خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
هاعییی بر شما ای هم کنکوریای من😂
چخبررر؟ خوبین؟
آقا داریم به لحظات ملکوتی اعلام نتایج نزدیک میشیم..
یعنی دیگه امروز فرداست که با استرس وارد سایت میشیم، هی منتظر لود شدن سایت میمونیم، آب دهنمون خشک میشه دست و پامون سرد میشه حتی ممکنه انگشتامون بلرزه، تا اینکه بالاخره اون عبارتو میبینیمش...
شما رو نمیدونم ولی این روزا ذهنم پر از سواله...
شاید مهم ترینشون ک احتمالا برای شما هم همینه اینه که: قراره با چه عبارتی رو به رو شم؟ مردود؟ قبولی؟ قبولی چی؟ قبولی کجا؟ قبولی کِی؟
و از اینا گذشته.. هر یک از این عنوان ها قراره برام چه سرنوشتی رقم بزنه؟
گیریم که رسیدم به خواستم... تهش که چی؟ یعنی قراره ی اینده گل و بلبل مثل همونچیزی که خیالپردازیشو میکنم داشته باشم؟
و یا اگه نرسم، قراره سرنوشت شومی داشته باشم؟
ایا اصلا قراره به قولی: "خواست و قسمتم یکی باشه؟"
شما چه سوالایی ذهنتونو درگیر کرده و باعث میشه نگران باشین؟
بیاین باهم حرف بزنیم :>
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 @بچه-های-ریاضی-کنکور-1403 @انسانیا @تجربیا @ریاضیا
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
سیاهچالهها
مقدمه
طبق نظریه ، نسبیت عام ، گرانش انحنا دهنده فضا - زمان است. فضای حول ستاره به نحو بارزی خم میشود در لحظهای که هسته ستاره تبدیل به حفره سیاه میشود. این جرم خطوط فضا زمان را مانند پیلهای به دور خود میپیچد. امواج نوری کم تحت زوایای خاصی به سمت سیاهچاله روان میشود. در سطح کرهای که هم مرکز نقطه یکتایی سیاهچاله است، تجمع میکنند. در فاصله معینی از سیاهچاله که بسته به جرم لا وارد شده باشید ستاره رمبیده دارد، جاذبه آنچنان زیاد است که نور نمیتواند فرار کند، به این فاصله افق حادثه گفته میشود.
ساختار سیاهچالهها
با حل استاتیک غیر چرخشی با تقارن کروی برای معادلات میدان انیشتین این نکته مشخص میشود که سیاهچالهها که از یک سمت به صورت چاه عمل میکنند، در سطح دیگری بصورت چشمه عمل میکند. یعنی میتواند دو سطح مختلف فضا زمان را از جهانهای گوناگون یا دو نقطه بسیار دور از جهان خودمان را به هم متصل کند. که به این حالت لا وارد شده باشید کرم چاله یا پل انیشتین رزن گفته میشود.
سیاهچالهها چگونه بوجود میآیند؟
هر چه لا وارد شده باشید ستارههای نوترونی بزرگتر باشد کشش جاذبهای داخلی آن نیز بیشتر خواهد بود. در سال ۱۹۳۹ اوپنهایمر فکر کرد که نوترونها نمیتوانند در برابر همه چیز مقاومت کنند. به نظر او اگر یک چیز در حال از هم پاشیدن بزرگتر از ۲.۳ برابر اندازه خورشید بود، آنگاه نه تنها الکترونها بلکه نوترونهای آن نیز در هم میشکست.
همچنین باید بدانیم که وقتی نوترونها در هم شکستند، دیگر هیچ چیز مطلقا وجود ندارد که از در هم پاشیدن ستاره جلوگیری کند. اگر شما خود را روی سطح یک توده در حال از هم پاشیدن تصور کنید، آنگاه شما با فرو ریختن آن جسم به مرکز آن نزدیکتر و نزدیکتر خواهید شد. و بنابراین نیروی جاذبه بیشتر و بیشتری را حس خواهید کرد. تا هنگامی که ستاره به مرحله کوتوله سفید برسد، شما بیش از ۱.۰۱۶ تن وزن پیدا خواهید کرد.
تصویر
وقتی که ستاره به در هم پاشیدن ادامه داد و از مرحله ستاره نوترونی هم گذشت و بطور کامل از هم پاشید، وزن شما از ۱۵۰۰۰ میلیون تن بیشتر و بیشتر خواهد شد. اگر سیاهچاله به اندازه کافی به ما نزدیک بود، میتوانستیم نیروی جاذبه بر آن را حس کنیم. اما وقتی یک سیاه چاله در میان ستارهها خیلی دورتر از ما قرار دارد، آیا میتوانیم وجود آنرا اثبات کنیم؟ برای این منظور اخترشناسان دو راه آشکار شدن حدس میزنند. اول از روی جرم سحابی برای مثال اگر آنها جرمهای تمام ستارگان موجود در یک خوشه ستارهای مریی بطور قابل ملاحظهای کمتر از جرم خوشه وجود داشته باشد، مرکز کهکشانها به عنوان مکانهایی تلقی میشوند که در آنها سیاهچالهها وجود دارند. زیرا چگالی مواد در آنجا زیاد است. راه دوم نیز این بوده که اگر چه hc سیاهچالهها هیچ تشعشعی خارج نمیشود، اما چیزهایی که در سیاهچالهها سقوط میکنند. به هنگام سقوط اشعه ایکس از خود منتشر میکنند و هر چیز کوچکی که در سیاهچالهها سقوط کند تنها مقدار کمی اشعه ایکس از خود منتشر میکند. این مقدار برای کشف آن در فاصله میلیونها میلیون کیلومتری کافی نخواهد بود.
در سال ۱۹۷۱ یک دانشمند انگلیسی به نام لا وارد شده باشید استفن هاوکینگ< عنوان کرد که این واقعه بوجود آمدن سیاهچالهها هنگامی که جهان نخستین لا وارد شده باشید انفجار بزرگ خود را آغاز کرد اتفاق افتاده است. هنگامی که تمامی مواد تشکیل دهنده جهان منفجر شد، مقداری از این مواد آن چنان به هم فشرده شدند که تبدیل به سیاهچاله گشتند. وزن برخی از این سیاهچالهها ممکن است به اندازه وزن یک سیاره کوچک و یا از آن کمتر باشد و وی آنها را سیاهچاله کوچک نامید.
نتایج تحقیقات هاوکینگ
سیاهچالهها میتوانند وزن از دست بدهند.
مقداری از انرژی جاذبهای آنها در خارج از محدوده لا وارد شده باشید شعاع شوارتز شیلد ستاره به ذرات ماده تبدیل میشود.
ممکن است این ذرات به فضای بیرون بگریزند از این طریق مقداری از مواد تشکیل دهنده سیاهچالههای بزرگ که به اندازه یک ستاره وزن دارند، برای تبخیر همه مواد تشکیل دهندهاش میلیونها میلیون سال وقت لازم است. در حالی که در این مدت خیلی بیشتر از این مقدار ماده به آن اضافه میشود. بنابراین هیچگاه از طریق تبخیر وزن آن کاسته نمیشود.
هر چه سیاهچاله کوچکتر باشد سرعت تبخیر آن بیشتر است یک سیاهچاله کوچک واقعی باید بیشتر از مقدار مادهای که به خود جذب میکند وزن از دست بدهد. بنابراین سیاهچاله کوچک باید بوسیله تبخیر کوچکتر و کوچکتر شود و بالاخره هنگامی که دیگر خیلی خیلی کوچک شد یک مرتبه تبخیر آن حالت انفجاری به خود گرفته و تشعشعاتی حتی با انرژی بیشتر از اشعه ایکس منتشر کند. اشعه منتشر شده از این طریق اشعه گاما خواهد بود.
سیاهچالههای کوچکی که ۱۵ میلیون سال پیش هنگام نخستین انفجار بزرگ جهان ایجاد شدهاند، اکنون ممکن است در حال ناپدید شدن باشند. هاوکینگ اندازه اولیه آنها و نوع اشعه گامایی را که هنگام انفجار تولید میکنند، حساب کرد.
انواع سیاهچاله
۱- شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچالههاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطهای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.
۲- رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.
۳- کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقهای است.
۴- کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. میتوان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکنیگی حلقهای دارد.
به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که ، بدانیم ماده در داخل سیاهچالهای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان میگویند:اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.
مجهولات سیاهچالهها
اگر ستاره شناسان بتوانند نوع پرتوهایی که هاوکینگ پیش بینی کرده است، شناسایی کنند، مدرک خوبی برای تأیید تشکیل و وجود سیاهچاله بدست خواهد آمد. اما تاکنون پرتوهای پیش بینی شده کشف نشدهاند. با اینحال هر لحظه ممکن است این پرتوها شناسایی شوند. دلیل تابش اشعه ایکس از حفره سیاه این است که جرمی که توسط لا وارد شده باشید طوفانهای ستارهای خود ستاره ، از سطح آن میگریزند، در فاصله مناسبی که به حفره سیاه رسیدند، توسط حفره شکار میشوند و در مداری به دور حفره شروع به چرخش کرده و به این ترتیب شکل یک دیسک عظیم را تشکیل میدهند.
با توجه به این نکته که لایههای داخلیتر دیسک سریعتر از لایههای خارجی میچرخند، در اثر اصطکاک لایههای مختلف دیسک گرم شده و شروع به تابش اشعه ایکس میکنند. به این دیسک ، دیسک تجمعی گفته میشود. این حالت برای اولین بار در لا وارد شده باشیدستاره دوتایی (دجاجه۱-x) مشاهده شده است. احتمالا قطر خود حفره سیاه (قطر افق حادثه) ۳۰ کیلومتر است و برای تمامی ستاره دوتایی سیاهچاله ساختمان به همین شکل است:d
از سایت آکادمیک
کافه کتاب️ (وقتی با خوندن هرکتاب یاد آلا میوفتی)
-
سلام احوالتون چطوره؟؟️
پاییزمون چطوره؟
بادام تلخ..
اسمش رو که میشنوم یادم میوفته که چ حس های خوبی داره.. درسته طعمش تلخه.. اما بوش رو شنیدید؟؟
بوی بادام تلخ رو نمیشه با هیچ چیزی عوض کرد (:نسرین جان قربانی با قلم خوبش شما رو میبره داخل ی داستان به تلخی بادام و بوی خوشش
از دستش ندید
مورد علاقه خودمه به شدت️یک قاچکتاب
سرما، مثل جانوری موذی درجانم میرود. هو میکشد. تاب برمیدارد. میگویم: « چرا اینجوری میکنی؟ می دونی که دیگه جون تو استخونام نمونده. سرش را بیرون میآورد و از لای دندان های پیر و چرکش میخندد: پیر شدی.» پدر گفته بود: آدم باید تا سرپاست غزل خداحافظی رو بخونه. نمی خوام رو دست کسی بمونم و فیش و فوش بشنوم. نگاهم را رو هوا زده بود: صاحبکار عالم می دونه من چی می گم بابا. سالهای آخر لجبازی میکرد. با مادر. با خودش. با ما. با همه روزگاری که بعدها، خیلی بعدها، فهمیدم دیگر نمیخواسته: دکتر واسه خودش گفته. بچه شده بود یا دلش برای بچگیهای نکردهاش تنگشده بود؟ چشمهای ریز مادر ریزتر شده بود و دور دهان پدر گشته بود، سفیدی خامه، لواش داده بود: می خوام بخورم بمیرم....»
لابه لای صبوری ها و مشکلاتش یادت افتادم️
MaryaM._.sh -
سلام شبتون بخیر...
پاییزمون چطوره؟ ️
پاییز من دلتنگی عشقه عشقه..كتاب ناخوش احوال از اون کتابایی که باید بخونیم که حال ناخوشمون بشه خوش ️
یک قاچ کتاب
: "نتيجه ي آزمايش ها آمده؟" به محض خارج شدن اين كلمه ها از دهانش، از گفتن شان پيشمان مي شود. آندرس ميراندا دلش مي خواهد سوالش را ميان زمين و هوا بقاپد و آن را روانه ي همان جايي كند كه از آن بيرون آمده است، و بار ديگر آن را در پس سكوت نگه دارد. ولي نمي تواند، كار از كار گذشته است
مخاطبش تویی جان من....
که هم رفیقی هم یاری هم انگیزه ای هم بودنی هم همه چیزی وسط این روزگار سخت️@تگ نمیشود! ️️
-
سلام شبتون بخیر ️
پاییزمون چطوره(:
این همه آدم در دنیا دارن نباتی زندگی می کنند. بیدار می شوند و می خورند و می دوند و می خوابند همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟ بابا گفت جوری زندگی کن که بعد از تو آدم ها تو را یادشان بیاید.
کتابی که عاشقانه دوسش دارم بی نظیر درجه یک
قلم روان که روایت گر سه دختر با سه زندگی متفاوتاز نسیم جان مرعشی️️
ازدستش ندید
فوق العاده و بی نظیر️️️چند قاچ کتاب
دنبال تو میدویدم. روی سرامیکهای سرد و سفید سالن. در آن سکوت ترسناکِ هزارساله. هن و هنِ نفسهایم با هرگام بلندتر در گوشم تکرار میشد و گلویم را تلخ میکرد. بخش پروازهای خارجی آن طرف بود. امام نه، مهرآباد بود انگار. و سالن پروازش هی دورتر میشد. رسیدم به گیت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت نیلیات تنات بود و چمدان به دست، منتظر و آرام ایستاده بودی. روشنی سالن به سفیدی میزد. فقط نور میدیدم و تو را. لکهای نیلی روی سفیدی مطلق. صدایت زدم. راه افتادی و دور شدی. سُر میخوردی روی سرامیکهای سالن. دویدم. دستم را دراز کردم و دستت را گرفتم. برگشتی. دستت توی دستم ماند و هواپیما پرید…
وقتی سکوت میکنم یعنی موافقم؟ نه، نیستم. من وقتی موافق باشم سکوت نمیکنم، میخندم. دهانم را باز میکنم و میگویم بله، موافقم. اما سکوت، میدانم که نمیکنم. شاید آن روز هم سکوت کرده بودم که فکر کردی با رفتنات موافقم. ساکت نشسته بودم و چمدانت را میبستم. موافق نبودم، فقط ساکت بودم؛ و تو بدون من رفتی.
از خوبای متن
نمیدانم این “چیزی شدن” را چه کسی توی دهان ما انداخت؟ از کی فکر کردیم باید کسی شویم یا کاری کنیم. اینهمه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی میکنند. بیدار میشوند و میخورند و میدوند و میخوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟
لابه لای صفحات و آدم ها...
Flight
@Mobham
️ -
سلام احوالتون چطوره؟
همه چی خوب پیش میره؟؟️️
پاییزمون که دلگیر نیس خدای نکرده؟؟ناتور(ناطور)دشت از اون دسته کالباس که به درد روزای بی حوصلگی و دلگیره
روایت گر سه روز زندگی نوجوان شونزده ساله ای هست که با روانکاوش میگذره تا از کریسمس پارسال براش حرف بزنه که به طور مزخرفی گذشته!!جزوه صد رمان برتر مجله گاردین با رتبه 72 هست
از اون دسته کتابای که من میگم قبل از مرگ باید بخونیم️
یک قاچ کتاب
اگه واقعا میخوای قضیه رو بشنوی، لابد اولچیزی که میخوای بدونی اینه که کجا دنیا اومدهم و بچگیِ گَندَم چهجوری بوده و پدرمادرم قبلِ دنیا اومدنم چیکار میکردهن و از اینجور مزخرفاتِ دیوید کاپرفیلدی؛ ولی من اصلا حالوحوصلهی تعریف کردنِ اینچیزا رو ندارم. اولا که این حرفا کِسِلم میکنه، ثانیا هم اگه یه چیزِ به کُل خصوصی از پدرمادرم تعریف کنم جفتشون خونرَوِشِ دوقبضه میگیرن. هردودشون سرِ این چیزا حسابی حساسن، مخصوصا پدرم. هردوشون آدمای خوبیان – منظوری ندارم – ولی عینِ چی حساسن. تازه، اصلا قرار نیست کلّ سرگذشتِ نکبتیم یا یه همچهچیزی رو برات تعریف کنم. فقط قصهی اتفاقای گُهی رو واسهت تعریف میکنم که دوروبَرِ کریسمسِ پارسال، قبلِ اینکه حسابی پیرم درآد، سرم اومد و مجبور شدم بیان اینجا بیخیال طی کنم.
لابه لای صفحات و آدم ها(:
_MILAD_ -
سلام شبتون بخیر پاییز چطوره️
این بار کتاب برتر نيويورک تایمز و برگزيده سوئد رو براتون اوردم
اصولا فردریک بکمن از اون دسته نویسنده هایی که زبان گفتارش انقد روون و سادس که میتونه مارو یاد بابابزرگهایی بندازه که برای نوه هاشون خاطره میگنکتابی که خسته کننده نیس و روون و سرشار از فراز و نشیبه
از اون کتابا که هم کوتاهن و هم بلند
چندقاچ کتاب
اولین دفعه که برای شام بیرون رفتند و اوه اعتراف کرد که درباره سربازی بهش دروغ گفته، سونیا گفت: «می گن بهترین مردها از نقص هایشان زاده می شوند و اگر اشتباهی نمی کردند، بهترین نمی شدند.»
دنیایی شده که آدم را دور می اندازند قبل از اینکه تاریخ مصرفش تمام شود
معلوم است که سفر با اتوبوس ایده زنش بود. اوه اصلا نمی فهمید این کار چه فایده ای دارد. اگر مجبور بودند به جایی سفر کنند، می توانستند حداقل با ساب بروند، ولی سونیا اصرارش بر این بود که سفر با اتوبوس «رومانتیک» است و اوه در این میان به این موضوع پی برده بود که این «رومانتیک» ظاهرا خیلی مهم است.
لابه لای صفحات(:
-
شبتون بخیر ️
کتابی که ذهن شما رو به چالش میکشه ️
زیبا مقتدر با کلمات محکم و دایره لغات خوب
داستانی با ریتم تند و پرسشگر️یک قاچکتاب
- آن روزی که حوا سیب را از درخت چید، چیزی به اسم گناه متولد نشد، بلکه فضیلتی پرشکوه به اسم نافرمانی زاده شد.
کشیش تو را متعلق به خدا، دوستم تو را متعلق به مادر و دیگران تو را دارایی کشور میپندارند
برای ذهن های تحلیل گر(:
-
شبتون بخیر ️️️
ملت عشق رو کمتر کسی نخونده
و آوازه الیف شافاک رو با ملت عشق میشنویم️رمانی فلسفی، عاشقانه و عرفانی در مورد مولانا و شمس است که مفهومی بسیار عمیق و ماندگار دارد. خواندن این رمان بیتردید به همهی ما کمک میکند که به خودمان، به دیگران و جهانی که از هر سو ما را محاصره کرده، عمیقتر نگاه کنیم و زیباتر و بهتر از قبل زندگی کنیم.
یک قاچکتاب
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تاکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
لابه لای زیبایی متن ها️
فاطمه ـ بوشهر -
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
درباره کتاب بادبادک بازاین رمان وجه های گوناگون زندگی را نشان می دهد، از فرهنگ یک ملت می گوید، از تناقض های افکاری بین افراد می گوید، از رسومات می گوید و…
ولی مغز اصلی و نخ ارتباطی داستان، ماجرای بین دو دوست یعنی امیر و حسن است.
امیر و حسن هر دو با هم بزرگ شده اند و از یک پستان شیر خورده اند.
امیر پسر یک ارباب است ولی حسن پسر خدمتکاری است که در خانه پدر امیر کار می کرد.
حسن نمونه یک انسان پاک و بی غش بود که با تمام وجود خود را فدای امیر کرد. در جای جای زندگی حسن درد خفته به طوری که با خواندن داستان محال است بغض تمام وجودتان را نگیرد. یک انسان پاک که هر جا خود را فدا می کرد تا به امیر کمک کند، یک انسان وفا دار.
یک قاچ کتاب
بابا گفت: “فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدی ست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است.” اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی. می فهمی؟
گفت: خیلی میترسم. گفتم: چرا؟ گفت: چون از ته دل خوشحالم دکتر رسول. اینجور خوشحالی ترسناک است. پرسیدم آخر چرا و او جواب داد: وقتی آدم اینجور خوشحال باشد،سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد.
@fatemeh_banoo اعتراف میکنم این تنها تایپکی بود ک واقعا خوشحالم میکنه و دوسش دارم مررسی ازت -
ظهر پاایییزی تون بخیر️
اصولا جوجو مویز طرفدار خانوم هاس!
فیمینیست نیست اما همیشه کمال زن بودن رو نشون میده️
کتاب یک به علاوه یک کمال زن بودن رو بهمون نشون میده️یک قاچ کتاب
جس گاهی با خودش خیالپردازی می کرد که اگر مجبور نبود همیشه سر کار باشد، چگونه مادری می شد. برای بچه ها کیک درست می کرد و می گذاشت کاسه را بلیسند. بیشتر لبخند می زد. روی کاناپه می نشست و با آن ها حرف می زد. وقتی بچه ها سر میز آشپزخانه نشسته بودند و تکالیف مدرسه انجام می دادند، کنارشان می ایستاد، به اشکالاتشان جواب می داد و کمکشان می کرد تا بالاترین نمره ی ممکن را بگیرند
جس یاد حرف نیکی افتاد که چند هفته پیش گفته بود. «آدم فقط یک بار زندگی می کند.» یادش آمد که به نیکی جواب داده بود این حرف فقط توجیهی است که ابلهان به زبان می آورند تا هر کاری که دوست دارند بکنند، بدون اینکه به عواقبش فکر کنند.
از دستش ندید️
ازت ممنونم بابت پست قشنگت️
انرژی خوبی بود برای شروع روزم
هدیه من به تو ️
لابه لای صفحات و آدم ها...
oooooooo -
اومدیم با ی کتاب دیگه به زیبایی و قلم فردریک بکمن️
نمیدونم آقای ٱوه را یادتون هست یا نه؟؟ولی خانم بریت ی داستان خیلی خیلی قشنگه از پیرزنی که درسته پیره درسته همه اونو سرسخت و محکم میبنن اما...!
این کتاب بهمون یاد میده هر جوری که خواستیم ادما رو نبینیم(:
دیگه از قلم آقای بکمن هم که تعریف نکنمیک قاچ کتاب
بورگ مکانی است که خیابانی از یک طرفش می آید و از طرف دیگرش می رود. خیلی وقت است که آنجا کار پیدا نمی شود. تنها چیزی که هنوز در آن تعطیل نشده پیتزافروشی و فوتبال است. بریت ماری پیتزا دوست ندارد و هیچ چیز هم از فوتبال سرش نمی شوددیوید و پرنیلا که بچه بودند، کنت همیشه بهشان می گفت که آدم نمی تواند این بازی را با بریت ماری انجام دهد، چون «این بازی را بلد نیست.» اما این حرف درست نبود. بریت ماری بازی سنگ کاغذ قیچی را خیلی هم خوب بلد است، فقط از نظرش گرفتن سنگ با کاغذ بهداشتی نیست. قیچی که دیگر حرفش را نزن! خدا می داند آن دست ها قبلا با چه چیزهایی تماس داشته اند.
لابه لای صفحات و آدم ها️
marylb -
سلام حالتون چطوره؟؟
روزهای مهرماه مون چطور پیش میرن️به نظرتون
این شانس است یا سرنوشت که انسان ها را گرد هم می آورد؟هوم خب راستش این کتاب خیلی خوب بهش توضیح میده
ی داستان مهیج آرام دریایی و خیلی چیزای دیگه️
که ی فیلم هم از روش به همون اندازه جذاب ساخته شدهبه نظرم ارزش خوندن داره تا باقلم یک نویسنده جامائیکایی آشنا بشید
یک قاچ کتاب
اخراج چارلی باعث تعجب پدر و مادرم و تمام دوستانشان و کل اجتماع خاله زنک گرهای منطقه فلاشینگ نیویورک شد. حالا چارلی از بهترین دانشگاه اخراج شده بود و تمام تابستان سگرمه های مادرم درهم بود؛ اخراجی که نه کاملا باورش کرد و نه حتی توانست درکش کند!
- چرا این قدر نمره هات بد هستن؟ اخراجت کردن؟! چرا این کار رو کردن؟ چرا نگهت نداشتن تا بیشتر درس بخونی؟!
پدرم می گوید: «اخراجش نکردن. لازم بوده از اونجا بیاد بیرون. اینکه اسمش اخراج نیست.» چارلی با غرولند می گوید: «موقتیه... فقط دو ترمه.»
تحت تأثیر این سیل وحشتنا تعجب و خجالت و نومیدی پدر و مادرم، حتی من هم تقریبا برای چارلی ناراحت هستم؛ البته تقریبا.لابه لای صفحات و آدم ها️
marzyeh78 -
با آگاتا کریستی عصر حاضر خانم روث ور آشنا بشید️
زنی درکابین 10 رو یادتونه؟
این بار بازی دروغ میترکونهخوندن ی کتاب هیجانی رو از دست ندید️
یک قاچ کتاب
قانون اول: دروغ بگو؛ قانون دوم: حرفت را دوتا نکن؛ و قانون سوم: گیر نیفت.
اگر شما هم می توانید این سه قانون را به درستی رعایت کنید، در بازی دروغ موفق خواهید شد در غیر این صورت…هیجان و... ️
mriaw -
صبحتون بخیر ️
کتاب امروزکتاب دوست داشتنی و جالبیه
دلم میخاد بخش اصلی ماجرا رو براتون دست نخورده نگه دارم
اما اگر نگم فکر نکنم ترقیببه خوندنش پیدا کنیداز روی این کتاب فیلمی با همین اسم ساخته شده که جذابه
کتاب از نگاه ی پسر بچه پنج ساله روایت میشه
که کل دنیاش توی ی اتاق همراه مادرشه
اما برای مادر که دنیای بیرون رو هم دیده
این اتاق فقط ی زندانه که هفت ساله توش گیر کرده️یک قاچ کتاب
امروز پنج سالم شد. دیشب که میرفتم تو کمد بخوابم چهار سالم بود، ولی وقتی توی تاریکی، تو رختخواب بیدار شدم، پنج سالم شده بود، اجی مجی لاترجی. قبلش سه سالم بود، بعد دو، بعد یک، بعد صفر. «من منفی ساله هم بودم؟»
ماما خودش رو کش و قوس میده و میگه: «ها؟»
«اون بالا تو بهشت. یعنی منفی یه ساله، منفی دو ساله، منفی سه ساله بودم؟»
«نه، تا نیای این پایین شمارهها شروع نمیشن.»
«از تو پنجره سقفی میدیدم که همیشه ناراحت بودی. تا وقتی که بالاخره اومدم تو دلت.»
«راست میگی.» ماما روی تخت دراز میشه تا لامپ رو روشن کنه. آقا لامپه یهو همه چی رو روشن میکنه. درست همین موقع من چشمام رو میبندم، بعد لای یکیشون رو باز میکنم، بعدم هر دو رو.
ماما بهم میگه: «آنقدر نشستم و گریه کردم که دیگه اشکی برام نمونه بود، همین جور دراز کشیده بودم و ثانیهها رو میشمردم.»
من ازش میپرسم: «چند ثانیه مثلا؟»
«میلیونها و میلیونها.»
«نه، دقیقا چند ثانیه؟»
ماما میگه: «شمارش از دستم در رفته.»لابه لای صفحات و آدم ها️
بهاره -
ظهر پاییزیتون بخیر️
امروز ی کتاب روانگرا رومیخام بهتون معرفی کنم که احتمالا خیلی ها تون باهاش آشنایی دارید️
وقتی نیچه گریست
در پشت جلد کتاب اومده که :
وقتی نیچه گریست آمیزهای است از واقعیت و خیال، جلوهای از عشق، تقدیر و اراده در وین خردگرای سدهی نوزدهم و در آستانهی تولد دانش روانکاوی. فردریش نیچه بزرگترین فیلسوف اروپا، یوزف برویر از پایهگذاران روانکاوی و دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید، همه اجزایی هستند که در ساختار رمان در هم تنیده میشوند تا حماسهی فراموش نشدنی رابطهی خیالی میان بیماری خارقالعاده و درمانگری استثنایی را بیافرینند.
یک قاچ کتاب :
ررسی بالینی برویر، دقیق و منظم بود. پس از شنیدن کلماتی که بیمار برای توصیف بیماریاش به کار میبرد، به شکلی اصولی به بررسی هر علامت میپرداخت: این که علامت چطور آغاز شده، با گذشت زمان چه تغییری کرده و به اقدامات درمانی چه پاسخهایی داده است. مرحلهی سوم کارش، بررسی کارکرد دستگاههای مختلف بدن بود که از سر، آغاز و به پا ختم میشد. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۹۵)
لابه لای آدم ها و صفحات..
Zrex -
چی میشه اگر فراموشی بگیریم؟
و هرروز این فراموشی بزرگتر بشه!؟
این کتاب بهمون میگهقلم فردیک بکمن رو با دو کتاب دیگ بهتون معرفی کردم
ولی این بار همه چی آرام تر و دلپذیر تره️چند قاچ کتاب
نوآ میگوید: «معلم مجبورمون کرد یه داستان درباره اینکه وقتی بزرگ شدیم میخوایم چیکاره بشیم، بنویسیم.»
«خوب تو چی نوشتی؟»
«نوشتم که در درجه اول میخوام تمرکز کنم که کوچیک بمونم.»
«جواب خیلی خوبیه.»
«خوبه مگه نه؟ من که ترجیح میدم پیر باشم تا آدمبزرگ. همه آدمبزرگا عصبانین، فقط بچهها و پیرها میخندن.»همیشه هم مجبوریم انشا بنویسیم! یهبار معلم ازمون خواست درباره اینکه معنی زندگی چیه انشا بنویسیم.»
«تو چی نوشتی؟»
«همراهی.»
بابابزرگ چشمهایش را میبندد.
«بهترین جوابی که تا حالا شنیدم.»
«معلممون گفت باید جواب طولانیتری بنویسم.»
«خوب تو چکار کردی؟»
«نوشتم: همراهی و بستنی.»لابه لای صفحات و آدم ها️
sonic -
رفتیم بیرون سیگار بکشیم هفده سال طول کشید
نویسنده های روس همیشه ی فضای مه آلود رو داخل داستانشو دارن
ی ابر از فضا سازی تیره️
زیبایی داستان کوتاه و جالب!
مجموعه داستان با چند داستان جالب و عجیب️یک قاچ کتاب
اشک ریختن من برای عمو میشا تازه شروع شده است، وقتی برایم مثل روز روشن شده که واقعا دیگر هیچ وقت او را نخواهم دید. این واژه درست در لحظه ای به عریان ترین شکل در برابر ما پدیدار می شود که حکایت دارد به پایان نزدیک می شود، ولی ما می خواهیم ادامه اش را بشنویم. هرچند خیلی خوب می دانیم، حکایت های واقعی چه قدر بی رحمانه قطع می شوند.
لابه لای صفحات و آدم
-
خطای ستارگان بخت ما
کتابی که فیلم شد و از اون کتابای جذابه️
قلم نویسنده رو به شدت دوس دارمنسخه صوتیش رو بیشتر ️️
خوندن این داستان که نماد قدرت و عشق و ضعف هست رو از دست ندید️️
یک قاچ کتاب
آخر زمستان هفده سالگیام، مامانم به این نتیجه رسید که افسرده شدهام، شاید برای اینکه خیلی کم از خانه بیرون میرفتم، بیشتر وقتم را توی تختخواب میگذراندم، یک کتاب را هزار بار میخواندم، میلی به غذا نداشتم و بقیه وقتم را هم به مرگ فکر میکردم..
آگوستوس را کشیدم کنار و از خجالت به کفشهایم زل زدم بعد همه شروع کردند به دست زدن. همه آدمهایی که آنجا بودند همه آن آدم بزرگها باهم شروع کردند به دست زدن. یکی شان با لهجه اروپایی بلند گفت: «برآوو!» آگوستوس لبخند زد و تعظیم کرد. من هم با لبخند، کمی خم شدم و این باعث شد دوباره دست بزنند..لابه لای صفحات و آدم ها️
Acola ی خودمون ️
_____ -
باید اعتراف کنم که شیفته رمان پلیسی هستم
بی نهایت دوسش دارم این سبک رو چون میتونه از هیاهوی دنیا دورم کنه️
و این کتاب از اون کتاب های دلهره آوره که نمیتونید زمینش بزارید
داستان روند عالی داره مدام دنبالش هستید و مدام چیزی ته دلتون شما رو به هیجان میندازه
آدرنالین و دلهره️
مطمعنم وقتی کتاب رو ببندید ی لبخند عمیق گنده میزنیدیک قاچ کتاب
سرم را به شیشه قطار چسباندم. خانه ها را نگاه می کنم؛ مانند دنبال کردن صحنه های فیلم با دقت آن ها را ورانداز می کنم. به چیزهایی دقت دارم که دیگران دقت نمی کنند. فکر نمی کنم صاحبان این خانه ها هم از این زاویه، که من به جزییات خانه ها دقت دارم، تا حالا نگاه کرده باشند. دوبار در روز از این مسیر رد می شوم و هر چیز را چند بار تماشا می کنم.
مرگ با قطار مرگ خیلی بدی است. نمی دانم هر دو سه روز یک بار چند نفر بر اثر برخورد با قطار می میرند. نمی دانم چند نفرشان به طور اتفاقی مرده اند و چند نفر قصد خودکشی داشته اند.
اما باید کاری بکنم. تمام برنامه هایی که داشتم. کلاس عکاسی، کلاس آشپزی، همه چیز بلاتکلیف شد. خیلی بی مصرفم. به جای اینکه در حالت واقعی زندگی کنم، فقط نقش آدم زنده را بازی می کنم. باید چیزی پیدا کنم که خیلی دوست دارم. این شرایط را نمی توانم ادامه بدهم. فقط همسر بودن را دوست ندارم. نمی دانم دیگران چطور این کار را می کنند. هیچی ندارد جز انتظار. انتظار برای بازگشت مردی از سر کار تا بیاد و تو را دوست داشته باشد.
خلأ؛ خوب آن را می فهمم. باور دارم که هیچ چیز برای درمان آن به تو کمک نمی کند. از جلسات مشاوره درمانی دریافتم که خلأ ها و کمبود هایی در زندگی ات وجود دارد که همیشگی است. باید با آن ها کنار بیایی. مثل ریشه درخت که با سنگ بتونی اطرافش کنار می آید. تو هم با این خلأ ها کنار می آیی، شکل می گیری.
خواب خوبی ندارم. نه چون نوشیدنی می نوشم، بلکه برای کابوس های شبانه ام. خواب می بینم در جایی گیر افتاده ام. می دانم یکی از راه می رسد. راه فراری هست. آن را پیش از این دیدم، اما راهم را نمی توانم پیدا کنم. وقتی او به من می رسد، نمی توانم فریاد بزنم. سعی می کنم. نفسم بند آمده، اما هیچ صدایی نیست. همچون آدمی که دارد می میرد و برای زندگی دس و پا می زند.لابه لای صفحات وآدم ها️️
Brilliant -
سلام شبتون بخیر️
کتاب ناقوس ها به صدا درمی آیند رمانی است درباره امام علی علیه السلام .این رمان از کلیسایی آغاز می شود که مردی تاجیک برای فروش کتابی که پیدا کرده به نزد کشیش کلیسا می رود. این کشیش عاشق کتاب های خطی و قدیمی است.با دیدن این کتاب به ارزش تاریخی آن پی می برد اما پس از خواندن کتاب به ارزش حقیقی کتاب یعنی همان شخصیت امام علی بن ابیطالب علیه السلام پی می برد و با آشنا می گردد.
بخش های کتاب به ترتیب با عنوان یکم تا یازدهم از یکدیگر تفکیک شده است.
پیشنهاد میشه️
یک قاچ کتاب
**کشیش روی صندلی لهستانی نشست و گفت:« از سر و وضع این خانه پیداست که تنها زندگی می کنی. هرچند اگر زنی هم داشتی, حاضر نبود با تو در اینجا زندگی کند!»
جرج خندید و گفت :« آفرین پدر درست زدی به خال! چون زنم ماه هاست که ترکم کرده رفته خانه اقوامش. می گفت:« کتاب ها هووی او هستند; بنابراین مرا با همسرانم در این حرمسرا تنها گذاشت و رفت.»
بعد انگشت دستهایش را در هم گره زد و گفت:« از این حرف ها بگذریم...چند روز پیش که از مسکو زنگ زدی و گفتی یک کتاب قدیمی پیدا کرده ای کنجکاو بودم آن را ببینم. به خصوص که گفتی موضوعش درباره علی است. حالا حرف بزن که از چای و پذیرایی هم خبری نیست.»کشیش چشم از کتاب ها برداشت و گفت:من اگر در بیروت کلیسایی داشتم,چند نفر از مومنان را می فرستادم به منزلت تا برای رضای خدا, دستی به سر و گوش همسرانت بکشند و تعداد زیادی از آنها را دور بریزند.»
جورج گفت:« حضرت ایوانف , همان امام علی که تو برای صحبت درباره اش پیش من آمده ای در سخنانی به ما می گوید:چون نشانه های نعمت پروردگار آشکار شد, ناسپاس ها را از خود دور سازید, این کتاب ها نعمت های پروردگارند پدر.»
کشیش گفت:« چه جمله زیبایی بود این کلام علی ... و چه قدر هم شبیه یکی از جملات عیسی مسیح است.»
جرج گفـ:« کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان شبیه کلام امام علی است. برای همین است که نام کتابم را گذاشته ام: امام علی صدای عدالت انسان.»
کشیش گفت:« برای همین امروز پیش تو هستم,تا درباره علی بیشتر بدانم.»
جرج گفت:« برای شناخت علی باید به وجدان خودت مراجعه کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خود دور کنی. علی را با هیچ کس قیاس نکنی جز با خودش.»کشیش به چشم های جرج خیره شد و پرسید:« اول به من بگویید چگونه با علی آشنا شده اید و چه شد که درباره او کتاب ها نوشتید؟ در حالیکه شما یک مسیحی هستید؟»
( کتاب ناقوس ها به صدا درمی آیند/ صفحه 73 و 74 )**
لابه لای آدم ها و صفحات️
rose77