جهاد مغنیه
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۶:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چقدر سه تاييمون همدل بوديم منم دنبال عكس از شهيد باكري بودم بذارم
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۶:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باز فالو نميشين هركاري كردم
Bio بعدا امتحان ميكنم همينطوري فقط خواستم فالو كنم
امروز متوسل ميشم به شهيد باكري عزيز
فاتحه
من تاشب ظرفيتم تكميله جهاد شب اگه فرصت شد واسه كناب بگو برنامه چيه عقبم از درس@jahad-20
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بسم الله الرحمان الرحیم امروز بایاد امام رضای عزیزم ویاد شهید ابراهیم همت شروع میکنم
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ابراهیم از شب از تهران امده بود بعد از غذا رختخواب را انداخت وشروع کرد با بچه صحبت کردن : بابایی اگه پسر خوب و حرف گوش کنی باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری میدونی چرا؟ چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من تو منطقه نگران تو ومامانت میشم بیا و مردونگی کن و امشب بیا هنوز حرفش توم نشده بود گفت: نه بابایی امشب نیا بابا ابراهیم خسته س چند شبه نخوابیده باشه فردا گفتم : تکلیف بچه رو مشخص کن بلاخره بیاد یانه ؟ گفت : قبول همین امشب بیا.........
مدتی گذشت که احساس درد کردم وحالم بد شد ابراهیم ترسید و گفت: بابا تو دیگه کی هستی شوخی هم سرت نمیشه پدر صلواتی؟....
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود خاطرات شهید ابراهیم همت
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۰۹ آخرین ویرایش توسط مليكابانو انجام شده
بيا شهدا رو هماهنگ شيم وقت ندارم واقعا
@jahad-20 -
ابراهیم از شب از تهران امده بود بعد از غذا رختخواب را انداخت وشروع کرد با بچه صحبت کردن : بابایی اگه پسر خوب و حرف گوش کنی باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری میدونی چرا؟ چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من تو منطقه نگران تو ومامانت میشم بیا و مردونگی کن و امشب بیا هنوز حرفش توم نشده بود گفت: نه بابایی امشب نیا بابا ابراهیم خسته س چند شبه نخوابیده باشه فردا گفتم : تکلیف بچه رو مشخص کن بلاخره بیاد یانه ؟ گفت : قبول همین امشب بیا.........
مدتی گذشت که احساس درد کردم وحالم بد شد ابراهیم ترسید و گفت: بابا تو دیگه کی هستی شوخی هم سرت نمیشه پدر صلواتی؟....
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود خاطرات شهید ابراهیم همت
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@jahad-20 نميدونم چرا متوجه نشدم چي شد
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۲۸ آخرین ویرایش توسط jahad.20 انجام شده
@خانوم-وكيل در جهاد مغنیه گفته است:
@jahad-20 نميدونم چرا متوجه نشدم چي شد
بابا خانومش حامله بوده شهید همت میاد خونه به بچش میگه همین امشب بیا همون امشبم بچشون به دنیا میاد
-
ابراهیم از شب از تهران امده بود بعد از غذا رختخواب را انداخت وشروع کرد با بچه صحبت کردن : بابایی اگه پسر خوب و حرف گوش کنی باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری میدونی چرا؟ چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من تو منطقه نگران تو ومامانت میشم بیا و مردونگی کن و امشب بیا هنوز حرفش توم نشده بود گفت: نه بابایی امشب نیا بابا ابراهیم خسته س چند شبه نخوابیده باشه فردا گفتم : تکلیف بچه رو مشخص کن بلاخره بیاد یانه ؟ گفت : قبول همین امشب بیا.........
مدتی گذشت که احساس درد کردم وحالم بد شد ابراهیم ترسید و گفت: بابا تو دیگه کی هستی شوخی هم سرت نمیشه پدر صلواتی؟....
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود خاطرات شهید ابراهیم همت
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@jahad-20 در جهاد مغنیه گفته است:
ابراهیم از شب از تهران امده بود بعد از غذا رختخواب را انداخت وشروع کرد با بچه صحبت کردن : بابایی اگه پسر خوب و حرف گوش کنی باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری میدونی چرا؟ چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من تو منطقه نگران تو ومامانت میشم بیا و مردونگی کن و امشب بیا هنوز حرفش توم نشده بود گفت: نه بابایی امشب نیا بابا ابراهیم خسته س چند شبه نخوابیده باشه فردا گفتم : تکلیف بچه رو مشخص کن بلاخره بیاد یانه ؟ گفت : قبول همین امشب بیا.........
مدتی گذشت که احساس درد کردم وحالم بد شد ابراهیم ترسید و گفت: بابا تو دیگه کی هستی شوخی هم سرت نمیشه پدر صلواتی؟....
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود خاطرات شهید ابراهیم همت
من از كجاي اين متن بفهمم بچه تو شكم خانومشونه خب
-
@jahad-20 در جهاد مغنیه گفته است:
ابراهیم از شب از تهران امده بود بعد از غذا رختخواب را انداخت وشروع کرد با بچه صحبت کردن : بابایی اگه پسر خوب و حرف گوش کنی باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری میدونی چرا؟ چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من تو منطقه نگران تو ومامانت میشم بیا و مردونگی کن و امشب بیا هنوز حرفش توم نشده بود گفت: نه بابایی امشب نیا بابا ابراهیم خسته س چند شبه نخوابیده باشه فردا گفتم : تکلیف بچه رو مشخص کن بلاخره بیاد یانه ؟ گفت : قبول همین امشب بیا.........
مدتی گذشت که احساس درد کردم وحالم بد شد ابراهیم ترسید و گفت: بابا تو دیگه کی هستی شوخی هم سرت نمیشه پدر صلواتی؟....
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود خاطرات شهید ابراهیم همت
من از كجاي اين متن بفهمم بچه تو شكم خانومشونه خب
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@خانوم-وكيل
اگه بخوام بگم میتونم بگم ولی ولش کن
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@jahad-20 باشه از اين به بعد يه چيزاييو كم و زياد ميكنم ببينم كي متوجه ميشه
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اتفاقا همون موقع که مینوشتم گفتم شاید یکی بگه خوب ازکجا بفهمیم که خانومش حاملس ولی گفتم چرا دیگه متوجه میشن
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@خانوم-وكيل خدایی داستانش زیاد بود دستمم درد میکنه نمیتونستم کامل بنویسم اگرنه کامل مینوشتم
-
اتفاقا همون موقع که مینوشتم گفتم شاید یکی بگه خوب ازکجا بفهمیم که خانومش حاملس ولی گفتم چرا دیگه متوجه میشن
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@jahad-20 توهين نكنا
واگذارت ميكنم به خود شهيد همت الهي شهيد شي راحت شم از دستت
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@خانوم-وكيل من عذر میخوام کو توهین آخه
ان شاءالله زود شهید شم همه راحت شن -
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@jahad-20 زهرا خواستم جو عوض شه دعامو پس ميگيرم حالا كه اينطوره
️
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@خانوم-وكيل نه جان من دیگه
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۵:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگرروزی دراین دنیاشڪستے...
اگر بر نارفیقان دل، تو بستے
اگر؏ـاشق شدی ؏ـشقت تورا راند
اگر پایت بہگرداب فنا ماند
اگر غمگین شدیغم باتو پیوسـت
بدان در اوج نابودی،
" #خدا" هست!
-
اگرروزی دراین دنیاشڪستے...
اگر بر نارفیقان دل، تو بستے
اگر؏ـاشق شدی ؏ـشقت تورا راند
اگر پایت بہگرداب فنا ماند
اگر غمگین شدیغم باتو پیوسـت
بدان در اوج نابودی،
" #خدا" هست!
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۵:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@jahad-20 اگر هم فروم بودي مليكا هست
-
نوشتهشده در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده