-
تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم
تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم:)
... -
دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم
خویشتن را به طُفیلی به میان اندازم:) -
تا نه هر بیخبری وصف جمالت گوید:)
سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم -
گر به میدان محاکای تو جولان یابم
گویِ دل در خم چوگان زبان اندازم:) -
گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست
چون قلم ،هستی خود را سر از آن اندازم:) -
%(#ff0000)[یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین] :)
حق علیمست که لبیک زنان اندازم:) -
-
می سپارم کشور دل را به دستانت ولی
خواهشا مانند مسئولان ایرانی نباش! -
مُومِنم كَردی بِ عِشق و جآ زَدی تَكليف چيست؟!
بَر مسلمانی كِ كافر می شَود پِيغمبرَش..! -
تو مرا %(#f71616)[جان و جهانی] چه کنم جان و جهان را
تو مرا %(#1674f7)[گنج روانی] چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را...
%(#f71616)[حضرت مولانا]
-
یکی %(#ff0000)[درد] و یکی %(#00ff11)[درمان] پسندد
یکی %(#ff0000)[وصل ]و یکی %(#0044ff)[هجران] پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد...
%(#ff00fb)[بابا طاهر] -
عشقت به دلم درامدو شاد برفت
باز امدو رخت خویش بنهاد و برفت
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین
بنشست کنون رفتنش از یاد برفت
ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس غمگسار چونی بی من -
-
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد -
-
آبی ست محبت تو گویی
| سعدی |
-
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست| سعدی |
-
%(#ff0000)[گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر]
%(#ff0000)[حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست]| سعدی |
-
گر دشمن من به دوستی بگزینی
مسکین چه کند با تو بجز مسکینی؟:)
صد جور بکن که همچنان مطبوعی
صد تلخ بگو که همچنان شیرینی| سعدی |
4864/9261