تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
-
@زینب-صادقی در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
Gole Narges
مشکر بچه ها
واقعا این چند روز تحت فشار روانی بودمامیدوارم در کنار هم بتونیم به هم کمک کنیم
بچه های اینجا فراتر از کلمه ماه، ماهن..
ان شاءالله که خدا عاقبت هممون رو ختم به شهادت کنهGole Narges انشاالله
-
نوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۹:۵۶ آخرین ویرایش توسط مليكابانو انجام شده
به نام خدايي كه فرمود بالوالدين احسانا
اتفاقا امروز اين ايه رو تو سوره ي بقره ديدم
شب جمعه اس واسه مامان باباهايي كه جسمشون زير خاكه و روحشون تو افلاك يه فاتحه بخونيم
امروز از خواب كه بيدار شدم مامانم يهويي البومو اورد گفت مليكا اين سه چرخه اتو يادتهيه سه چرخه بنفش بود هي نگاه كردم ديدم اخه من انقدر كوچولو بودم
البومو ورق زديم كلي به عكسامون خنديديم
جلوي آينه ژست گرفته بودم از خودم عكس انداخته بودم
حتما با مامانتون البومتونو ورق بزنين انقدر خنديديم دلمون درد گرفت
بعدش به اين فكر كردم تو همه ي اين سالايي كه مامان خوشگلم چهره اش مسن تر شده چه قدر واسم زحمت كشيده و بهم خوبي كرده️ از بچگي هم صحبتم مامانم بوده . از مدرسه ميدوئيدم ميومدم خونه تا اتفاقاي اون روزو براش تعريف نميكردم اروم نميگرفتم
هنوزم همونم فقط قدم بلندتر شده. هنوزم همه ي اتفاقا رو واسه مامانم تعريف ميكنم حتي چتهاي اينجارو به مامانم نشون ميدم
اين همه سال اين همه روز اين همه مراقبت اين همه نگراني
مريض ميشدم غصه امو ميخورد از نوزاديم تا همين چندوقت پيش كه فكر كردم كرونا دارم. واسم سوپ درست ميكرد دمنوش سرماخوردگي بهم ميداد. منو هربار كه حالم بد بود ميبرد دكتر. كلاساي فوق العاده كه داشتم ميومد دنبالم تو هواهاي برفي و سرد حتي. هربار خريد ميخوام بكنم باهام مياد. اين همه غذايي كه پخته اين همه ظرف و جارو و ... واقعا مامانا فرشته انواقعا مديونشم
مامانم عصر يه كم خوابيد رفتم ديدم نفس ميكشه خيالم راحت شد️
خدايا شكرت -
نوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۹:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بچه ها دعام کنید این سینوزیتم خوب بشه من هم میام اینجا وهرشب از کارهای خوبم گزارش میدم
-
به نام خدايي كه فرمود بالوالدين احسانا
اتفاقا امروز اين ايه رو تو سوره ي بقره ديدم
شب جمعه اس واسه مامان باباهايي كه جسمشون زير خاكه و روحشون تو افلاك يه فاتحه بخونيم
امروز از خواب كه بيدار شدم مامانم يهويي البومو اورد گفت مليكا اين سه چرخه اتو يادتهيه سه چرخه بنفش بود هي نگاه كردم ديدم اخه من انقدر كوچولو بودم
البومو ورق زديم كلي به عكسامون خنديديم
جلوي آينه ژست گرفته بودم از خودم عكس انداخته بودم
حتما با مامانتون البومتونو ورق بزنين انقدر خنديديم دلمون درد گرفت
بعدش به اين فكر كردم تو همه ي اين سالايي كه مامان خوشگلم چهره اش مسن تر شده چه قدر واسم زحمت كشيده و بهم خوبي كرده️ از بچگي هم صحبتم مامانم بوده . از مدرسه ميدوئيدم ميومدم خونه تا اتفاقاي اون روزو براش تعريف نميكردم اروم نميگرفتم
هنوزم همونم فقط قدم بلندتر شده. هنوزم همه ي اتفاقا رو واسه مامانم تعريف ميكنم حتي چتهاي اينجارو به مامانم نشون ميدم
اين همه سال اين همه روز اين همه مراقبت اين همه نگراني
مريض ميشدم غصه امو ميخورد از نوزاديم تا همين چندوقت پيش كه فكر كردم كرونا دارم. واسم سوپ درست ميكرد دمنوش سرماخوردگي بهم ميداد. منو هربار كه حالم بد بود ميبرد دكتر. كلاساي فوق العاده كه داشتم ميومد دنبالم تو هواهاي برفي و سرد حتي. هربار خريد ميخوام بكنم باهام مياد. اين همه غذايي كه پخته اين همه ظرف و جارو و ... واقعا مامانا فرشته انواقعا مديونشم
مامانم عصر يه كم خوابيد رفتم ديدم نفس ميكشه خيالم راحت شد️
خدايا شكرتنوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۹:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@خانوم-وكيل در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
به نام خدايي كه فرمود بالوالدين احسانا
اتفاقا امروز اين ايه رو تو سوره ي بقره ديدم
شب جمعه اس واسه مامان باباهايي كه جسمشون زير خاكه و روحشون تو افلاك يه فاتحه بخونيم
امروز از خواب كه بيدار شدم مامانم يهويي البومو اورد گفت مليكا اين سه چرخه اتو يادتهيه سه چرخه بنفش بود هي نگاه كردم ديدم اخه من انقدر كوچولو بودم
البومو ورق زديم كلي به عكسامون خنديديم
جلوي آينه ژست گرفته بودم از خودم عكس انداخته بودم
حتما با مامانتون البومتونو ورق بزنين انقدر خنديديم دلمون درد گرفت
بعدش به اين فكر كردم تو همه ي اين سالايي كه مامان خوشگلم چهره اش مسن تر شده چه قدر واسم زحمت كشيده و بهم خوبي كرده️ از بچگي هم صحبتم مامانم بوده . از مدرسه ميدوئيدم ميومدم خونه تا اتفاقاي اون روزو براش تعريف نميكردم اروم نميگرفتم
هنوزم همونم فقط قدم بلندتر شده. هنوزم همه ي اتفاقا رو واسه مامانم تعريف ميكنم حتي چتهاي اينجارو به مامانم نشون ميدم
اين همه سال اين همه روز اين همه مراقبت اين همه نگراني
مريض ميشدم غصه امو ميخورد از نوزاديم تا همين چندوقت پيش كه فكر كردم كرونا دارم. واسم سوپ درست ميكرد دمنوش سرماخوردگي بهم ميداد. منو هربار كه حالم بد بود ميبرد دكتر. كلاساي فوق العاده كه داشتم ميومد دنبالم تو هواهاي برفي و سرد حتي. هربار خريد ميخوام بكنم باهام مياد. اين همه غذايي كه پخته اين همه ظرف و جارو و ... واقعا مامانا فرشته انواقعا مديونشم
مامانم عصر يه كم خوابيد رفتم ديدم نفس ميكشه خيالم راحت شد️
خدايا شكرتنفساش مستدام
خدا حفظ کنه همشون رو -
بچه ها دعام کنید این سینوزیتم خوب بشه من هم میام اینجا وهرشب از کارهای خوبم گزارش میدم
نوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۹:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدکتر علی ف ان شاالله خوب بشين هرچه زودتر
يا من اسمه دواء و ذكره شفاء -
دکتر علی ف ان شاالله خوب بشين هرچه زودتر
يا من اسمه دواء و ذكره شفاءنوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۱۹:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@خانوم-وكيل ممنون به خاطر دعاتون
-
@خانوم-وكيل در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
به نام خدايي كه فرمود بالوالدين احسانا
اتفاقا امروز اين ايه رو تو سوره ي بقره ديدم
شب جمعه اس واسه مامان باباهايي كه جسمشون زير خاكه و روحشون تو افلاك يه فاتحه بخونيم
امروز از خواب كه بيدار شدم مامانم يهويي البومو اورد گفت مليكا اين سه چرخه اتو يادتهيه سه چرخه بنفش بود هي نگاه كردم ديدم اخه من انقدر كوچولو بودم
البومو ورق زديم كلي به عكسامون خنديديم
جلوي آينه ژست گرفته بودم از خودم عكس انداخته بودم
حتما با مامانتون البومتونو ورق بزنين انقدر خنديديم دلمون درد گرفت
بعدش به اين فكر كردم تو همه ي اين سالايي كه مامان خوشگلم چهره اش مسن تر شده چه قدر واسم زحمت كشيده و بهم خوبي كرده️ از بچگي هم صحبتم مامانم بوده . از مدرسه ميدوئيدم ميومدم خونه تا اتفاقاي اون روزو براش تعريف نميكردم اروم نميگرفتم
هنوزم همونم فقط قدم بلندتر شده. هنوزم همه ي اتفاقا رو واسه مامانم تعريف ميكنم حتي چتهاي اينجارو به مامانم نشون ميدم
اين همه سال اين همه روز اين همه مراقبت اين همه نگراني
مريض ميشدم غصه امو ميخورد از نوزاديم تا همين چندوقت پيش كه فكر كردم كرونا دارم. واسم سوپ درست ميكرد دمنوش سرماخوردگي بهم ميداد. منو هربار كه حالم بد بود ميبرد دكتر. كلاساي فوق العاده كه داشتم ميومد دنبالم تو هواهاي برفي و سرد حتي. هربار خريد ميخوام بكنم باهام مياد. اين همه غذايي كه پخته اين همه ظرف و جارو و ... واقعا مامانا فرشته انواقعا مديونشم
مامانم عصر يه كم خوابيد رفتم ديدم نفس ميكشه خيالم راحت شد️
خدايا شكرتنفساش مستدام
خدا حفظ کنه همشون رونوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۲۰:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGole Narges مرسي عزيزم از دعات
️
-
بچه ها دعام کنید این سینوزیتم خوب بشه من هم میام اینجا وهرشب از کارهای خوبم گزارش میدم
نوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۲۰:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدکتر علی ف در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
بچه ها دعام کنید این سینوزیتم خوب بشه من هم میام اینجا وهرشب از کارهای خوبم گزارش میدم
امیدوارم هر چه زود تر حالتون بهتر شه،
چشم حتما -
Gole Narges مرسي عزيزم از دعات
️
نوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۲۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط آمـاج انجام شده@خانوم-وكيل در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
Gole Narges مرسي عزيزم از دعات
️
هذا من فضل ربی..
-
نوشتهشده در ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، ۲۰:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رفتم همينارو به مامانم هم گفتم
اينكه خيلي ازش ممنونم بابت همه ي اين ١٨ سال
راستي
دعاي عهد️ دعاي فرج
️ وبزودي زيارت عاشورا
️
-
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام
از کارای خوب نمیگم
امروز سر اینکه اینترنت تموم شده با مامانم حرف زدیم دقت کنین حرف زدیم هیچ بی احترامی خاصی صورت نگرفت ولی احساس میکنم همش تقصیر من بود که تموم شد
این روزا اروم میگذره اروم -
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@jahad-20 كار خوبو به نظرم بد نيست بگي ياد ميگيريم
مثلا وقتي ميگي با مامانت اشپزي كردي خب منم ميرم تو اشپزخونه كمك مامانم
كار بدو ولي ميگن نگين چون باعث گسترشش ميشه -
@jahad-20 كار خوبو به نظرم بد نيست بگي ياد ميگيريم
مثلا وقتي ميگي با مامانت اشپزي كردي خب منم ميرم تو اشپزخونه كمك مامانم
كار بدو ولي ميگن نگين چون باعث گسترشش ميشهنوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@خانوم-وكيل من فعلا ممنتعم نه کار خوب دارم نه بد
-
منم آنچنان کار شاخصی انجام نمیدم
-
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@jahad-20 ميدونم عزيزم خواستم بگم بابت گفتن كاراي خوبت عذاب وجدان نگير چون من خودم خيلي ازت ياد گرفتم
-
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه چی خیلی آروم میگذره ولی الان یادم اومد شاید کار خوب محسوب نشه ولی میگم مامانم صبح که بیدار شدم در حالیکه خیلی درس داشتم گفت استکانا رو بشور و من این کار و کردم در کل سعی میکنم همون بار اول گوش کنم همین
-
@jahad-20 ميدونم عزيزم خواستم بگم بابت گفتن كاراي خوبت عذاب وجدان نگير چون من خودم خيلي ازت ياد گرفتم
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@خانوم-وكيل چی یاد گرفتی ؟ من که یادم نمیاد اینجا از کار خوبی حرف زده باشم
-
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به نام خدايي كه بهم دستور داد به والدينم احترام بذارم
سلام
يه توصيه ي خواهرانه
خودتون به استقبال كار خوب برين عزيزاي دلم
من خودم چون تمركزم اين چهل روز رو مامان بابامه همه اش فكر ميكنم چه كار خوبي ميشه كرد چه خطايي رو ميشه كم كرد
امروز به اين فكر كردم شكر خدا اين روزا با مامانُ بابا مهربون ترم
تا يه خورده صدام بالا ميره سريع ميارمش پايين
تا ميخوام ناراحت شم سريع به بهونه اي مخندم و ميخندونمشون
از در كه وارد ميشن با محبت سلام ميكنم
از غذاهاي مامانم و زحمتاش با علاقه تشكر ميكنم️
بابام كه دارن ميرن با لبخند و محبت خداحافظي ميكنم
توي روز به اين فكر ميكنم كه چه كار خلاقانه اي واسه افزايش صميميتم با مامانُ بابام ميتونم انجام بدم
مثلا امروز چون ميدونستم بابام بيان يا خوابم يا تو اتاق مشغول درس، باهاش تماس گرفتم
يه كليپ با مامانم نگاه كردمو كلي خنديديم
با همين كارهاي كوچولو ميشه احساس خوشبختي كرد️
الحمدلله -
به نام خدايي كه بهم دستور داد به والدينم احترام بذارم
سلام
يه توصيه ي خواهرانه
خودتون به استقبال كار خوب برين عزيزاي دلم
من خودم چون تمركزم اين چهل روز رو مامان بابامه همه اش فكر ميكنم چه كار خوبي ميشه كرد چه خطايي رو ميشه كم كرد
امروز به اين فكر كردم شكر خدا اين روزا با مامانُ بابا مهربون ترم
تا يه خورده صدام بالا ميره سريع ميارمش پايين
تا ميخوام ناراحت شم سريع به بهونه اي مخندم و ميخندونمشون
از در كه وارد ميشن با محبت سلام ميكنم
از غذاهاي مامانم و زحمتاش با علاقه تشكر ميكنم️
بابام كه دارن ميرن با لبخند و محبت خداحافظي ميكنم
توي روز به اين فكر ميكنم كه چه كار خلاقانه اي واسه افزايش صميميتم با مامانُ بابام ميتونم انجام بدم
مثلا امروز چون ميدونستم بابام بيان يا خوابم يا تو اتاق مشغول درس، باهاش تماس گرفتم
يه كليپ با مامانم نگاه كردمو كلي خنديديم
با همين كارهاي كوچولو ميشه احساس خوشبختي كرد️
الحمدللهنوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@خانوم-وكيل عالییی بود
-
@حسین-81 -81سلام امروز زیاد خاص نبود فقط یادمه داشتم حرف میزدم با بچه ها اینجا خیلی مهم بود مامنم صدام کرد میخواستم بگم چند دقیقه بعد ولی همون موقع رفتم
نوشتهشده در ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
@خانوم-وكيل چی یاد گرفتی ؟ من که یادم نمیاد اینجا از کار خوبی حرف زده باشم
الان بهت با سند و مدرك جواب ميدم
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
بسم الله الرحمان الرحیم
شروع میکنیم کارمون و ان شاءالله که مورد قبول آقا امام زمان باشه
ان شاءالله شهید شیمياداوري هدفم از اين چله
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
سلام اول ازهمه من امروز یه کادوی خیلی خوب از مامانم گرفتم
بعد کلی امروز مثله همیشه بابابام و مامانم شوخی کردیم وخندیدیم
بعد سر یه بی هماهنگی من مامانم دلخور شد و یه عالمه چیزی گفت بهم ولی من برخلاف همیشه سکوت کردم واتیش مامانم خوابید بعدش درباره همون موضوع دوباره یه عالمه خندیدیم با مامانم
چقدر ما خوش خنده ایمخنديدن و شوخي كردن، واكنش نشون ندادن موقع خشم
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
@خانوم-وكيل من عهد وعاشورا گوش دادم
واضحه
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
پیروز تمرین کنید درست میشه هر وقت خواستید بجنگید
یادتون بیاد قول دادید منم با بردار کوچیکم خیلی دعوا میکردم الان یه مدت تو خونه نیست زیاد دیگه کاربه کار هم نداریم
يادمون بياد قول داديم
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
@حسین-81 -81سلام امروز زیاد خاص نبود فقط یادمه داشتم حرف میزدم با بچه ها اینجا خیلی مهم بود مامنم صدام کرد میخواستم بگم چند دقیقه بعد ولی همون موقع رفتم
مامانم صدام كرد همون موقع رفتم
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
@حسین-81 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
منم گفتم دعا ککنید شهید شم
مامانم یه چک خوابوند زیر گوشم
یه دفتر دم دستش بود زد تو سرم
@خانوم-وكيلاونم نشونه ی محبتشونه هیچ مادر وپدری نمیتونن دوری فرزندشون و تحمل کنن
واضحه
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
سر امتحان مجازی بودم وقتش کم بود معلمم دیر کرده بود مادربزرگم به مامانم گفت بگو زهرا اون چیزو بده اون چیزیم که از من میخواستن من گمش کرده بودم باید خیلی دنبالش میگشتم اول با عصبانیت گفتم من سر امتحانم بعد که دیدم معلمم نیومده ودیر کرده پاشدم رفتم پیداش کردم دادم
نيت خير داشته باشي خدا زمينه اش رو فراهم ميكنه
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
بسم الله الرحمان الرحیم
امروز سر دیر بیدارشدنم مامانم عصبانی شدن و من با هیچی حرف نزدن که کار همیشم باعث شدم آروم شن بعد میخواستم امتحانم و بخونم مامانم گفت بیا برو خونه رو تمیز کن منم این کار وکردم بعد رفتم
احساس میکنم امروز باداداشم یکم بهتر بودم
همینكمك توي كارهاي خونه
@jahad-20 در تغيير چهل روزه از نوع خودسازيش
گفته است:
سلام هیچی امروز با مامنم شروع کردیم پیتزا درست کنیم تا یه جایی خوب پیش رفت بعد من اومدم از کاربیرون مامانم یه خورده ناراحت شدن که تا آخر کار پیششون نبودم تا اینجا فقط دعوای من و داداشم بود که اعصابم و به هم ریخت اول به خاطر ماشین کنترلیش که اورد تو اتاق من ...... که من با منچ بازی کردن از دلش دراوردم ولی بعد مثله بچه کوچیکا گیر داد میخوام تو اتاق تو باشم من ادمی که باید تنها باشم همیشه اعصابم و خورد کرده خداییی هنوز بزرگ نشده با اینکه 10 سالشه
كمك توي اشپزخونه
@jahad-20 ديگه وقت منو با اين سوالاي متواضعانه نگير