-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این دوتا رو :|
هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه :| -
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میزنیم به اون راه...
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
میزنیم به اون راه...
-
آدم ها تا ی جایی خوبن دیگه..
بعدش دیگه خوب نیستن
حالا تو خوب هم باشی مهم نیس
اونا خوب نیستن!
پس باید به عوض شدن آدم ها عادت کرد -
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این صنعت الفاظ است یا شوخی مضمون ها...
چقدر خوشم این مصراع میاد:/
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از بسکه جنون انگیخت بیربطی موزونها...
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط _Deleted_ انجام شده
چقد از این مصراع خوشم میاد
یا
چقد خوشم میاد از این مصراع:/ -
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ آخرین ویرایش توسط old_one انجام شده
@Survival در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
چقد از این مصراع خوشم میاد
یا
چقد خوشم میاد از این مصراع:/این صنعت الفاظ است یا شوخی مضمون ها؟!
اولیش. -
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من شنیدم که خانهی ملا
چکه میکرد موقع باران
سقف سوراخ بود از دو سه جا
هم خلا هم اتاق هم دالان
تا کند بام خانه را تعمیر
روزی از روزهای تابستان
بر خرش بار کرد ابزارش
ماله و بیل و ماسه و سیمان
خر قدم روی راه پله گذاشت
رفت تا بام راحت و آسان
لیک هنگام بازگشت از بام
ترس شد چیره بر خر حیران
هرچه ملا کشید افسارش
هیچ از جای خود نخورد تکان
چوب و شلاق زد، نشد که نشد
عاقبت خسته و عرق ریزان
خر رها کرد و خود به تنهایی
رفت پایین ناسزا گویان
آخر این نکته را نمیدانست
شیخ بی مغز ابله نادان
که خر از پله میرود بالا
لیک پایین نمیرود حیوان
الغرض، شد غروب و ملا رفت
سوی مسجد پیاده بهر اذان
بشنو از خر، همین که تنها شد
خوش به حالش شد و گشود دهان
عرعری کرد از ته سینه
عرّ شکرانه ای به رسم خران
نه کسی که نهد بر او باری
نه کسی که دهد بر او فرمان
بعد از آن هم به جفتک اندازی
چون کاتای کاراتهی شوتوکان
خیز از این سوی بام تا آن ور
دست افشان و دم و سم کوبان
کرده افسار خود رها یک سو
سوی دیگر رها جل و پالان
آن قدر جست و خیز و جفتک زد
تا فرو ریخت سقف آن ایوان
خانه آوار و خر سقط، یعنی
آیهی کل من علیها فان
این حدیث از برای آن گفتم
تا کنم این نتیجه را اعلان
خر اگر بر بلند بنشانی
یا به بالا دهیش جا و مکان
هم خودش را دهد به باد فنا
هم کند خانهی تو را ویرانهالو آخر به جرم این اشعار
با طنابی کنندت آویزانمحمد رضا عالی پیام / هالو
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حتما بخونید خیلی قشنگه
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلمون پوکید