Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خــــــــــودنویس
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

خــــــــــودنویس

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
1.7k دیدگاه‌ها 248 کاربران 79.2k بازدیدها 213 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • amir bahramiA آفلاین
    amir bahramiA آفلاین
    amir bahrami
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط amir bahrami انجام شده
    #661

    میگه که زندگی کردن رو از کی اموختی (به سبک ادبیش 😄 ) میگه از رپر (rapper)!
    یعنی من میگما نه که اینجوری بگن 😄

    یه شب با برادرم رفته بودیم یه رستورانی (غذاش واقعا مزخرف بود) موقع برگشتن من تو ماشین منتظر بودم دیدم یه نفر یه رپر یا یه ادم که به رپ علاقه داشت با صدای بلند برای خودش رپ میگفت و همینطور قدم میزد. دو خانم با سن بالای 50-60 که از کنارش رد شدن طوری رد شدن که انگار یه ادم مریض دیدن. خیلی خوشم اومد از اون ادم خواستم با انگشتا که میگن دمت گرم اونطوری نشون بدم ولی نشد.

    به این فکر کردم که یه چیزی کمه اینجا. اون ادم یه الگو بود برام برای اینکه خودم باشم و برای خودم زندگی کنم. شاید خیلی چیزا بگم که از نظر بقیه نمیدونم دیوونه بودن یا .... هر چیز دیگه ای باشه ولی خیلی خوبه که برای خودم زندگی کردم و تونستم خودم باشم و حرف خودم رو بزنم. الان زندگی کردن برای خودمون از همه چی سخت تره درسته دیگه؟
    واقعا اون ادم عالی بود تونستم هر چی تو ذهنم بود هر چی تو دلم بود بگم و توی جمع البته و زندگی کنم برای خودم. یه ادم که همیشه کچل + پروفسوری میزنه 😄 😄 کمک خیلی خوبی بود دمت گرم رپر جان کمک کردی اونی که میخوام باشم از همه لحاظ.

    منتظرم دانشگاه بتونم برم ببینم کدوم نرم افزار هارو باید مسلط بشم شروع کنم به کارای کامیپوتری. این مسلط بودنه خیلی جلو میندازه. از استادا بپرسم ببینم دقیقا کدوم نرم افزار هارو باید مسلط بشم. من یه چیز رو متوجه نشدم هنوز اینکه چرا باید طراحی وب و نرم افزار و ... رو بخونیم برای رشته ما ؟ ولی خیلی عالیه نگران اون هوش مصنوعی بودم که باید چیکار کنم لازم دارم میگفتم باید برم یعنی IT بخونم؟ یعنی باید یه جوری برنامه ریزی کنم که تا چند سال دیگه خیلی از متود هارو حتی از یه مهندس کامپیوتر هم بیشتر کار کرده باشم.

    در اخر یه سایت میخواستم بگم بهتون به اسم downloadly.ir توش برید بخش اموزش و بعد کلی اموزش داره توش درمورد IT و زبان.
    نگاه کنین اون سایت رو و بعدش به این سایت برید udemy.com همه جور اموزش توش داره البته پولی هم هستن ولی شما free ها رو پیدا کنین نگاه کنین از اعتماد به نفس هست تا زبان و درس های دانشگاه فکر کنم هم باشه ولی همه انگلیسی ان.
    امروز من کل گرامر زبان + مدیریت زمان رو دانلود کردم.
    تو مدیریت زمان (فیلم چهارم) میگه که:

    متن جایگزین

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    5
    • N..ta.e.l.uN آفلاین
      N..ta.e.l.uN آفلاین
      N..ta.e.l.u
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #662

      زندگی زیباست....
      ولی این زیبایی باید در نگاه تو باشع
      فک کن اگه همیشه به نیمه پر لیوان نگاه کنی چقد زندگی قشنگ تر میشع
      ﮔﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯﺕ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻘﺪ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
      ﻧﮕﻮ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ !
      ﺑﮕﻮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ..

      ﺍﮔﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺗﺎ ﮐﯽ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
      ﻧﮕﻮ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ !
      ﺑﮕﻮ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺘﯽ..

      ﺍﮔﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻘﺪ ﺑﻬﻢ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ ؟
      ﻧﮕﻮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﭼﺸﺎﻡ !
      ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﯿﺪﯼ .

      ﺗﺎ ﺑﺪﻭﻧﻪ ...

      ﺗﺎﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﻪ ﮐﻪ ،
      ﺑﻪ ﺍﺭﺯﺷﺎﺕ ﺍﺣﺘـرام ﺑﺬﺍﺭﻩ ...
      برا خودتون ارزش قائل شید✌🌷

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      3
      • N..ta.e.l.uN آفلاین
        N..ta.e.l.uN آفلاین
        N..ta.e.l.u
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #663

        IMG_20190913_144132_635.jpg گل بابونه 😍

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        10
        • B آفلاین
          B آفلاین
          Blank
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #664

          IMG_20190912_232955_882.jpg
          🙂

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          8
          • dokhtare_sabzabiD آفلاین
            dokhtare_sabzabiD آفلاین
            dokhtare_sabzabi
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #665
            این پست پاک شده!
            1 پاسخ آخرین پاسخ
            -1
            • dr.es78D آفلاین
              dr.es78D آفلاین
              dr.es78
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #666

              سلام😀 :hand:
              نمی دونم درست از کی ولی می دونم حدودا از چند هفته پیش ،زنجیره ای از اتفاقات ، شرایطی رو به وجود آورد که درس خوندن رو سخت می کرد و حال منو روز به روز بدتر...🤕 🤕
              خب دیدم باز دارم وارد بحرانات بعد از اعلام نتایج و بازخورد هاش از اطرافیان میشم و من که تجربه غرق شدن توی اون منجلاب ذهنی رو داشتم تصمیم گرفتم باهاش مبارزه کنم...🤨 🤨 🤨
              دیدم دیگه واقعا نایی برای درس خوندن توی اون شرایط ندارم ، همه ی کتابا و جزوه هام و نوشته هام و خلاصه همه ی وسایلمو توی کمد چیدم و درشو بستم...
              تصمیم گرفتم خودمو به یه کاری مشغول کنم که زمان باز هم مثل همیشه کار خودشو بکنه و بگذره و بگذره و بگذره و اندکی شرایط بهبود پیدا کنه ، و چه کاری بهتر از هنری که توی مدرسه یاد گرفتم ، معرق !!:facepunch: :facepunch:
              در سالی که پشت کنکور بودم ، یکی از بزرگ ترین مشکلاتم این بود که همیشه پایان راه رو گم می کردم ، خیلی اتفاق می افتاد که از خودم بپرسم اصلا چرا من درس می خوانم ؟!...
              به واسطه همین تجربه تصمیم گرفتم با استفاده از هنرم ، نمادی بسازم تا همیشه مقابل چشمام باشه و هر وقت راهو گم کردم یا خواستم بی خیال بشم ، بهم چشمک بزنه و راهو نشونم بده🤪 🙃
              و این چنین شد که ستاره قطبی رویا هام رو درست کردم🙃 ✌ 😉 👇 👇 👇
              1.png
              {این همون عکس پروفمه و اینکه اسممو خط زدم😁 }
              امیدوارم امسال به اون آدمی که باید تبدیل بشم و تهش اون چیزی بشه که می خوام ...💪
              پ ن 1 : این دوتا کار رو هم همراه "ستاره قطبی رویاهام" درست کردم👇 👇 👇
              2.png

              3.png
              پ ن 2 : رسما همین جا قول میدم از بچه های انجمن هر کی سال دیگه پزشکی آورد ، از این روپوشا واسش درست کنم ، دیگه انگیزه از این بالاتر؟؟!😎 😎 😉
              پ ن 3 : خداروشکر بارقه هایی از بهبود شرایط داره به چشم می خوره ، بریم واسه درس👍 😌

              دردی رو که تو امروز با خوشی های زودگذر معاوضه کنی گریبان گیر یه عمرت میشه...

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              12
              • sandiiiiS آفلاین
                sandiiiiS آفلاین
                sandiiii
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #667

                IMG_20190922_133716_451.jpg

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                11
                • sandiiiiS آفلاین
                  sandiiiiS آفلاین
                  sandiiii
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #668

                  پارت اول
                  مهرشاد میخوای از روی یه شعر بخونیااا
                  نگاهم رو بهش دوختم..
                  دستی به ریشش کشید و گفت :حالا نمیشه یه نفر دیگه بخونه؟!
                  رضا:ای بابا!پسر دو بیت بیشتر نیست!!
                  نگاهش رو به صفحات شعر دوخته بود
                  شروع به خوندن کرد:وقتی که زندگی من..
                  صدای بمش با بغض مخلوط شد.روی صورتش دقیق شدم.درد رو توی چهره اش حس کردم..
                  مکث کرد،دوباره گفت بهتره من نخونم!
                  نوید با اعتراض گفت:ای بابااا بخون دیگه
                  نگاه گذرایی به جمع کرد و روی من نگاهش متوقف شد.چند ثانیه..
                  غم توی چشماش موج میزد،همراه با درد..
                  نگاهش رو از من گرفت و دوباره مشغول خواندن شد
                  ناگهان قلبم ایستاد..تک تک سلول های بدنم متوقف شده بودند..
                  تمام زورم برای گریه نکردن و قورت دادن یک بغض چند ساله رو سر لیوان توی دستم خالی کردم.با تک تک حروفی که به زبان می آورد،خاطرات به ذهن من هجوم می آوردند..

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  8
                  • sandiiiiS آفلاین
                    sandiiiiS آفلاین
                    sandiiii
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #669

                    پارت دوم
                    سه سال پیش
                    _من نمیام
                    +اینقدر ترسو نباش
                    _آره من میترسم..اصن من از ارتفاع وحشت دارم
                    +نگران نباش!من پیشتم..به من اعتماد نداری؟!
                    توی چشماش خیره شدم.چطور میتونستم بگم نه وقتی قلبم و مغزم به من فرمان همراهی میداد؟!
                    سوار تلکابین شدیم.روبه روی هم نشستیم.تلکابین به حرکت دراومد و من علاقه ای به نگاه کردن به اطراف نداشتم .زنگ گوشیم به صدا دراومد.با تعجب نگاهمو از صفحه گوشی گرفتم و نگاهش کردم.
                    چشمکی زد و با سر اشاره کرد که جواب بدم.تماس رو وصل کردم..
                    +دوست دارم..با من تا آخرش میمونی؟!
                    از حرفی که زده بود شوکه شدم و با دوتا دستام صورتمو پوشاندم و درحالی که می خندیدم گریه می کردم..شایدم برعکس ولی حس عجیبی بود.منتظر نگاهم می کرد..
                    هنوز تماس وصل بود..
                    _وقتی که زندگی من
                    هیچ چیز نبود
                    هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
                    دریافتم
                    باید ، باید ، باید
                    دیوانه وار دوست بدارم

                    کسی را که مثل هیچکس نیست

                    فروغ فرخزاد
                    .
                    .
                    با صدا زدن اسمم متوجه درد توی دستم شدم.لیوان توی دستم خورد شده بود و سیل اشک روی صورتم راه افتاده بود.
                    به من نگاه میکرد..نگاهی از جنس نگرانی..
                    جعبه کمک های اولیه رو از نوید گرفت و دستم رو پانسمان کرد و من تمام لحظات غرق او بودم..
                    با گفتن «تموم شد» منو از دریای خودش بیرون کشید.نگاهی به دست باندپیچی ام انداختم
                    مهرشاد هم رفت تا دستاش رو بشوره.وقتی برگشت به ستون تکیه داد و با نگاهش به من دنبال جواب می گشت..دنبال دلیلی منطقی که رفتن من رو توجیح کنه..
                    رفتن بی دلیل من..
                    وقتی جوابی پیدا نکرد به بالکن رفت سیگار میکشید..
                    سیگار پشت سیگار..
                    و منی که پشیمان تر از همیشه مردی را تماشا می کردم
                    که سیگار را با سیگار روشن میکرد..
                    تمام
                    ببخشید اگه طولانی بود

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    9
                    • اکالیپتوسا آفلاین
                      اکالیپتوسا آفلاین
                      اکالیپتوس
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #670

                      pichak_net-70-copy.png
                      اجیا داداشام 😂
                      خیلی دوستون دارم 💙 عاغا همینا جا شد بکشم بقیتونم تو یادم هستینا😐💙
                      خب بگم که اولی مرضیه و سحر، گونش ، فاطمه، دلارام ، بهاره ،مهسا بعد مجهول انجمن شاه شطرنجمون بعد صدرای خلاق و ایل خان بعد به ترتیب😂
                      revival
                      @bfesfilmbvxazsjk دکتر دراکولا
                      @Milad91 از اون ناظم مهربوناست
                      Acola
                      _MILAD_ اون ماسته 😂
                      athenaa
                      developer غول فیزیک
                      ققنوس
                      romisa
                      ایهام
                      sandiiii

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      27
                      • خانومخ آفلاین
                        خانومخ آفلاین
                        خانوم
                        فارغ التحصیلان آلاء
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #671

                        کوتاه برای تو بخشی از پاییز من.. 🍁

                        بلند ترین خط دوست داشتنت هنوز زنگ میزند..
                        در قلبم پیغام میگذارد و بی وقفه بوق میخورد..
                        میترسم....
                        میترسم خط دوست داشتنت تا ابد هر پاییز زنگ بزند و دیر برسم برای رسیدن به دستانت..
                        پاییز من.. من همین جا.. حوالی باران و خش خش برگ ها به انتظارت نشسته ام..
                        پیش خودمان بماند.. دلم می‌خواهد تا ابد خط دوست داشتنت در قلبم زنگ بزند..
                        🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁🍂🍂

                        #پاییز مبارک

                        ببخشید اگر نوشته رو دوست نداشتین 🍁❤️

                        ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        9
                        • amir bahramiA آفلاین
                          amir bahramiA آفلاین
                          amir bahrami
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #672

                          امروز رفتیم ارومیه دانشگاه ثبت نام کردیم و از دوشنبه کلاسا شروع میشن. خب اولین چیزی که دیدم دریاچه ارومیه بود. از اخرین بار که دیدم فکر کنم 2-3 سال میگذره. وضعیت افتضاحه 😕
                          اون پلی که زدن مثلا روی اب- دور و بر اون مسیر رو با سنگ پر کردن 😕 یعنی کلا اون دیدن طبیعت دریاچه پر!

                          بعدیش این بود که به نسبت شهر ما شلوغی کمتر بود و هواش طوری که من میخواستم بود یه جورایی انگار تخیلی بود 😄 یعنی چی میگن بهش تو فارسی 😕 humidity ش طوری بود که انگار توی خوابی 😄
                          اون جایی که من میرم دور و برش پره درخت انگوره. هواش عالیه. رفتم یه دور دانشگاه رو دیدم کلاسا ازمایشگاه و ... خوبه. برای یه ادم که بخواد درس بخونه بدون حواس پرتی و شلوغی زیاد خیلی خوبه. توی .... ش هم (به این چی میگن به فارسی 😕 😄 )
                          bulletin board از دانشگاه صنعتی شریف دانشگاه تهران دانشگاه شهید بهشتی و تبریز اصفهان ارومیه و جاهای دیگه قبولی داشتن تو ارشد. ثبت نام فقط نیم ساعت طول کشید... پیام نور که بودم 2 روز یعنی جمعا حدود 6-7 ساعت طول کشید تا فقط ثبت نام کنم 😕 برای انصراف هم یه 4 ساعت طول کشید 😕 پرنسلش که خیلی خوش اخلاق بودن خیلی .

                          همه اینا به کنار من عاشششششششششششششششششششششششششقق ارومیه ام. یعنی یه جوریه. وقتی که به دریاچه نگاه میکنی یا جاهای دیگه انگار محدودیتی نیست یه حالت خاصیه اصلا 😍 😍

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          6
                          • ب آفلاین
                            ب آفلاین
                            باهآر
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #673

                            %(#de45b0)[به آیه آیه ی قرآن که دوستت دارم...]
                            1.jpg
                            🔸🍁🔸
                            %(#eb6c05)[پاییز من، عزیز غم‌انگیز برگ‌ریز]
                            %(#fc51af)[یک روز می رسم و تو را می بهارمت!]
                            🔸🍁🔸

                            💛 %(#f2e200)[14مهر]

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            16
                            • amir bahramiA آفلاین
                              amir bahramiA آفلاین
                              amir bahrami
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط amir bahrami انجام شده
                              #674

                              روز اول دانشگاه 😁
                              زنگ اول زبان عمومی بود... همین اول میخواستم بگم که دارم این اوایل استادا رو اسکن میکنم 😁
                              استاد زبان از اون تیپ استادایی بود که دایم میخواست خودنمایی کنه و کسی مخالف حرفش نباشه و سوال نپرسه. شاید امروز حدودا یه 20-30 بار از خودش تعریف کرد اونقدر که اون اواسط کلا حوصله همه رفت هی تعریف میکرد میرفت که تعریف تموم بشه و خودشم راضی بود که تموم بشه ولی دوباره برمیگشت از خودش تعریف میکرد 😁 😁
                              نمیدونم یادم نیست چی پرسیدم یه جزیی حس کردم ناراحت شد یا همچین چیزی. ولی دلیلی نداره. اها یادم اومد پرسیدم که شما که گفتین رایتینگ کار کنیم میخواستم بدونم رایتینگ جنرال کار میکنیم یا اکادمیک؟ لقب به این استاد توی ذهنم vainglorious رو دادم 😑 😋 یعنی کسی که دایم از خودش تعریف میکنه از کاراش.

                              کلاس بعدی فیزیک عمومی داشتیم یه خانم بود. این تیپو کامل میشناسم میدونم دقیقا خصوصیات این استادو 😁 چون تیپش دقیقا مثل خواهر خودمه 😁 تو هر دو تاش که سوال میپرسیدم نمیدونم قراره ازم بدشون بیاد یا خوششون بیاد چون اسمم رو پرسیدن 😲 😁

                              تربیت بدنی هم داشتیم ولی تو برنامه تداخل بود موند برای هفته بعد...
                              من لقمه پنیر که برده بودم میل بنمودم 😕
                              بعد این که کتابخونه اش عضو شدم. کتابخونه اش واقعا خیلی کوچیکه و کتابای لاتین که میخواستم نداشت بیشتر فارسی بود به جز کتابای کامپیوتر و بعضی کتابای دیگه فکر کنم لاتین ریاضی داشته باشن؟ نمیدونم یادم نیست. سالن مطالعه 😁 🤦 یه تک روم که یه خرده بزرگتر شده اسمش رو گذاشتن سالن مطالعه 😕

                              امروز همون اول یه دوست پیدا کردم. مسیح 😁 یه ادم باحال و پر انرژی 😁 دوستش رو هم دیدم اونم هم رشته ای منه. الان سه نفریم 😁

                              دو ساعت برو سه ساعت بیا عصر هم ترافیکه ادم بدجور خسته میشه. باید دنبال خوابگاه چیزی بگردم.

                              یه چیزی رو هم میخواستم بگم ولی واقعا منظور خاصی ندارم از گفتنش. بحث اینه که این وسط یه چیزی درست نیست. اینجا دختر یا پسر باهم حرف میزنیم با جنس مخالف راحت هستیم و راحت صحبت میکنیم. ولی توی محیط دانشگاه اصلا یه وضع بدیه. یه جوی هست که انگار مثبتا رفتن یه طرف منفیا طرف دیگه 😂 یه چیزی اگه اشتباه نکنم در حد الکتروفورز 😑

                              الان فقط منتظر تایم خوابم 😁 😴 😴 😴 😴 😴 از صبح ساعت 5 که رفتم سوار اتوبوس شدم تا الان که ساعت 8-9 تازه رسیدم خونه 😴 😴

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              9
                              • ب آفلاین
                                ب آفلاین
                                باهآر
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #675
                                این پست پاک شده!
                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                0
                                • ب آفلاین
                                  ب آفلاین
                                  باهآر
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #676
                                  این پست پاک شده!
                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  6
                                  • amir bahramiA آفلاین
                                    amir bahramiA آفلاین
                                    amir bahrami
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط amir bahrami انجام شده
                                    #677

                                    بعضی وقتا واقعا از خودم میپرسم که خوبه یا بده انجام دادن بعضی کارا. میگم مشکل از من نیست ، این عادت شده اینجا و من بهش فقط عادت نکردم و نمی‌خوام هم خودم رو قاطی این عادتای بد بکنم.
                                    نمی‌دونم شاید تحمل کردن این جو بدی که هست بهتر باشه ولی بعدش میپرسم از خودم که تا کی ؟ و به این نتیجه میرسم که کاش میشد از اینجا رفت و واقعا یه لحظه زندگی واقعی کرد . نمی‌دونم اصلا دیگه چیکار کنم ،تو این مورد به خصوص واقعا دیگه کم اوردم و نمی‌خوام هم از طرف دیگه قاطی این جو بد بشم ،دوست دارم که خودم باشم ‌‌‌‌‌‌و برای خودم زندگی کنم تا اینکه به خاطر این جو بد و چیزای ارزشمند که دارم رو کلا بیخیال بشم.
                                    واقعا تقصیر من نیست و دست منم نیست. یعنی اونقدر این وضعیت پیش اومده که عادت کردم . بعضی وقتا فقط میگم کلا بیخیال بشم ولی بعداً میگم بیخیال برای خودم زندگی میکنم نه دیگران ، شاید بعضی آدما( که الان شده خیلی خیلیاشون) کلا شخصیتشون اینطوری هست که باید باهاشون سرد برخورد کنی و اهمیتی ندی ،ولی بازم به این نتیجه میرسم که باید برای خودم زندگی کنم و خودم باشم تا این که به خاطر بعضی رفتارا، خصوصیات خوب رو حذف کنم. واقعا تقصیر من نیست جو اینطوریه ،تربیت و شعور آدمای مقابل در این حده. چیکارش میشه کرد ؟ هیچی فقط تحمل و پشیمونی از این که اینجا به دنیا اومدم . فقط میگم این مهم ترین چیزیه که دارم این برای خودش یعنی یه دنیا معنی ، و به خاطر جو بد کنار گذاشتنش یعنی همون مرده متحرک بودن،پس به تحمل کردنش میارزه

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    9
                                    • marziye  banoM آفلاین
                                      marziye  banoM آفلاین
                                      marziye bano
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #678

                                      %(#04ff00)[خـــــــــــــودت] باش مگه خودت چشـــــــــــــــه؟؟
                                      ۲۰۱۹-۰۵-۲۴-۱۵-۵۱-۵۰-1-1 (2).png

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      7
                                      • L آفلاین
                                        L آفلاین
                                        Lotus
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #679

                                        20191013_204332.jpg
                                        In progress...

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        10
                                        • dr.es78D آفلاین
                                          dr.es78D آفلاین
                                          dr.es78
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #680

                                          _الووو
                                          سلام چه طوری دکترجان؟
                                          +سلام عزیزم ، خوبم ولی طبق معمول اوضاع روحیم خوب نیس ، احساس می کنم...
                                          _ول کن این حرفارو ، پاشو چن روز بیا پیش من ، بریم
                                          دور دور😇 🤩 😉
                                          +آخه خودت که می دونی ، درس دارم '' البته درسی که نمی خونم! ''
                                          _اصن بیا چن روز با هم بریم دانشگاه ، بیا ببین چه قدر شیرینه! چه قدر محیط جذاب و ارتباطات جدیدی در انتظارته!
                                          +اصن حال ندارم آبجی آخههههه
                                          _دیگه آخه و ولی و اما نداره... فردا منتظرتم
                                          خدافظ!!

                                          منم شاید واسه فرار از شرایط بدی که باز داشتم درش غرق میشدم ، قبول کردم...
                                          فرداش حدود ساعت هفت رسیدم ، خواهرم تا ساعت پنج کلاس داشت و گمان میکردم حسابی خسته باشه ، واسه همین مستقیم رفتم حرم...
                                          ولی بر خلاف تصورم زنگ زد و گفت : بریم بیرون شام خفن!! :male-cook: :male-cook:
                                          رفتیم یه فست فودی خفن و یه غذای خفن که من اصن اسمش بلد نبودم سفارش دادیم! تازه خوردنشم بلد نبودم😂 😂
                                          خلاصه غذامونو که خوردیم یهو یه کادو مقابل خودم دیدم! (از اون سورپرایز خفنا!)
                                          و وقتی بازش کردم به معنای واقعی کلمه '' ذوق مرگ'' شدم🤓
                                          اینم مایه ذوق مرگیییییم👇
                                          IMG_20191016_142543.jpg
                                          این خیلییی حس خوبیه کسی این قدر واسه هدفت احترام قائل باشه و بهت ایمان داشته باشه😘
                                          خواستم این حس خوبو به اشتراک بزارم...

                                          24مهر 1398

                                          پ ن : حرم واسه همه بچه های الا دعا کردم👐 🤲

                                          دردی رو که تو امروز با خوشی های زودگذر معاوضه کنی گریبان گیر یه عمرت میشه...

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          17
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 32
                                          • 33
                                          • 34
                                          • 35
                                          • 36
                                          • 83
                                          • 84
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع