-
ادم توی کار خدا میمونه.
ولی نمیدونم چ حمکتیه ک روحت زودتر خبر دار میشه یعنی نمیدونه چی میشه ولی اثراتی از نگرانی ب وجود مباد تپش قلب. حال خراب نا ارومی بیخابی.و...
خلاصع ی جوری روحت خبر دار میشه و حتی توی خاب هم نشونه های میبنی میدونی اتفاق بدی میفته.
و ت ب خدا میگی خدا هر چی میشه بشع ولی خانوادمو سپردم بت بعدش بگیری بخابی با خیال راحت چون ب خودت میگی میدونم ک اتفافی نمیفته برا خانوادم چون سپردمش ب اون بالایی.
صبحش توی ک بیدار نمیشی یدفعه بیدار شی یدفعه تلفنا شروع کنن ب زنگ زدن بدونی واویلا اتفاق بدی افتاده ساعت ۵ اینا کی دلش میاد ادمو بیدار کنه.
خدا خدا میکنی ک دروغ باشع بعدش میفهمی واویلا وامصیبتا ی شبه بی پدر بشی ی شبه پشتت خالی شه ی شبه تنهای رو با کل وجودت حس کنی
و توی ک سالی ی بار گریه نمیکردی و توی ک معروف بودی ب بی احساس ترین فرد حانواده بیشتر از همه بسوزی .
اشکات بیان ب تلافی روزای ک نباریدن .
توی قلبت حفره ایجاد شه ی حفره عمیق ک پر نمیشه.
احساس سوزش کنی پا برهنه بیمارسااتو بدوی بگی کوش دروغع نه ببینی مامانت اواره تنها بی کس شبو تا صب سر کردع خبر نداده تا بچه هاش هراسون نشه .
اون شب چی کشید مامانم کسی نفهنید و نمیگه ولی پرستارا میگفتن مادرتون تا صب اینجا از تنهای دق کرد عذابی کشید ک نمیتونید تصور کنید.
با خودت فک کنی اخه چرا یدفعه چرا قلب سالم بابای ت بابای ک حتی توی عمرش ی بارم سیگار نکشیدع تنش از دختر ۱۸ سالشم سالم تر بود یدفعه از پا در بیاد.
فکر میکنی میبنی خسته اس خسته .
خدا بردش نمیدونم با چ حمکتی ولی بابا و مامان بزرگ منتظر بابای من بودن کوچیکترین بچشون زودتر رف.
بهشون میگم ب خدا میگم اخه خدا من طعم بابا داشتنو درستو حسابی نچشیدم اخه بابام هیجوقت خونه نبود اخه بابامو ماهی ی هفته میدیدم چرا ؟سکوت چراشو نمیتونم یفهمم
میگم چرا باید ب دنیا بیاییم ک بمیریم اگ قراره بمیریم چرا بیایییم چرا بیاییم خاطره بسازیم و بعدش بریم و داغ بزاریم .
درد کسی اونی میقهمه ک خودش اون دردو کشیده باشه.
امروز قبول کردم دیگ بابا ندارم قبول کردم پشتوانع ای ندارم قبول کردم دی حسودی نکنم ب اونای ک بابا دارن.
دیه با امدن اسم بابا دلم نلرزه ولی حفره ای قلبم میدونم ک هیچوقت درست نمیشه .
دیشب مث شبای دیه باز با گریه خابیدم ولی امروز صبح چشامو وقتی باز کردم اولین قطره چکید جلوی دومیش رو گرفتم .
همه فکرم اینه زندگی بی پدر چقدر میتونه سخت باشع .
سخته دفترچه تلفت گوشیتو باز کنی چشت بخوره ب اسم بابات. و بدونی اگ زنگم بزنی کسی جواب نمیده سخته.
راضی نیسم شب بشه و شب میشه راضی نیسم صب شه دردم انقد زیادع نمیدونم ب کی ب کجا پناه ببرم. درد ب مغز استخونت میرسه .
سختر اینه ک همه ارت صبوری میخان.
و من مجبورم ب تشکر خشک و خالی اکتفا کنم دلم میخاد داد بزنم خدای نکرده این مصیبت گریبان گیرتون میشد چیکار میکردن صبوری میکردین؟ ن والا ن بلا .
توی سردخونه وقتی بابامو دیدم انگار ن انگار ی روز چشاش باز بود همچینن بسته بودن لباش کبود بودن اول ترسیدم خودمو کشیدم کنار گفتم ن این بابای من نیست.
بعدش زفتم جلوتر بوسش کردم از یخ بودنش بدنم یخته هنوز لرز دارم .
بابام از لباس مشکی بدش میامد نمیزاشت یدونه لباس مشکی داشته باشیم رفتن واسم لباس مشکی خریدن تنم کردن گفتم بابا دیدی از این ب بعد لباس عزات رو میپوشم .
دلم میخاست قبل بابا مامانم برم ک غم بی پدر بی مادری رو نکشم . ولی نشد ک بشه و بابام زودتر رف.ققنوس فاطمه جونم خواهری مهربون از خدا میخوام دلتــُـ آروم کنـهـ میدونم خیلیییی سخته خیلیییی

الان باباییتـــ جاش پـیش خــداسـت خدا هواشــو دارهـ حالـش اونجــا خیلـی بهـتر از این دنیای پر از بی رحمی عه
امــیدوارم هیچـوقت هیچـوقتــ دیگـهـ غـم نبینــی
واسه باباییــتــ قرآن بخـــون آجی
فاطمه ی قشنگم قربون اشکِ چشمــاتـــ حتما یه حکـمتی داشـــتهـ که خدا باباتــُ برده پـیش خودش،ما از هیچـی خبر نداریـم شاید اینجــوری براش بهــتر بوده
خیلی ناراحــت شدم واست
الهی بمیرمممممممم

خدایا مواظبشون باش اذیت نشن خدایا بهشون صبر بده خدایا آرومشون کن

خدا رحمتش کنه
بچه هااااااا واسه آرامش و شادی روحِ باباییِ ققنوس مون فاتحه بخونین

-
ادم توی کار خدا میمونه.
ولی نمیدونم چ حمکتیه ک روحت زودتر خبر دار میشه یعنی نمیدونه چی میشه ولی اثراتی از نگرانی ب وجود مباد تپش قلب. حال خراب نا ارومی بیخابی.و...
خلاصع ی جوری روحت خبر دار میشه و حتی توی خاب هم نشونه های میبنی میدونی اتفاق بدی میفته.
و ت ب خدا میگی خدا هر چی میشه بشع ولی خانوادمو سپردم بت بعدش بگیری بخابی با خیال راحت چون ب خودت میگی میدونم ک اتفافی نمیفته برا خانوادم چون سپردمش ب اون بالایی.
صبحش توی ک بیدار نمیشی یدفعه بیدار شی یدفعه تلفنا شروع کنن ب زنگ زدن بدونی واویلا اتفاق بدی افتاده ساعت ۵ اینا کی دلش میاد ادمو بیدار کنه.
خدا خدا میکنی ک دروغ باشع بعدش میفهمی واویلا وامصیبتا ی شبه بی پدر بشی ی شبه پشتت خالی شه ی شبه تنهای رو با کل وجودت حس کنی
و توی ک سالی ی بار گریه نمیکردی و توی ک معروف بودی ب بی احساس ترین فرد حانواده بیشتر از همه بسوزی .
اشکات بیان ب تلافی روزای ک نباریدن .
توی قلبت حفره ایجاد شه ی حفره عمیق ک پر نمیشه.
احساس سوزش کنی پا برهنه بیمارسااتو بدوی بگی کوش دروغع نه ببینی مامانت اواره تنها بی کس شبو تا صب سر کردع خبر نداده تا بچه هاش هراسون نشه .
اون شب چی کشید مامانم کسی نفهنید و نمیگه ولی پرستارا میگفتن مادرتون تا صب اینجا از تنهای دق کرد عذابی کشید ک نمیتونید تصور کنید.
با خودت فک کنی اخه چرا یدفعه چرا قلب سالم بابای ت بابای ک حتی توی عمرش ی بارم سیگار نکشیدع تنش از دختر ۱۸ سالشم سالم تر بود یدفعه از پا در بیاد.
فکر میکنی میبنی خسته اس خسته .
خدا بردش نمیدونم با چ حمکتی ولی بابا و مامان بزرگ منتظر بابای من بودن کوچیکترین بچشون زودتر رف.
بهشون میگم ب خدا میگم اخه خدا من طعم بابا داشتنو درستو حسابی نچشیدم اخه بابام هیجوقت خونه نبود اخه بابامو ماهی ی هفته میدیدم چرا ؟سکوت چراشو نمیتونم یفهمم
میگم چرا باید ب دنیا بیاییم ک بمیریم اگ قراره بمیریم چرا بیایییم چرا بیاییم خاطره بسازیم و بعدش بریم و داغ بزاریم .
درد کسی اونی میقهمه ک خودش اون دردو کشیده باشه.
امروز قبول کردم دیگ بابا ندارم قبول کردم پشتوانع ای ندارم قبول کردم دی حسودی نکنم ب اونای ک بابا دارن.
دیه با امدن اسم بابا دلم نلرزه ولی حفره ای قلبم میدونم ک هیچوقت درست نمیشه .
دیشب مث شبای دیه باز با گریه خابیدم ولی امروز صبح چشامو وقتی باز کردم اولین قطره چکید جلوی دومیش رو گرفتم .
همه فکرم اینه زندگی بی پدر چقدر میتونه سخت باشع .
سخته دفترچه تلفت گوشیتو باز کنی چشت بخوره ب اسم بابات. و بدونی اگ زنگم بزنی کسی جواب نمیده سخته.
راضی نیسم شب بشه و شب میشه راضی نیسم صب شه دردم انقد زیادع نمیدونم ب کی ب کجا پناه ببرم. درد ب مغز استخونت میرسه .
سختر اینه ک همه ارت صبوری میخان.
و من مجبورم ب تشکر خشک و خالی اکتفا کنم دلم میخاد داد بزنم خدای نکرده این مصیبت گریبان گیرتون میشد چیکار میکردن صبوری میکردین؟ ن والا ن بلا .
توی سردخونه وقتی بابامو دیدم انگار ن انگار ی روز چشاش باز بود همچینن بسته بودن لباش کبود بودن اول ترسیدم خودمو کشیدم کنار گفتم ن این بابای من نیست.
بعدش زفتم جلوتر بوسش کردم از یخ بودنش بدنم یخته هنوز لرز دارم .
بابام از لباس مشکی بدش میامد نمیزاشت یدونه لباس مشکی داشته باشیم رفتن واسم لباس مشکی خریدن تنم کردن گفتم بابا دیدی از این ب بعد لباس عزات رو میپوشم .
دلم میخاست قبل بابا مامانم برم ک غم بی پدر بی مادری رو نکشم . ولی نشد ک بشه و بابام زودتر رف. -
ملت اعصاب ندارن هااا...
واسه یه

منفی بارون شدیم...




-
-
-
سلام من یک کاربر جدیدم و من واقعا نمیتونم از وقتم درست استفاده کنم دوست دارم راه حلاتون رو بخونم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
راستش بعد از موضوعِ «قشنگترین تعریف»، یهوقتایی میشد که یهچیزی رو میخواستم درونش بنویسم ولی میدیدم این یه «تعریف» نیست. برای همین تصمیم گرفتم این موضوع رو ایجاد کنم.
اینجا بیاین از لحظههاتون بنویسین. از یه «آن». از اون لحظهای که انگار همهچیز در بهجاترین شکل ممکن خودش بود. مثل اون لحظهای که دوتا قطعه رو جا میزنن و صدای جا رفتنش به جون آدم جلا میده. اینجا از اون لحظهای بنویسین که انگار دنیا حتی برای یکلحظه مال شما بود.
از یه خط چشم که امروز درست کشیدی، از اینکه امروز کیک پختی و خوشمزه شده، از اینکه امروز یه لایی تمیز کشیدی و ذوق خودتو کردی، از اینکه توی فیفا رو دستت نیست و امروز همه رو سوسک کردی بگیر، تا کارای گندهگنده، تا قبول شدن توی فلان آزمون و گرفتن گواهینامه و اومدن یه رفیق قدیمیِ مهاجرتکرده به ایران... و هزارتا اتفاق ریز و درشت دیگه.
دلم میخواد این موضوع «بوی امید» بده.
همین
سلام بچه ها
خوبین؟
مطمئنم که توی این سال از ChatGPT استفاده کردی. شاید برای تکالیف، شاید برای سوالات خفن یا شاید حتی برای دقایق خندهدار!
چند روزی هست chatgpt داره برای کاربرها یه پیام میده در مورد سال ۲۰۲۵ که به مرور برای کاربرها فعال میشه
نمیدونم برای شما هم فعال شده یا نه؟
از لینک زیر می تونی بهش دسترسی داشته باشی
https://www.chatgpt.com/?q=YourYearWithChatGPT
ببینید به شما چی میگه؟
از تجربه هاتون بگین و بگین برای چیا استفاده می کنید
اگه دوست داشتی اسکرین شات هم برامون بفرستید
بعضی وقتها حال آدم اونقدر بد میشه که حتی نمیدونه با چه کلماتی باید توصیفش کنه... دیشب من همینطور بودم اما وقتی چند آیه از قرآن خوندم دیدم واقعا بعضی آیاتش یه آرامش عجیبی به دل میدن
برای همین دوست دارم توی این تاپیک مجموعهای از همین جملات و محتواها بزاریم ، در صدرش آیههایی از قرآن که آرامشبخشن و همینطور فیلمها، عکسها یا جملههایی که میتونن حس خوبی منتقل کنن و آروممون کنن
اینجوری هر وقت حالمون بد شد بیایم اینجا سر بزنیم، بخونیم و ببینیم و حالمون یه کم بهتر بشه امیدوارم توی لحظههای سخت این کلمات و تصاویر بتونن پناه دلمون باشن
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
@alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an
اخراج نشوم صلوات
داشتم داستان شروع استارتاپهای خارجی رو میخوندم و دیدم اکثرشون با به اشتراک گذاشتن محصول اولیهشون توی Hacker News و Product Hunt خیلی کمک گرفتن: هم بازخورد گرفتن، هم شناخته شدن و مسیرشون سریعتر جلو رفت.
مثل Dropbox وقتی فقط یه ویدئو کوتاه دمو داشت، اون رو توی Hacker News منتشر کرد. هزاران نفر دیدن، عضو لیست انتظار شدن و همین شد جرقهی رشدش.
یا Notion یکی از بزرگترین جهشهاش رو بعد از لانچ در Product Hunt گرفت؛ بازخوردها باعث شد خیلی سریعتر مسیر توسعه رو درست کنن.
.
اون موقع به خودم گفتم: «چرا ما یه جای رایگان نداشته باشیم که هر نفر محصول یا ایدهش رو معرفی کنه و بازخورد واقعی بگیره؟»
برای همین کانال «شروع» رو زدم. صرفاً برام بودن یه جایی مثل Hacker News بودن مهمه و هر کسی که این کارو بهتر بلده میتونه بهم بگه تا من کمکش کنم و کلا قید کانالو بزنم.
این کانال رو زدم تا هر کسی که چیز جدیدی لانچ کرد یا میخواست ایدهای رو تست کنه، سریع بازخورد بگیره از یه جامعه واقعی. من میتونم کمک کنم اعضای کانال زیاد بشن، ولی محتوای واقعی و ارزشمند برمیگرده به شما و فعالیتتون.
لینک کانال :https://t.me/IRstartnews
|


شعردانه




؟



