-
سوار تاکسی شدم دو تا دختر عقب نشسته بودن موقع حساب کردن راننده به اونا گفت
.
قابل نداره مهمون ما باشید،
.
به من گفت خرد بده داداش الکی وقت ما رو نگیر
.تبعیض تا کجا آخه
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط فااطمه انجام شده
سلام دوستان شبتون خوش
دوستان چندروزه درنوشتن ریزمباحث کم لطفی میشه لطفا یه همتی بکنیم نظرتون -
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
-
ما رویا های خود را می کُشیم ؛ چون از درگیر شدن با «مبارزه ی درست» می ترسیم !:!
نخستین عارضه ی کشتن رویا ها این است که وقت کم می آوریم . پر مشغله ترین انسان هایی که در طول عمرم دیده ام همیشه برای همه کار وقت داشته اند ، آنان که هیچ کار نمی کنند همیشه شکوه میکنند که روز ها کوتاه است بی آنکه متوجه شوند خودشان هیچ کار مثبتی نمی کنند !:!
دومین عارضه و نشانه ی مرگ رویا ها احساس اطمینان است . چون نمی خواهیم زندگی را همچون ماجرای بزرگی بنگریم ، احساس میکنیم که عاقل شده ایم و حق داریم چیز زیادی از زندگی نخواهیم ؛ ما به آنسوی دیوار های زندگی روزمره نگاه می کنیم و صدای نیزه هایی که میشکنند و بوی خون و خاک را می شنویم اما هرگز شادمانی عمیق کسانی را که مبارزه میکنند احساس نمی کنیم !:!
و بالاخره سومین نشانه ی مرگ رویا های ما صلح و آرامش است . زندگی تبدیل به بعد از ظهر یک روز تعطیل میشود و دیگر از ما چیزی نمی خواهد . آنوقت فکر میکنیم که آدم های پخته و بالغی شده ایم و از تخیلات کودکانه ی خود دست برداشته ایم و به نهایت تحقق آرزو های شخصی و شغلی خود رسیده ایم !:!
وقتی رویا های خود را رها میکنیم به آرامش می رسیم و مدت کوتاهی در آسایش سپری می کنیم ، ولی رویا های مرده در درون ما میپوسند و فضای زندگی را مسموم میکنند و رنج و جنون آغاز میشود و اینجاست که درخواست مرگ میکنیم ؛ مرگی برای رهایی از آرامش ظاهری یک بعد از ظهر روز تعطیل !:!
- ما مبارزه در راه تحقق رویاهایمان را کنار گذاشته ایم «مبارزه ی درست» را !
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
این متن رو از بالا به پایین و از پایین به بالا بخوانید و تفاوت گفتار را ببینید ::
امروز بدترين روز بود
و سعى نكن منو متقاعد كنى كه
در هر روزى، يك چيز خوبى پيدا ميشه
چون اگه با دقت نگاه كنيم
اين دنيا جاى وحشتناكيه
با اينكه
بعضى وقتا يك اتفاقات خوبى هم ميافته
شادى و رضايت هميشگى نيستند
و اين درست نيست كه
همش به ذهن و دل ما ربط داره
چون
ما ميتونيم شادى واقعى رو تجربه كنيم
فقط وقتى در يك محيط خوب باشيم
ميتونيم خوبى رو خلق كنيم
مطمئن هستم تو هم موافقى كه
محيطى كه توش هستيم
تأثير مستقيم داره روى
رفتار ما
همه چيز در كنترل ما نيست
و تو هرگز از من نخواهى شنيد كه
امروز روز خوبى بود
حالا لطفأ از پايين به بالا بخونید !
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
- ××دروغ سفید××
دروغ های سفید دروغ هایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی شوند ::
در جاده با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت رانندگی می کند اما در جمع دوستان می گوید که کمتر از ۱۲۰ کیلومتر در ساعت نمیرود !! روزی یک صفحه کتاب می خواند اما در حضور دیگران می گوید اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم شب خوابم نمی برد !::!
ما با دروغ سفید دیگران را فریب نمی دهیم بلکه «خود» را «فریب» می دهیم . به اندازه ای که تصویر بیرونی ما با واقعیت درونی ما تفاوت دارد ، دچار تعارض و اضطراب و تنش می شویم ؛ به همان اندازه وادار می شویم در مواجهه با دیگران نقاب بر چهره بزنیم و به همان اندازه از تحقق برنامه های توسعه توانایی های فردی خویش ، جا می مانیم !::!
اگر من روزی یک صفحه کتاب می خوانم و خود را متعهد کنم که در حضور دیگران نیز همین حرف را بزنم ، با این کار زودتر به افزایش میزان کتابخوانی خود تشویق می شوم . اگر روزها ساعت ۱۱ از خواب بیدار می شوم و این را به دیگران نیز بگویم ، انرژی من برای بیدار شدن در ساعت ۹ افزایش می یابد و به دیگران هم می توانم با افتخار بگویم : « اخیراً هر روز ۲ ساعت زودتر بیدار می شوم » .
بخشی از رفتار ، حاصل انتخاب است . از امروز دروغ سفید نمی گوییم !
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
- آیا بهتر نیست به دختران خود نگوییم چگونه لباس بپوشند ، بلکه به پسران خود فرهنگ مزاحم نشدن را آموزش دهیم !::!
میترسم روزی برسد که غارت بیت المال و فقر و فلاکت در جامعه عادی بشود و موضوع حساس جامعه بشود دوتار موی زن ... که زیر روسری است یا بیرون آن ...
چه زمانی پی خواهیم برد که از زمانی که عفاف را زیر حجابها جستجو کردیم ، بوی تند هرزگی خیابانها را گرفت ، فکرها گندید ، عقیده ها پوسید و پرده های باور دریده شد ، تو به مرد شک کردی و من به زن ، بعضي از آدمها زير سنگينی حجاب هم وقيحند ! بعضي از آدم ها با پريشانی موهايشان هم نجيب ... وقاحت و نجابت در « ذات » آدم هاست !::!
درد آور است که زن آزاد نباشد تا مرد به گناه نیوفتد ،
زجر آور است که قوس های بدن زن بیشتر از افکارش به چشم های مرد می آید ،
تاسف بار است که باید لباسش را با میزان ایمان و انسانیت مرد تنظیم کند !::!
شریعتی میگوید : توراچه کاراست به لختی زنها ، فرشتها بی حجابند ! برای پاک بودن ... هیچ نیازی به پوشاندن نیست !حجب و حیا ذاتی ست و خوشا بودن با آنانی که ذاتشان پاک است !::!
- در آخر باید گفت که اسطوره مقاومت نه گاندی است و نه چه گوارا اسطوره ی مقاومت دختران سرزمین من هستند که همه چیز برایشان جرم است ولی باز هم مقاومت می کنند !
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
http://photos03.wisgoon.com/media/pin/photos03/images/o/2016/12/24/22/236x419_1482606628507061.png
هر دلی سازی دارد که در زندگی به گونه ای مینوازد گاهی شاد، گاهی غمگین گاهی تند و گاهی آهسته بنشین گاهی و به صدای ساز دلت گوش بسپار، شاید نیاز به کوک کردن داشته باشد. -
یه رفیق دارم با قرآن میره خرید
.
.
.
به فروشنده میگه : دستت رو بزار رو قرآن
بگو خودت چند خریدی
-
یه رفیق دارم با قرآن میره خرید
.
.
.
به فروشنده میگه : دستت رو بزار رو قرآن
بگو خودت چند خریدی
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۲۰:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهW.White در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
یه رفیق دارم با قرآن میره خرید
.
.
.
به فروشنده میگه : دستت رو بزار رو قرآن
بگو خودت چند خریدی
عالی بود
-
کوتاه اما قشنگ
یکی نزد حکیمی آمد و گفت :
خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده ؟؟؟
.
حکیم با تبسم گفت :
او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید ...
تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی ؟؟؟
یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۳۹۵، ۲۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده