جهاد مغنیه
-
بچه ها خواهش میکنم برا نارسیس N دعا کنید
نوشتهشده در ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمرید سید علی چرا چی شده؟
-
نوشتهشده در ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خیلی مردد بودم که عکس این مرد بزرگ رو بگذارم ابنجا یا نه
ولی من بعد از اون پستی که مربوط به رفاقت با شهدا بود خوندم واقعا به فکر فرو رفتم
بین همه شهدایی که میشناسم ایشون رو بیشتر از همه میشناسم و بیشتر باهاشون احساس نزدیکی میکنم
شاید این بخاطر اینه که..من توی دوران ایشون زندگی کردم و تمام کارهای افتخار آمیزشون یادمه
من خیلی مذهبی نیستم و اهل حرف زدن کلیشه ای هم نیستم ولی ایشون تنها کسیه که کامل بهش اعتقاد دارم که چه زندگی عزتمندانه ای داشتن و چقدر صاف و بی ریا بودن
و شاید دلیل دیگش این باشه که همشهری خودم بودن و همیشه افتخار میکردم بهشون...
سردار دلها!!
توی این نگاه چی هست که با اسمت یا با یه نگاهت دشمنا به تنشون لرزه می افتاد... -
بچه ها خواهش میکنم برا نارسیس N دعا کنید
نوشتهشده در ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۶:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمرید سید علی در جهاد مغنیه گفته است:
بچه ها خواهش میکنم برا نارسیس N دعا کنید
خدا رو شکر به خیر گذشت ممنون از کسایی که دعا کردن
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۹:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۷ آخرین ویرایش توسط Brice انجام شده
-
سلام دوستای خوبم
راستش خواستم بگم که امروزم یه تولد داریم
تولد یه بلند همت غیور
تولد یه عاشق بی ریا
تولد مدافع حریم من حریم مااا
تولد مدافع خاک حضرت زینب
%(#bd0202)[تولد عمار حلب]
...........
تولد یکی از مریدای امام حسین (ع) که بهش می گفتن :
%(#0d00ff)[محمد حسین محمد خانی]
بهتره بگم %(#cc0a11)[شهید]
%(#121010)[مدافع حرم محمد حسین محمد خانی]
%(#121010)[معمولا تو این روز به اونی که تولدشه کادو میدن ولی شهید محمد خانی کادوشو خیلی وقت پیش از خود خدا گرفته .....]
%(#121010)[اما من میخوام با این شهید بیشتر آشنا بشم و آشنا کنم بقیه رو تا شاید سهم کوچیکی داشته باشم تو این روز اسمونی]%(#a1151a)[خب پس بریم که با این شهیدمون بیشتر آشناشیم]
نام : محمدحسین
نام خانوادگی : محمد خانی
%(#1c97c7)[تاریخ تولد] : ۱۳۶۴/۴/۹
%(#c71c22)[تاریخ شهادت] : ۱۳۹۴/۸/۱۶
مکان شهادت : سوریهمتولد نهم آبان ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.
مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفت تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از %(#1c6480)[حرم آل الله] در کشوری غریب دفاع کند.
از گفته های مربی بسیج شهید آقای قاسم کارگر در باره شهید محمد خانی :
«محمدحسین جزو بچههایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز میکرد. قرار بود تابستان آن سال با دانشآموزان ممتاز مدارس، کلاسهای فوق برنامه داشته باشیم. محمدحسین هم جزو دانشآموزان درسخوان بود و سعی میکرد در همه کارها پیشقدم باشد. دوره راهنماییاش را در مدرسه امام موسی صدر واقع در خیابان تفرش غربی در محله مهرآبادجنوبی سپری کرد.
مسئول بسیج دانشآموزی مسجدصاحبالزمان(عج) به خاطرهای که از شهید دارد اشاره میکند و میگوید:
«تابستان آن سال بهعنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانشآموزی بچهها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر میشدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برایمان تعریف میکرد. این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود.
هروقت من را میدید، دستم را در دستش میگرفت و میگفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.»
مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) درباره آخرین خاطرهای که از شهید دارد میگوید: «مدتها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و میخواهم ببینمت. گفتم کمی دیر میرسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که %(#960f0f)[چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود].......وصیت نامه شهید محمد خانی :
سلام بر شما (ائمه معصومین) که بندگان خاص خدایند و از هر چه که داشتید د ر راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید.
سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید.
بار الها! از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بردارد. تو را سپاس می گویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس می گویم.
در این راه ، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!مستندی کوتاه درباره شهید محمد حسین محمد خانی %(#9e1b1b)[(عمار حلب)]
https://www.aparat.com/v/KwEpzبرگرفته از کتاب عمار حلب:
«........نمی خواستیم نگرانی در دلشان ایجاد شود. پشت بی سیم گفتیم «فلانی! نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیه شان را از دست بدهند.»چهار، پنج نفری راه افتادند. شبانه رفتند برای شناسایی. صبح عملیات درگیر شدند. به روشنایی خورده بودیم. یک مقدار کار گره خورد. شش، هفت صبح بود که حاج عمار شهید شد. نیروهای غیر ایرانی پشت بی سیم می گفتند «حاج عمار استشهد.» سریع از اتاق عملیات گفتیم «حاج عمار شهید نشده، حالش خوبه، فقط کمی جراحت داره.» گفتیم مجروح شده که شیرازه کار از هم نپاشد. این نیروها دو، سه سال بود که با حاج عمار کار می کردند. نمی خواستیم نگرانی در دلشان ایجاد شود. پشت بی سیم گفتیم «فلانی! نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیه شان را از دست بدهند.» از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود. یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق. از حال رفت. پاهایش را دراز کردیم. به هوشش آوردیم و آب قند دادیم بهش، به فکر این بودیم چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیروها بجوشد. واقعا کسی را نداشتیم. حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت «کمرم شکست.» دوستانی که جنازه عمار را دیده بودند می گفتند «مثل کسی بوده که روزها و شب های متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده.»
نمی دونم دینمو نسبت به این شهید بزرگوار ادا کردم یا نه ولی امیدوارم با این کار لااقل یکم خودمو پیدا کرده باشم و بفهمم نفس کشیدن الانمو مدیون چه کسایی هستم ......
راستی فراموش کردم بگم :
%(#3702bd)[شهید عزیز محمد حسین محمد خانی]
%(#bd0259)[تولدت مبارک]
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیانوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۲ آخرین ویرایش توسط Brice انجام شده@دختر-بهار چقدر قشنگ بود ایده ات در مورد تولد شهید
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط Brice انجام شده
%(#a13759)[شهدای متولد امروز]
%(#3759a1)[شهید ایرج ایلانی]
%(#8ca137)[شهید محمدعلی غلامی]
%(#a1373a)[شهیدحسین افغان بور]
%(#a18f37)[شهید اکبر بانکی]
%(#a15537)[شهیدفرامرز نبی الهی]
%(#a1376e)[شهیدعلیرضا فلاحی]
%(#a13740)[شهید محمد باقری]
%(#a1a137)[شهیدفریبرز خاموشی]
-
راستش ایده من تنها نبود
من و رفیق صمیمم زهرا با هم شریکی تو این کار سهم داریم
ولی بازم ممنونمنوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@دختر-بهار در جهاد مغنیه گفته است:
راستش ایده من تنها نبود
من و رفیق صمیمم زهرا با هم شریکی تو این کار سهم داریم
ولی بازم ممنونمخاهش
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۳:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۳:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
آمریکا که بودیم %(#ff0000)[هیچگاه پپسی نمی خورد .]
چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما %(#ff0000)[نخرید]
یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم : این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند ؛ پس چرا نوشابه پپسی نمی خری ؟؟؟
در جوابم گفت : چون %(#ff0000)[کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست .]خاطره ای از %(#158f07)[سرلشکر خلبان] %(#ff1212)[شهید ] %(#158f07)[ عباس بابایی ]
منبع : کتاب پرواز تا بی نهایت _ صفحه 37