-
نوشتهشده در ۱۲ دی ۱۳۹۸، ۱۳:۰۶ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
نشاط این بهارم بی گلِ رویت
چه کار آید؟
تو گر آیى،
طرب آید
بهشت آید
بهار آید...
| بیدل دهلوی |
-
نوشتهشده در ۱۲ دی ۱۳۹۸، ۱۳:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نفس میکشم با تمام وجود
هوا پر شده از بهار و بهشت
دو تا سیب بردار و همراه من
بیا تا خیابون اردیبهشت
| علیرضا بدیع |
-
آنکه چو خرماست رفیقش مدان/ کاوست برون مغز و درون استخوان
-
تکیه کردم بر وفای او، غلط کردم، غلط
باختم جان در هوای او، غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او، فعلی عبث کردم، عبث
ساختم جان را فدای او، غلط کردم، غلط
دل به داغش مبتلا کردم، خطا کردم، خطا
سوختم خود را برای او، غلط کردم، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش، بد بود، بد
جان که دادم در هوای او، غلط کردم، غلط
همچو وحشی رفت جانم در هوایش، حیف، حیف
خو گرفتم با جفای او، غلط کردم، غلط -
نوشتهشده در ۱۲ دی ۱۳۹۸، ۱۵:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
راﺳﺖ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﻬﺮاب
من هم در تردیدم..
من در این عرصه ی آغشته به بغض
لب خندان دیدم..
چشم گریان دیدم..
گریه کردم
امــا !
بارها خندیدم..
رمز بیداری را,پشت بی خوابی این ثانیه ها فهمیدم..
تو به آمار زمین مشکوکی..
من به دل های زمین مشکوکم ... -
نوشتهشده در ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۶:۴۴ آخرین ویرایش توسط Rosa انجام شده
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت -
نوشتهشده در ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۱۸:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چه خوش است رازگفتن
به حریف نکته سنجی
که سخن نگفته باشی
به سخن رسیده باشد... -
تا نگشتی کوهکن، شیرینی هجران ندانی
ناز پرورده، رهاورد دل پُرخون نداندیوسفی باید که در دام زلیخا دل نبازد
ورنه خورشید و کواکب در برش مفتون نداندغرق دریا، جز خروش موج بیپایان نبیند..........
-
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۱۴:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شده از درد بخندی ک نبارد چشمت؟
من دراین خنده پر غصه مهارت دارم -
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۱۴:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گر تنها شدم غم نیست!
خاطر جمع باش ای دل.
که گر با دیگران بیگانه ام
با خویش مانوسم... -
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۱۴:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شعبده باز بود
گفت %(#ff7fff)[دوستــت دارم] و
من
پرنده شدم.. -
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۱۴:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود
از حیرتِ جمال تو...بیآرزو شدم!
| صائب تبریزی |
-
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۱۴:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش و دل و جان کشیدهام...
| شهریار |
-
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۱۴:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مثل یک معجزه ای، علت ایمان منی
همه هان و بله هستند و شما %(#ff0000)[جـــ♡ــــان] منی
-
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا با که گویم
شِکوه بیهمزبانی را؟!
شهریار -
نوشتهشده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۲۰:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من اگر نیکم اگر بد تو برو خودراباش..
-
نوشتهشده در ۱۵ دی ۱۳۹۸، ۵:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خلد گر به پا خاري، آسان برآرم
چه سازم به خاري كه در دل نشيند؟ -
آنکیست فکر بیبری از پاش نفکند
از سایه سرو نیز درین بوستان دوتاست
بیدل -
ای آفریدگار خودکار بیک ؛ سوگند به کتاب های شیمی و فیزیک ؛ و فرمول اسید اتانوئیک ؛ که مشتاقم به یک دست لباس شیک ؛ و از خوراکی ها آرزومندم به خوردن قیمه با ته دیگ ؛ ولی اگر نبود راضی ام به یکی دو سیخ شیشلیک !