جهاد مغنیه
-
@_fatemeh_ 0Alfred0 _Mohammad_reza_ 2245Zahra _Sajjad_ Aban ABC Abnormal Abolfazl Mousavi ali alizadeh @jahad-20 و همه آلایی های عزیزی که در این تایپیک فعالیت می کردند
-
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۶:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
-
-
نوشتهشده در ۱۷ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط jahad.20 انجام شده
-
-
-
فوتبالیست قهرمان
️
شهید حسن غازی
تاریخ تولد: ۱۳۳۸
تاریخ شهادت: ۱۱ / ۱۲ / ۱۳۶۲
محل تولد: اصفهان
محل شهادت: طلائیهراوی← بازیکن و کاپیتان باشگاه فوتبال سپاهان اصفهان
️و همچنین یکی از معماران اصلی سامانه موشکی ایرانی
در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوره جنگ تحمیلی بود
نسبت به اموالِ بیت المال خیلی دقیق بود
حتی حاضر نبود با تلفنِ پادگان به خونه زنگ بزنه.
وقتی علت رو ازش پرسیدند ، گفته بود: شما حاضر میشی به خاطر یک تلفن
آتش جهنم رو بخرم؟!!!
️
مادرش ← صبحی رفته بودم تشييع پیکر شهدااز آن وقت سرم درد گرفته بود
نكند يك روز بچه ام را روي دستهاي مردم ببينم؟
حسن داشت مي رفت بيرون.
گفتم اگر يك روز جنازه ي تو را بياورند من...
نگذاشت حرفم تمام شود.
گفت: ناراحت نباشيد همچين اتفاقي نمیافته
️از خدا خواسته ام جنازه ام برنگردد.
️مدتی بعد از شهادتش پیکر شهدا رو آورده بودن
خواب حسن دیدم،گفت: میدون امام میری؟ گفتم آره،
گفت: نرو، جسد من رو نمیارن.
️گفتم: میخوای جسدت رو از من مضایقه کنی مادر؟
گفت: جسم مهم نیست، روح زنده است.»
حسن فرمانده ای لایق و ورزشکاری شجاع بود️که طعم شهادت را نوشید
و پیکرش در طلائیه ماند
و به زیر آب رفت
و هرگز بازنگشت
️
جاویدالاثر
شهید حسن غازی
شادی روحش صلوات -
-
سلام دوستان میدونم نفرات زیادی من و دنبال نمیکنن ولی میخوام اینجا رفیق شهیدم و بهتون معرفی کنم
نوشتهشده در ۱۲ دی ۱۴۰۰، ۲۱:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۱۳ دی ۱۴۰۰، ۶:۴۳ آخرین ویرایش توسط chichak am انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۶ دی ۱۴۰۰، ۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
او کودکی بیش نبود اما دوشادوش پدرش اورا همراهی میکرد او اندک اندک الفبای مقاومت را نزد پدرش آموخت و قد کشید جهاد به پدرش افتخار میکرد
به راستی که او قهرمان واقعی زندگی اش بود
حاج رضوان از رسانه ها فراری بود و به مرد سایه مقاومت معروف شد جهاد هم در آن روز های جنگ لبنان و اسرائیل مثل پدرش بیشتر احتیاط میکرد که مبادا شناخته شود حتی با اسم مستعار به مدرسه میرفت
سرانجام در سال ۲۰۰۸ شهادت فاصله ای بین این پسر و پدر انداخت و عماد مغنیه همراه چند نفر دیگر در حادثه ای برنامه ریزی شده در دمشق سوریه به شهادت رسیدندادامه دارد.....
|منبع کتاب اقازاده مقاومت|
#معرفی_شهید_جهاد_مغنیه -
نوشتهشده در ۲۷ دی ۱۴۰۰، ۱۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
۳ سال گذشت از رفاقتمون(:
رفاقتی که مثل شو ندیدم ...
هی من زدم زیر قول و قرارم هی تو دوباره راه و بهم نشون دادی
و این رفاقت و کسی برای من رقم زد که تو عمو خطابش میکردی:)
حالا ۲ ساله عمو هم به تو پیوسته....
و شب ۷ امین سالگرد شهادت توعه....
۷ ساله دلتو از زمین کندی و پرواز کردی
پرواز و یاد ماهم بده:)
رفیق -
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲ اسفند ۱۴۰۰، ۱۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حاج عماد خودش را شاگرد شهید چمران میدانست و همواره میگفت: ((من یک پاسدارم اما نه فقط در لبنان و حزب الله من پاسدار انقلابی که امام خمینی آن را به ثمر رساند.))
جهاد هم راه پدر پیش گرفته و پاسدار انقلاب بود و امام خامنه ای را الگوی معنویش قرار داد و عاشقانه با لفظ سیدنا القائد از او یاد میکرد ودر صحبت هایش به فرمایشات آقا اشاره میکرد.
به سخنان رهبری اهمیت زیادی میداد
به ایران آمده بود وقتی دوستش سید کمیل را دید به او گفت :چقدر لاغر شدی تو ورزش نمیکنی؟ مگر حضرت آقا نگفتند تحصیل تهذیب ورزش؟!
پنج یا شش بار به دیدار آقا رفته بود
میگفت :دفعه ی اولی که آقا را دیدم قبل شهادت پدرم بود من و دوستانم وارد اتاقشان شدیم عزیزی مرا به ایشان معرفی کردند
آقا با لبخند به من فرمودند : "مراقب پدرت باش خیلی برای من عزیز است."
بعد شهادت پدرم که دوباره به دیدارشان مشرف شدم با لحن شوخی به من گفتند :مگر به تو نگفته بودم مراقب پدرت باش؟!
انگار جهاد در قلب آقا نفوذ کرده بود که بعد سال ها هنوز جمله ای که به او گفته بودند را به یاد داشتند.ادامه دارد....
|منبع:کتاب آقا زاده ی مقاومت| -
نوشتهشده در ۳ اسفند ۱۴۰۰، ۱۶:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جهاد عزیزم تو خود واقف بر این موضوع هستی که من ذاتن بد نیستم ولی محیط تاثیرش را گذاشته بود
و خدا رو شاکرم که با عنایت خدا و لطف شما شهید بزرگوار بالاخره یه تکون به خودم وزندگیم دادم
تا ابد هستم بر عهدی که بستم -
سلام دوستان میدونم نفرات زیادی من و دنبال نمیکنن ولی میخوام اینجا رفیق شهیدم و بهتون معرفی کنم
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۷ اسفند ۱۴۰۰، ۱۸:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یکی از اسطوره های زندگی جهاد سردار دل ها بود ، جهاد عاشق سردار بود و سردار هم عاشق او ، مردم ایران اولین بار چهره ی جهاد مغنیه را از میان عکس های او با سردار که از مراسم ختم مادر سردار سلیمانی منتشر شده بود،شناختند.
پست سر حاج قاسم ایستاده بود وگاهی بر شانه های او بوسه میزد.
هرکس نمیدانست تصور میکند سردار وجهاد باهم پدر و پسرند بس که صمیمانه رفتار میکردند.
در آخرین دیدارش با سردار دلها،حاج قاسم به مسئولی که همراه جهاد آمده بود گفت: برادر! جهاد را اول به خدا و دوم به شما میسپارم دیگر جان شما و جان او، از جانب من ایشان اجازه ی حضور درخط مقدم را ندارد.
جهاد خندید و دست روی شانه حاج قاسم گذاشت و گفت: عمو! جان من فدای شما
حاجی دوباره به برادر مسئول گفت: مواظب پسر من باشید ها! خدا خیرتان دهد.و فردای آن روز داغ سنگینی بر دل
حاج قاسم نشست....ادامه دارد.....
|منبع: کتاب اقازاده ی مقاومت|