-
-
شب سردی است و من افسرده.
راه دوری است و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم تنها از جاده عبور،
دور ماندند ز من آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت ،
غمی افزود مرا بر غم ها.
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی... -
این پست پاک شده!
-
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها
•••سعدیجان•••