هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
اصلا حال و حوصله مهمونی ندارم://
و فک و فامیلی که از کنکور میگن همش
مهمونی که همش با آدم از کنکور حرف بزنن واقعا حس و حال آدمو عوض نمیکنه
و اینجورین کنکور مگه نداری اینجا چیکار میکنی؟؟
خب نیام هم که باز یه جور دیگه واکنش میدید:///@sania-Andiravan منم چندوقت دیگه عروسی دعوتم
و دقیقا بخاطر همینکه میگن چند روز دیگه کنکور داری دیگه؟!
نمیرم
والا
ز غوغای جهان فارغ -
@Alzahra-Daftar
نه باو چه دلخوری هر جور صلاحته️
️
-
@Ali-Valicheki
نه آشنا که نیستیم مگر اینکه شماهم فیک باشی
به خاطر همون قضیه ی فامیل و اینا نمیگم -
وقتی به کمال میرسی
که بدونی هر زخمی رو از خودت خوردی
نه از بقیه...
درکش سخته...
تقریبن۲ساله دارم روش کارمیکنم
حالا اندکی موفق هم بودم
و خیلی ارامش میده بهت...
از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را -
سر بچرخونی مسیر رو به روتو باختی
از پل تردید با قلبت گذر کن با خودت
-
اگه یکیشو بخوام تعریف کنم :
دبیرستان که بودم کانونی بودم ، آنقدر پیگیر تراز و درصد واینا بودن که نگو. یه بار یکی از همین فامیل نزدیکا دراومد گفت ترازت چنده گفتم ۵ و خورده ای گفت تا ۶ نشی پزشکی اینا نمیاری ، چن وقت گذشت ترازم اومد رو ۶ بعد بهم گفت خودتو خسته نکن تا رو ۷ نیای هیچی قبول نمیشی
نزدیکای کنکور بود -
@Alzahra-Daftar
نه منظورم اینه هر کس باید صلاح خودشو تشخیص بده دگ کنه فضول مردم نیستم
-
@سمیه-صادقلو چقدر این جمله جوابه
آدم در مواقع مختلف میتونه استفاده کنه
طرفینم دلخور نمیشن@Ali-Valicheki
جمله مامانمه
میگم فلان چیز و بخرم
نه ولی هر جور خودت میدونی
میخرم
چرا خریدیالبته فقط خرید نیست فلان جا برم و... همین برنامه است
-
@F-Seif-0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
سر بچرخونی مسیر رو به روتو باختی
از پل تردید با قلبت گذر کن با خودت
-
اگه یکیشو بخوام تعریف کنم :
دبیرستان که بودم کانونی بودم ، آنقدر پیگیر تراز و درصد واینا بودن که نگو. یه بار یکی از همین فامیل نزدیکا دراومد گفت ترازت چنده گفتم ۵ و خورده ای گفت تا ۶ نشی پزشکی اینا نمیاری ، چن وقت گذشت ترازم اومد رو ۶ بعد بهم گفت خودتو خسته نکن تا رو ۷ نیای هیچی قبول نمیشی
نزدیکای کنکور بود -
@Ali-Valicheki
جمله مامانمه
میگم فلان چیز و بخرم
نه ولی هر جور خودت میدونی
میخرم
چرا خریدیالبته فقط خرید نیست فلان جا برم و... همین برنامه است
-
@Alzahra-Daftar
من یه دوستی داشتم تقریبا اینجورید بود
بعد هر آزمون تاره یادش میومد یه علی نامی هم هست
فقط میومد که ببینه من ترازم چند ...درصدام چطور بوده
سلول به سلولش حسادت و خود بزرگ بینی و فوضولی بود