Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم:) ...
دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم خویشتن را به طُفیلی به میان اندازم:)
تا نه هر بیخبری وصف جمالت گوید:) سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم
گر به میدان محاکای تو جولان یابم گویِ دل در خم چوگان زبان اندازم:)
گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست چون قلم ،هستی خود را سر از آن اندازم:)
یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین :) حق علیمست که لبیک زنان اندازم:)
می سپارم کشور دل را به دستانت ولی خواهشا مانند مسئولان ایرانی نباش!
مُومِنم كَردی بِ عِشق و جآ زَدی تَكليف چيست؟! بَر مسلمانی كِ كافر می شَود پِيغمبرَش..!
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را...
حضرت مولانا
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد... بابا طاهر
marylb
عشقت به دلم درامدو شاد برفت باز امدو رخت خویش بنهاد و برفت گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین بنشست کنون رفتنش از یاد برفت ای همدم روزگار چونی بی من ای مونس غمگسار چونی بی من
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آبی ست محبت تو گویی
| سعدی |
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
گر دشمن من به دوستی بگزینی مسکین چه کند با تو بجز مسکینی؟:) صد جور بکن که همچنان مطبوعی صد تلخ بگو که همچنان شیرینی