صاحبکار عالم می دونه من چی می گم بابا. سالهای آخر لجبازی میکرد. با مادر. با خودش. با ما. با همه روزگاری که بعدها، خیلی بعدها، فهمیدم دیگر نمیخواسته: دکتر واسه خودش گفته. بچه شده بود یا دلش برای بچگیهای نکردهاش تنگشده بود؟ چشمهای ریز مادر ریزتر شده بود و دور دهان پدر گشته بود، سفیدی خامه، لواش داده بود: می خوام بخورم بمیرم....»
لابه لای صبوری ها و مشکلاتش یادت افتادم️
MaryaM._.sh -
سلام شبتون بخیر...
پاییزمون چطوره؟ ️
پاییز من دلتنگی عشقه عشقه..كتاب ناخوش احوال از اون کتابایی که باید بخونیم که حال ناخوشمون بشه خوش ️
یک قاچ کتاب
: "نتيجه ي آزمايش ها آمده؟" به محض خارج شدن اين كلمه ها از دهانش، از گفتن شان پيشمان مي شود. آندرس ميراندا دلش مي خواهد سوالش را ميان زمين و هوا بقاپد و آن را روانه ي همان جايي كند كه از آن بيرون آمده است، و بار ديگر آن را در پس سكوت نگه دارد. ولي نمي تواند، كار از كار گذشته است
مخاطبش تویی جان من....
که هم رفیقی هم یاری هم انگیزه ای هم بودنی هم همه چیزی وسط این روزگار سخت️@تگ نمیشود! ️️
-
سلام شبتون بخیر ️
پاییزمون چطوره(:
این همه آدم در دنیا دارن نباتی زندگی می کنند. بیدار می شوند و می خورند و می دوند و می خوابند همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟ بابا گفت جوری زندگی کن که بعد از تو آدم ها تو را یادشان بیاید.
کتابی که عاشقانه دوسش دارم بی نظیر درجه یک
قلم روان که روایت گر سه دختر با سه زندگی متفاوتاز نسیم جان مرعشی️️
ازدستش ندید
فوق العاده و بی نظیر️️️چند قاچ کتاب
دنبال تو میدویدم. روی سرامیکهای سرد و سفید سالن. در آن سکوت ترسناکِ هزارساله. هن و هنِ نفسهایم با هرگام بلندتر در گوشم تکرار میشد و گلویم را تلخ میکرد. بخش پروازهای خارجی آن طرف بود. امام نه، مهرآباد بود انگار. و سالن پروازش هی دورتر میشد. رسیدم به گیت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت نیلیات تنات بود و چمدان به دست، منتظر و آرام ایستاده بودی. روشنی سالن به سفیدی میزد. فقط نور میدیدم و تو را. لکهای نیلی روی سفیدی مطلق. صدایت زدم. راه افتادی و دور شدی. سُر میخوردی روی سرامیکهای سالن. دویدم. دستم را دراز کردم و دستت را گرفتم. برگشتی. دستت توی دستم ماند و هواپیما پرید…
وقتی سکوت میکنم یعنی موافقم؟ نه، نیستم. من وقتی موافق باشم سکوت نمیکنم، میخندم. دهانم را باز میکنم و میگویم بله، موافقم. اما سکوت، میدانم که نمیکنم. شاید آن روز هم سکوت کرده بودم که فکر کردی با رفتنات موافقم. ساکت نشسته بودم و چمدانت را میبستم. موافق نبودم، فقط ساکت بودم؛ و تو بدون من رفتی.
از خوبای متن
نمیدانم این “چیزی شدن” را چه کسی توی دهان ما انداخت؟ از کی فکر کردیم باید کسی شویم یا کاری کنیم. اینهمه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی میکنند. بیدار میشوند و میخورند و میدوند و میخوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟
لابه لای صفحات و آدم ها...
Flight
@Mobham
️ -
سلام احوالتون چطوره؟
همه چی خوب پیش میره؟؟️️
پاییزمون که دلگیر نیس خدای نکرده؟؟ناتور(ناطور)دشت از اون دسته کالباس که به درد روزای بی حوصلگی و دلگیره
روایت گر سه روز زندگی نوجوان شونزده ساله ای هست که با روانکاوش میگذره تا از کریسمس پارسال براش حرف بزنه که به طور مزخرفی گذشته!!جزوه صد رمان برتر مجله گاردین با رتبه 72 هست
از اون دسته کتابای که من میگم قبل از مرگ باید بخونیم️
یک قاچ کتاب
اگه واقعا میخوای قضیه رو بشنوی، لابد اولچیزی که میخوای بدونی اینه که کجا دنیا اومدهم و بچگیِ گَندَم چهجوری بوده و پدرمادرم قبلِ دنیا اومدنم چیکار میکردهن و از اینجور مزخرفاتِ دیوید کاپرفیلدی؛ ولی من اصلا حالوحوصلهی تعریف کردنِ اینچیزا رو ندارم. اولا که این حرفا کِسِلم میکنه، ثانیا هم اگه یه چیزِ به کُل خصوصی از پدرمادرم تعریف کنم جفتشون خونرَوِشِ دوقبضه میگیرن. هردودشون سرِ این چیزا حسابی حساسن، مخصوصا پدرم. هردوشون آدمای خوبیان – منظوری ندارم – ولی عینِ چی حساسن. تازه، اصلا قرار نیست کلّ سرگذشتِ نکبتیم یا یه همچهچیزی رو برات تعریف کنم. فقط قصهی اتفاقای گُهی رو واسهت تعریف میکنم که دوروبَرِ کریسمسِ پارسال، قبلِ اینکه حسابی پیرم درآد، سرم اومد و مجبور شدم بیان اینجا بیخیال طی کنم.
لابه لای صفحات و آدم ها(:
_MILAD_