1716636153296983885153997168406.jpg
سلام روزتون بخیر.
ببخشید اینجا انا
داخل ترجمه متوجه نمی شم چطور معنی شده. 2 جا هم برسی کردم همین معنی بود.
این طور نمیشه همانا ما قران را برتو قطعا نازل کردیم؟
داخل ترجمه قران نگاه کردم.
17166363519115495426405647840078.jpg
این طور نوشته بود.
نظر شما چیه این عبارت معنی ش با ترجمه انا چی میشه؟
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403
@تجربیا @دانش-آموزان-آلاء @ریاضیا
هر چي نكته از عربي تو دلته بريز بيرون
-
دو نكته ي مهم : (حال و ذوالحال در دو مورد بايد تناسب داشته باشن)
1️⃣جت
2️⃣معني
منظور از جت تناسب جنس و تعداده
مثلا در مثال : ذهب الطلاب الي مدرسة مسرورين ، مسرورين (حال) و طلاب (ذوالحال) هر دو جمع مذكرن
مثال:
الانبياء يهدون الناس ضالين
ضالّ بر وزن فالّ اسم فاعله يعني مشتق، منصوب و نكره هم هست
نقش اصلي هم نداره ( الانبياء مبتدا و يهتدون خبر ، در جمله ي بعدي هم واو فاعل ، الناس مفعول به پس اركان اصلي كاملن )
پس حاله
حالا ميگرديم دنبال ذوالحال
ضالين جمع مذكر / الانبيا هم جمع مذكر - واو در يهدون هم جمع مذكر - الناس هم جمع مذكر
ذوالحال يكي از اين سه تاس
ميريم سراغ تناسب معني
ضالين يعني گمراهان الانبياء كه نميتونن گمراه باشن ، واو هم كه به انبيا برميگرده ذوالحال الناس هست
گفتيم ذوالحال نقش نيست نقش ذوالحال در اينجا مفعول به هست
سوال اين مثال ميتونه اين باشه : عيّن عبارة التي تبيّن حالة المفعول به يعني حالي رو پيدا كن كه ذوالحالش مفعول به هست -
تبصره هاي حال و ذوالحال
تبصره ١
اگر چند ذوالحال متعدد داريم كه اينا با هم هم مرجعن و يكي هستن فقط ذوالحالي رو رو كه به حال نزديكتره به عنوان ذوالحال واقعي معرفي ميكنيم . به شرطي كه ذوالحال منتخب از ركن هاي اصلي باشه و اگه از ركن هاي اصلي نبود ميرم يه دونه عقب تر و باز بررسي ميكنم از ركن هاي اصلي باشه
تبصره ٢
اگه بتوني چند ذوالحال پيدا كني كه مرجعشون يكي نباشه و با هم فرق كنن تك تك اون ها رو ذوالحال ميگيريم و هيچكدوم بر ديگري برتري ندارن
تبصره ٣
اگر يك حال ، به گروه اسمي برگرده فقط اسم اول اون گروه اسمي رو ذوالحال ميگيريم . چون فقط اسم اوله كه نقش اصلي ميگيره و من ميخوام ذوالحالم نقش اصلي باشه
اين سه تا تبصره چندتا مثال خيلي مهم داره كه ان شاالله تو فرصتاي بعدي توي كامنت بعدي مينويسم -
ميرسيم به مثال هاي حال
مثال 1️⃣المومنون يمشون في الارض متوكلين
متوكلين با مُ شروع ميشه مفاعله هم نيست پس مشتقه ، نكره و منصوب هم هست
نقش اصلي هم نيست ( المومنون مبتدا ، يمشون خبر ، واو فاعل و فعل متعدي هم نيست كه مفعول بخواد پس اركان اصلي كامله )
بنابر اين متوكلين حاله
متوكلين جمع مذكر هست كه المومنون و واو در يمشون هم جمع مذكرن
ميريم سراغ معني
متوكلين هم به مومنون برميگرده هم واو
واو نزديكتره و ركن اصلي هم گرفته (فاعل) پس اون ذوالحاله
مثال 2️⃣ رضعَت الام طفلتها جائعة
جائعة بر وزن فاعل ، مشتق منصوب نكره اس و نقش اصلي هم نداره (رضعت فعل، الام فاعل، طفل مفعول به و ها مضاف اليه ) درنتيجه حاله
جائعة مفرد مونثه كه الام و طفلة و ضمير "ها" هم مفرد مونثه
از بين اين سه تا ، الام و ها يه مرجع دارن و طفل هم كه جداست
ها نقش اصلي نيست پس نميتونه ذوالحال باشه
ميمونه الام و طفلة كه هيچكدوم برتري ندارن به اون يكي و هر دو نقش اصلي دارن و ميتونن ذوالحال باشن
مثال 3️⃣ يعيش هولاء الطلبة متوكلين الله
متوكلين به همون دلايلي كه گفتم حاله
جمع مذكر هم هست مثل هولاء الطلبة
اين جا چون هولاء الطلبه گروه اسمي هست ذوالحال فقط كلمه ي اول يعني هولاء هست
️دقت كنين كه طلبة جمع مكسر طالب هست مثل طلاب و با مفرد مونث اشتباه نگيرين️
مثال 4️⃣ جعل الله الانسان مطيع في الارض
️️️نكته ي بسيار مهم : حواسمون باشه كه جعل فعل دومفعوليه
بنابراين مطيع هم ميتونه حال باشه هم مفعول به ٢ كه اولويت با نقش اصليه پس اين جمله حال نداره
مهم ترين نقشي كه با حال اشتباه گرفته ميشه مفعول به ثانيه
گفتيم كه براي تشخيص دومفعولي ها بايد از فاعل بپرسيم چه كسي را/ چه چيزي را و بلافاصله بپرسيم كي/چي اگه هر دوش معني داد فعلمون دو مفعوليه
علاوه بر اين ها ١٠ تا از مهم ترين افعال دو مفعولي عبارتند از:
%(#ff0000)[جعل / عطي / رزق / وعد / وهب / احسب / البس / منح / سمّيَ / سأل]
در جملاتي كه فعل دومفعولي داريم اگرم قرار باشه حال بياد بعد از مفعول به ثاني مياد -
تمييز
اسم ، جامد، نكره ، منصوب ، عموما تنوين دار كه از يك كلمه ي مبهم رفع ابهام ميكنه
نشانه هاي ابهام :
1️⃣افعال تمييز پذير
طاب(پاك شد) ، حَسُنَ(نيكو شد) ، كَبُرَ(بزرگ شد) ، كَثُرَ(زياد شد) ، تقدَّمَ(پيشرفت كرد) ، مَلَئَ(پركرد) ، مُلِئَ : امتلأَ(پر شد) ، اشتهر(شهرت يافت) ، رُجِّحَ(برتري يافت) ، فاز(موفق شد) ، فاض(پر و لبريز شد) ، فجّرَ(شكافت) ، كفىٰ بـ(كافي است) ، ارتفع(بالا رفت) و هر فعلي كه ترجمه اش ميكني نياز به از چه لحاظ و از چه نظر داشته باشه .
2️⃣اسم هاي تفضيل هنگاميكه مقايسه برقرار كنند
اَفْعَلْ - فُعلىٰ - اَفَلّ - اَفعىٰ
3️⃣واحدهاي اندازه گيري يا حجم
كيلو - متر - مثقال - ذره - كوب (فنجان) - قدح (كاسه) - كأس (كاسه) ،...
كلماتي كه توي جمله بعد اينا ميان قطعا تمييزشونه
سه كيلو چي؟ ١فنجان چي؟
4️⃣اعداد
اعداد اصلي : واحد ، اثنان ، ثلاث ، اربع ، خمس ، ست ، ...
معدود ميشه تمييز به جز ١ و ٢ كه حكم صفت رو دارن
مثال : رايت ثلاثة طلاب / رايت طالباً واحداً
توي جمله ي اول طلاب تمييزه
پس معدود اعداد سه به بعد (نه فقط تا ده حتي بعدتر) نياز به تمييز داره و معدودش تمييزه
اعداد ترتيبي : اول ، ثاني ، ثالث ، رابع ، خامس ، سادس ، ...
️اعداد ترتيبي اصلا به تمييز نياز ندارن
اعداد ٣ تا ١٠ معدودشان تمييز است ولي استثنائاً مجرور
پس اگر صورت سوال %(#ff0000)[تمييزِ مجرور] رو خواست ميشه %(#ff0000)[معدودِ اعدادِ ٣ تا ١٠] -
️تذكر بسيار مهم در مورد تمييز : ديدن ويژگي هاي بالا شرط لازم براي رفع ابهامه نه شرط كافي️
مثال ١:
تقدّمَ طالب في المدرسة درساً درساً تمييزه
تقدّمَ درس الطالب في المدرسة درس توي نقش اصلي اومده و فاعله تمييز نداريم
مثال ٢:
هو اكثر منّي ايماناً ايماناً تمييزه
ايمانه اكثر منّي ايمان قبل نشونه ي ابهام (اسم تفضيل در حالت مقايسه) اومده تازه نقش هم گرفته(مبتدا) تمييز نداريم -
توي كامنت قبلي توضيح دادم زماني كه نشونه هاي تمييز افعال نمييزپذير يا مقايسه بين اسم هاي تفضيل باشه در اصل تمييزمون اول نقش اصلي بوده ميتونه به ركن اصلي برگرده اگر برگرده ديگه تمييز نداريم
️بر همين اساس گاهي ازمون ميخوان تمييزو به اصلش برگردونيم بگيم اصلش چي بوده
1️⃣در جمله ي اسميه حتما تمييز مبتدا بوده
مثل همون "هو اكثر منّي ايماناً" كه در اصل بوده "ايمانه اكثر منّي"
2️⃣در جمله فعليه با فعل معلوم يا فاعل بوده يا مفعول به
گام ١ : تمييز رو پيدا كن
گام ٢ : مالك حقيقي تمييز رو پيدا كن
گام ٣ : اون مالك حقيقي چه نقشي گرفته؟ تمييز در اصل همون نقشو داشته
مثال: فجّرنا الارض عيوناً عيوناً تمييزه ، مالك حقيقي عيوناً كلمه ي ارض هست ، ارض مفعول بهه نقش اصلي تمييز مفعول به بوده جمله ي اصلي اين بوده : فجّرنا عيون الارض
3️⃣اگر فعل جمله مجهول باشه تمييز نائب فاعل بوده -
ما ميگيم %(#ff0000)[تمييز جامده] ، شما هم توي تستها دنبال تمييز جامد باشين اما
️دوتا قالب داريم كه تمييزمون به صورت مشتق مياد
1️⃣كفىٰ بالله شهيداً / متوكلاً
كافي است خدا از نظر گواه بودن ...
2️⃣فالله خير حافظاً / راحماً/ خالقاً
خداوند بهترين است از نظر خالق بودن ...
تمييزهاي مشتق به صورت بسيار محدود به كار ميرن و توي همين دو قالب ميان -
مستثنى
در مستثني يك جزء از يك كل جدا ميشه
انواع مستثني :
1️⃣تام : مستثني منه موجود است
ذهب الطلاب الي المدرسة الّا علياً عليّاً مستثني ، علي از طلاب جدا شده طلاب مستثني منه و فاعل در اينجا
(مستثني نقش است ولي مستثني منه نه)
2️⃣جري منظورم همون مفرغه
لاتعبدوا الا الله الله مستثني است ، در واقع بوده لاتعبدوا معبوداً الا الله كه معبوداً مستثني منه بوده مستثني منه محذوفه
براي تشخيص مستثني منه :
%(#ff0000)[راه ١] : معني
%(#ff0000)[راه ٢] : مستثني منه يكي از اركان اصلي جمله بوده پس بيا ببين قبل الّا معني جمله كامل هست يا نه
اگر كامل بود پس مستثني منه داريم اما اگر يكي از اركان اصلي جمله قبل از الّا حذف شده باشد شك نميكنيم كه مستثني منه همون ركن محذوفه و مستثني مفرغ داريم
%(#ff0000)[اعراب مستثني]:
اعراب مستثني تام : ١٠٠٪ منصوب
اعراب مستثني مفرغ : اعراب مستثني منه محذوف : يا منصوب يا مرفوع -
نكات تكميلي مستثني
1️⃣يك جمله مثبت الا مستثني ١٠٠٪ تامه ١٠٠٪ منصوب
2️⃣اگر مستثني مرفوع باشه ١٠٠٪ مفرغه (منصوب بود نتيجه اي نميگيريم چون هم تام منصوبه هم يه حالت مفرغ)
3️⃣اگر بعد از مستثني از ساختار (مِن+ضمير) استفاده بشه مثل منكم ، منهم ، منّا... يا از ساختار (بعض+ضمير) مثل بعضهم ، يعني مستثني ١٠٠٪ تام و منصوبه (ضمير داره اشاره ميكنه به وجود مستثني منه)
4️⃣چراغ چشمك زن!
كل ، جميع ، شئ ، اشياء ، احد ، عمل ، ناس ، امر ...
در جمله ي قبل از الا غالباً مستثني منه هستن به شرطي كه با مستثني رابطه معنايي داشته باشن؛ اگر ارتباط معنايي وجود نداشت ديگه نميتونيم نتيجه اي بگيريم
مثال ١ : لم يكن لي عملٌ الّا قرائة الدرس
كلمه ي عمل قبل از الا اومده و ارتباط معنايي داره با قرائة(درس خوندن يه كاره) عمل مستثني منه مستثني تام و منصوب
مثال ٢ : لايعلمُ كل الاسراري الّا الله
كل الاسراري رو قبل از الا داريم ، الله مستثني است . ايا خدا يك رازه ؟ خير ارتباط معنايي بين كل الاسرار و الله نيست نميتونيم نتيجه ي خاصي از وجود كل قبل الا بگيريم -
اخفن النكات (اصطلاحه استاد ناصح زاده اس)
%(#ff0000)[نكته ١] : اگر اعراب مستثني رو خواستن اول بايد بررسي كني مستثني مفرغه يا تام
اگر تام بود منصوبه اگر مفرغ بود بايد اعراب مستثني منه رو پيدا كنيم
اگر پشت الا جمله ي فعليه با فعل معلوم باشه و فاعل اومده باشه يا جمله ي فعليه با فعل مجهول باشه و نائب فاعل اومده باشه و جمله فعليه با فعل ناقصه باشه و اسم فعل ناقصه اومده باشه مستثني نميتونه مفرغ باشه ١٠٠٪ منصوب
%(#ff0000)[نكته ٢] : اگر فعل جمله غير از ١ و ٤ باشه حتما فاعل داريم حتما اعراب مستثني منصوبه
%(#ff0000)[نكته ٣] : فقط صيغه ١ و ٤ است كه شايد فاعلش حذف شده باشد كه از قاعده ي ️ و ️ استفاده ميكنيم
اگر فاعل نه قبل فعل اومده باشه نه بعدش نميتوني بگي فاعل مستتره فاعل حذف شده مفرغ مرفوع
اينطوري بگين تو ذهنتون ️️مفرغ مرفوع
حالا اگه ١ و ٤ بود و فاعل بعدش اومده بود فقط ميدونيم منصوبه در مورد تام يا مفرغ بودنش نميتونيم نظر بديم(اخفن النكات فقط واسه اعراب مياد نه نوع)
اگر فاعل قبل ١ و ٤ بياد فاعل هو/هي مستتر اعراب مستثني منصوب
مثال : لايعلم كل الاسراري الّاالله
قبل الا جمله فعليه ، فعل صيغه ١ ، فاعل نه قبل فعل اومده نه بعدش ️️مفرغ مرفوع
️اگر كل اينا رو رفتيم بازم اعراب رو متوجه نشديم بايد معني كنيم . در جملات مثبت كه اصلا نيازي نيست اگر منفي بود از راه پرپر ميريم قسمت منفي پَر ، همزمان الا پَر ، اگر جمله همراه مستثني معني بده يعني مستثني مفرغ بوده يعني داري مستثني رو هم وارد ميكني كه معني بده پس جمله تازه داره كامل ميشه .
مثال: لاتعبدوا الّا الله لا پر الا پر تعبدوالله بپرستيد خدا را معني داد مستثني مفرغ -
منادا
يا+اسم(منصوب)
انواع منادا:
1️⃣مناداي عَلَم : يا اسم علم
مثل : يافاطمةُ - يااللهُ - ...
2️⃣مناداي نكره ي مقصوده : يا اسم نكره
مثل : ياطالبُ - ياجنودُ - ...
1️⃣و2️⃣ تك اسم ، %(#ff0000)[ميني بر ضم] ، محلاً منصوب ، چون مبني هستنال و تنوين
3️⃣مناداي مضاف : يا اسم اسم (حداقل دو اسم)
اسم اول مضاف اسم دوم مضاف اليه
️مضاف ال ميپرونه ، مضاف نون ميپرونه ، حالا مضاف تنوين پرونه
️يا ولدي : يا ولد ي
ولد مناداي مضاف و تقديرا منصوب
️يا ولداي : يا ولدان ي
️اين تركيب از اساس اشتباهه چون منادا منصوبه و بايد به جاي ان ، ين ميگرفت
️يا ولدىّ : يا ولدين ي
ولد مناداي مضاف و منصوب با اعراب فرعي
تا اينجا سه تا منادا داشتيم كه نه ال ميگرفتن نه تنوين (علم و نكره مقصوده به خاطر مبني بودن و مضاف به خاطر مضاف بودنش) نوع چهارم منادا با اينا فرق داره و اسم تنوين دار داره
4️⃣مناداي شبه مضاف : يك اسم مشتق (چسبيده به اسم مشتق) جمله يا شبه جمله
مثال : يا وجيهاً عندالله : وجيهاً بر وزن فعيل و اسم مشتق كه چسبيده بهش ظرف و مظروف (شبه جمله) اومده
پس اسم تنوين دار در مناداي شبه مضاف تونست منادا شه
ايا اسم ال دار هم ميتونه منادا باشه مستقيما نه
يا اسم ال داريا ايها / ايتها اسم مرفوع
در اين حالت **ها ** حرف تنبيهه و هيچ كاره اس اوني كه مهمه ايُّ و ايّتُ هست كه مناداي تك اسمن و علم هم نيست نكره مقصوده ، مبني بر ضم ، محلاً منصوب
اسم مرفوعي هم كه بعدش مياد : ١٠٠٪ ال دار ، ١٠٠٪ مرفوع ، ١٠٠٪ همجنس با ايُّ (مذكر) و ايّتُ (مونث)
نقش اين اسم : اگر مشتق باشد صفت ، اگر جامد باشد عطف بيان -
توي مطابقت ايها و ايتها با اسم مرفوع بعدش از لحاظ جنس، حواسمون به %(#ff0000)[مونث هاي معنوي] باشه
1️⃣اسم شهرها و كشورها
2️⃣اعضاي زوج بدن مثل عين ، يد ، رجل ، اُذُن ، ..
3️⃣ارض - شمس - جهنم - سماء - نار - دار - حرب - نفس - عين (چشمه) -
نكات منادا :
1️⃣اللهمّ همون ياللهُ هست
در ساختار منادا رايجه كه به جاي يا ، از مّ (ميم مشدد) استفاده بشه : الله + مّ
وقتي معادل ياالله هست يعني الله : مناداي علم - مبني بر ضم - محلا منصوب است
و دقيقا براي اللهم هم همينارو ميگيم
2️⃣يا تك اسم مجرور همون يا اسم ضمير ي متكلم
ياقومِ همون ياقومي هست / يا امِّ همون يا امّي هست
مناداي مضاف ، تقديرا منصوب
3️⃣وقتي يا در جمله نبود ، از كجا بفهميم جمله خبريه يا منادا از لحن جمله
اگر مخاطب باشه لحنش هم مخاطبه مثلا يه ضمير مخاطب يا يه فعل مخاطب مياد يا از يك اسم يه سوال ميپرسه
مثال ١ : الله خلق السماوات والارض : خلق فعل غايب
الله خلقتَ السماوات و الارض : خلقت فعل مخاطب الله منادا -
اعراب فعل مضارع
1️⃣مرفوع(عادي)
2️⃣منصوب(قبلش حروف ناصبه بيان)
3️⃣مجزوم(يا قبلش حروف جازمه بيان يا ادات شرط)
بنابراين اعراب به نقش هيچ ربطي نداره بلكه به حروف قبل از فعل بستگي داره
مثال : كان المسلمون يحاولون في سبيل الله
يحاولون قبلش هيچ حرف جازمه يا ناصبه نيومده مضارع مرفوعه
اما چون خبر كان هست محلا منصوب هم هست
و اين دوتا با هم هيچ تناقضي ندارن -
دوبيتي مش حسن
%(#ff0000)[اَن و لن و كَي ، لِكَي ، إذن] / مش حسن زنگو بزن
تازه حسن نميدونه / %(#ff0000)[حتي و لِـ] جزوشونه
انقدر با مامانم خنديديم سر اين
اينا حروف ناصبه ان
{ اَن - لَن - كَي - لِكَي - إذَن - حتي - لِـ }
لن قبل مضارع معني نخواهد رفت يا هرگز نميرود يا هرگز نخواهد رفت (با هر مصدر ديگه اي)
بقيه شون معني تا، براي اينكه ميدن -
حروف جازمه :
%(#ff0000)[لَم و لمّا ، لِـ و لا] / %(#ff0000)[إن ، ما ، من ، أينما]
ادوات شرطشونه / %(#ff0000)[اذا] هم جزوشونه
در واقع {لم - لمّا - لِـ - لا} حروف جازمه هستن
{اِن - ما - من - أينما - اذا} ادوات شرطن
لم مضارع : نرفت
لما مضارع : هنوز نرفته است
لِـ اينجا ل جازمه يا امر هست : بايد برود
لا اگه بر سر مضارع مرفوع بياد لاي نفي هست بر سر مضارع مجزوم بياد لاي نهي و اينجا همون دومي منظورمونه -
انواع لام:
1️⃣لِـ ناصبه : لِـ + فعل مضارع (هر ١٤ تا صيغه)
2️⃣لِـ جازمه : لِـ + فعل مضارع (فقط غايب ها و متكلم ها)
3️⃣لِـ جارّه : لِـ + اسم يا مصدر (به معني تا، براي)
نكته ي اول : لِـ + مضارع مخاطب ١٠٠٪ ناصبه
نكته ي دوم : لِـ + غائب/متكلم ترجمه كنيم معني بايد بده : جازمه / معني تا، براي اينكه بده : ناصبه