♡شهدا♡
-
نذر عباس ... | #مدافعان_حرم
شهید مصطفی صدر زاده:
« انشالله تاسوعا پیش عباسم »تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸/۱ مصادف با تاسوعای حسینی
-
Amirreza Vafaei Moghadam المپیادیانوشتهشده در ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۱۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط Amirreza Vafaei Moghadam انجام شده
-
زهرا بنده خدا تجربیreplied to زهرا بنده خدا on ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۲:۴۱ آخرین ویرایش توسط زهرا بنده خدا انجام شده
وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را درشبکه های اجتماعی میگذارند، این است که این کار شما باعث میشود امام [زمان] خون گریه کند
بعد از اینکه وصیت و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید
زیرا ما میرویم تا از شرف و آبروی شما زنان دفاع کنیم؛ مانند خانم حضرت زهرا سلام الله علیها باشید...شهیدمدافعحرم لبنانی مهدی محسن رعد
-
شهید مهدی زین الدین:
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند.
شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند...
#صلواتی هدیه به شهدا -
محسن تا مدتها پیکرش توی دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش تبادلی با هم انجام بدهند .
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکرمحسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند....
به من گفتند می توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟
میدانستم اگر بروم امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع محسن برایم از همه چیز ،حتی از جانم مهمتر بود
قبول کردم ....
خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقر داعش
توی دل دشمن بودیم یک داعشی که لباس سفید و بلندی پوشیده بود و صورتش را با
چفیه قرمزی پوشانده بودبا اسلحه اش مارامی پایید....
پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت این همان جسدی است که دنبالش هستید....
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم مثل مجسمه ها خشک شدم.
رو کردم بهحاج سعید گفتم من چجوری این بدن را شناسایی کنم؟ این بدن اربا اربا شده
این بدن قطعه قطعه شده بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه را مسلح کرد....
داد زدم پست فطرتا مگه شما مسلمان نیستید مگه دین ندارید پس کو سر این جنازه کو دستاش
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :این کار ما نبوده کار داعش عراق بوده دوباره فریاد زدم کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید ؟داعشی به زبان آمد گفت تقصیر خودش بود از بس حرصمون رو در آورد نه اطلاعاتی بهمون داد
نه گفت اشتباه کردم و نه حتی کوچکترین التماسی به من کرد که از خونش بگذریم فقط لبخند میزد...#برشیازکتابحجتخدا
#زندگینامهشهیدمحسنحججی -
21 تیر 70؛ محسن در نجفآباد به دنیا آمد خانوادهای که حجتالاسلام مصطفی حسناتی این طور توصیف میکند: رشد این شهید در خانوادهای علمی بوده و خاندان حججی معروف هستند، آیتالله حججی در زمان رضاخان بیشترین خدمت را به منطقه اصفهان داشت، زمانی که حجاب از سر زنان و عمامه از سر علما بر میداشتند این عالم ربانی در گوشه و کنار دست افراد مستعد را میگرفت و به حوزه میبرد.11 آبان 91؛ در نمایشگاه دفاع مقدسی که در نجفآباد برپا شده بود محسن با زهرا عباسی همکار میشود و همین آغازی میشود برای آشنایی و ازدواج؛ به قول همسر محسن، شهدا واسطه آشنایی این دو بودند، 11 آبان 91 خطبه عقد جاری و محسن در 21 سالگی داماد میشود؛ دو سال بعد در مرداد 93 مراسم عروسی برگزار میشود.
24 فروردین 95؛ اولین و آخرین فرزند محسن به دنیا میآید،اسمش را علی میگذارند، محسن در فایل صوتی وصیتش این گونه به تنها بچهاش خطاب میکند: سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمهای هم میخواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم!... اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت علی (ع) شود!... میخواهم طوری علیوار (ع) زندگی کنی که یکی از سربازان امام زمان (عج) شوی...
27 تیرماه 96؛ محسن برای دومین بار به سوریه اعزام شد، در مأموریت اولش بیشتر در حلب و لاذقیه عملیات داشتند اما این بار قرار بود به نزدیکی مرز با عراق بروند؛ به گفته همسر شهید، این دفعه که میخواست برود گفت زهرا دعا کن من دوباره سردار را ببینم، میخواهم از او بخواهم کاری بکند که من همانجا در سوریه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران.
16 مرداد 96؛ طبق آنچه داعش منتشر کرده، همه چیز از 16 مرداد سال 96 شروع شد، از «التنف»، در عملیاتی در منطقه مرزی بین سوریه و عراق، زمانی که محسن حججی با تنی مجروح در پشت سنگری در کنار اجساد نیمهجان تعدادی از همرزمانش آخرین مقاومتها را میکند؛ آن زمان هیچکس تصور نمیکرد که این جوان ایرانی قرار است چه بر سر داعش بیاورد، شاید اگر داعشیها میدانستند که انتقام همین شهید آنها را ظرف 3 ماه ریشه کن خواهد کرد ترجیح میدادند با او کاری نداشته باشند.نمیدانستند و فیلم و تصویری که از او منتشر کردند تا به خیال خود خط و نشانی بکشند و نشان دهند اگر دستشان به ایران و ایرانی برسد چه میکنند؛ چه نتیجه معکوسی به همراه دارد، تصاویری که با آن ترکیب دود و آتش صحنه کربلا را بر هر مخاطب آشنا با تاریخ تداعی میکند؛ اما همه ارتباط محسن با کربلا فقط این عکس نبود، تصاویر بعدی که به صورت محدود انتشار پیدا کرد از پیکر بیسر و بیجان او بود تا به پیروی از مرادش شهادتی حسینی داشته باشد.
18 مرداد 96؛ محسن به آرزویش رسید، تصاویر و خبر شهادتش در کانالهای تلگرامی محلی منتشر و بعداً از سوی خبرگزاریها، رسماً اعلام شد، بیش از پیکر بیجان محسن آن عکس حماسی بود که توجهها را به خود جلب کرد که چطور میتوان اسیر بود و با این اقتدار به دریچه دوربین نگاه کرد.
صفحات مختلف عکس را بازنشر کردند، هنرمندان با افکت گذاری و تغییراتی عکس را زیباتر کردند، حسن روحالامینی محسن را در آغوش اباعبداله به تصویر کشید، شاعران شعرها سرودند و آهنگهای به یاد او ساخته شد؛ رفته رفته اینستاگرام و تلگرام و سایر شبکههای اجتماعی پر شدند از همان عکس معروف و طی همان چند روز اول هشتگ محسن حججی به یکی از داغترین موضوعات فضای مجازی بدل شد
#اتاق_فکر_علمدار
-
-
Fatemeh Babazadehنوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط Fatemeh Babazadeh انجام شده
-
-
-
شهید حاج حسین خرازی:
اگر ڪارے براے خداست،
پس گفتنش چه سودے دارد؟... -
زهرا بنده خدا تجربیreplied to زهرا بنده خدا on ۱۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۷:۵۲ آخرین ویرایش توسط زهرا بنده خدا انجام شده
درسخواندنشڪمیبابقیهفرقداشت
زماننوشتنیادداشتهاش ،
اگرفڪرشڪُند میشدیادرمسئلہایمےماند ؛
گوشهییادداشتشمینوشت:
[الٰهـےوَربـِّےمَنْلـےغَیرُڪْ]
دانشمند شهید مجید شهریاری -
شهید حاج حسین خرازی:
اگر ڪارے براے خداست،
پس گفتنش چه سودے دارد؟... -
شهید حاج حسین خرازی:
اگر ڪارے براے خداست،
پس گفتنش چه سودے دارد؟... -
خيلی از شبها آدم تو منطقه
خوابش نمی بردوقتی هم خودمون خوابمون نمی برد، دلمون نمی اومد ديگران بخوابن
یه شب یکــی از بچه ها سر درد عجيبی داشت و خوابيده بود.
تو همين اوضاع یکی از بچه ها رفت بالا سرش و گفت: رسووول! رسووول! رسووول!
رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟ چی شده؟؟
گفت: هيچی...
محمد می خواست بيدارت کنه
من نذاشتم! -
•••❀•••
•[ •.
حاجقاسمیہجایۍمیگن:
حتےاگہیہدرصد،احتماݪبدۍکہ:
یہنفریہࢪوزۍبرگردھوتوبہکنہ
حقندار؎راجع بهشقضاوتکنۍ...-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
#حاج_قاسم -
آقا مصطفے...
همیشہ بہ مادرش میگفتــ:
دعا ڪن مؤثر باشم،
شهید شدن و نشدن زیاد مهم نیست
مؤثربودنمهمہ...
ـ
#شهید_مصطفی_صدرزاده -
•••❀•••
|•میگـفٺ:
دمِ سَنگَـࢪِ بودیـم
خٌـداحـافِظی ڪࢪد...
نشسٺ ترکِ موتورِحـاج همّت و رفت!
دو متر اَزَمون فاصلھ نگرفتہبود
ڪہخٌمپارھ زَدن!
شھیدشٌـد، بہهمـین ࢪاحَـتی...
میگٌفٺ...
بیسٺ سالہ داࢪَم میـدوعَم
ڪہبھ اون دو متـࢪی
که #فاصلہ بود بینمون، بِرِسم...•|چقـدࢪفـاصݪہبـینخودمونوشھداهسٺ؟...
-
سردار خوبی ها حاج قاسم سلیمانی
در بستری آرام بخواب و بدان که این ملت
بی دفاع نخواهد ماند و در راستای به تحقق پیوستن آرمان های الهی ات و در پیروی از راه پر فروغت بی گمان حاج قاسم های زیادی خواهند آمد... -
#دلنوشته | #حرف_دل
شهادت یک واژه و راهِ ...
تمام نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که
هرکس میتواند، آرزویش را داشته باشد و امیدش را هم به دل ، که حتما به آن دست خواهد یافت ...
و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ...جان دادن در راه #خدا ، آدم شدن میخواهد
خالص شدن میخواهد ...
سختی و درد کشیدن می خواهد !
و همه ی اینها ...
#رفاقت با امام زمان را میخواهد!
و زیر قول ، نزدن هایمان را میخواهد !!برای #خدا کار کنید...
به راهیان نور بپیوندید
پست 487 از 908