هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
و کسی نمیداند
چه قدر فرصت باقیست
تا جبرانِ گذشته کنیم... -
-
Amir 6
اره جی تی ای میزدم
البته خب اون موقع 9 سالم بود بازی های بچگونه داشتم
یدونه یادمه داشتم گارسون رستوران بودم
ولی پلی استیشن هم هری پاتر و تارزان و تیکن اینا بازی می کردم
افرین جوابم رو گرفتی که چرا خواب با کیفیت میخوام -
اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ
هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد
آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید ، می دانستید
-
"تو صداسیما از کثافت وجودی مجریها که بگذری یه گزارشگر نیست بتونه رشته تخصصی خودشو درست گزارش کنه همشون از فوتبال تا تکواندو مزخرف و بیسواد، کلکسیون بلاهته این مجموعه
alisharifzade"
-
@sania-andiravan
میخواستم بپرسم وی میزدی
که گفتی نه سالم بود
قاعدتا سن آندریاس بوده فکر کنم
آخ نصف بچگی من فقط با تیکن گذشتهAmir 6
افرین دقیقا سن آندریاس داشتم
وای تیکن عشق من بود
نمیدونم اسم شخصیت مورد علاقم چی بود
ولی اون دختره که چینی میزد رو هم خیلی دوست داشتم
من بازی شرک هم داشتممیرفت دنبال فیونا
ولی تنها بازی که تموم کردم کرش بود کراش هم بهش میگن -
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم.
بیرون بیمارستان غلغله بود. چند نفر سر جای پارک
ماشین دست به یقه بودند.
چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند
و بستگان همدیگر را مورد لطف
قرار میدارند
وارد حیاط بیمارستان که شدیم، دیدیم جایی است آرام
و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند
و با ملاقات کنندگان گفتوگو میکردند.
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت:
من میروم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما
راحتتر بتوانید صحبت کنید.
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود. بیماری پروانه را
نگاه میکرد
و نگران بود که زیر پا له شود.
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش
گذاشت تا پروازکندو برود.
ما بالاخره نفهمیدیم بیمارستان روانی
اینور دیوار است یا آنور دیوار.