هرچی تودلته بریز بیرون۶

[_ Bardia _]

بگین هنوز داد میزنم برگرد دردت به جونم بیا بلات به جونم

[_ Bardia _]

رفتی از اینجا اما بدون نرفتی از یاد
ندیدی وقتی رفتی واست کی دست تکون داد
هر کی منو میبینی فکر می‌کنه دیوونم
دیوونه تو هستم دردت و بلات به جونم
درد و بلات به جونم

[_ Bardia _]

فکر کنم همکاری چاووشی و یگانه بعد این همه وقت خیلی جالب بشه و کاش بشه

[M Tg]

[_ Bardia _]

سرگرمی تو شده بازی با این دل خستم
یادت نمیاد اون همه قول و قرارایی که با تو بستم
با این همه ظلم تو ببین باز چجوری
پای این همه قول و قرار من نشستم

[M Tg]

[M Tg]

M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

چقد زشت شده

[_ Bardia _]

نشکن دلمو به خدا آهم میگیره
دامنتو عاقبت یه روز
نگو بی خبری
نگو نمیدونی دلم پر از یه نفرین سینه سوز
نگو بی خبری
نگو نمیدونی وقتی که نیستی
گریه شده کار این دل عاشق شب و روز

[M Tg]

[maryam111]

ولی من همیشه زندگیم صفر یا صد بوده
هیچ حد وسطی ندارم
مثلا ترم دو
همزمان با اینکه میانترم داشتم
دوره پروپوزالم شروع شد
چندتا کارگاه خوب برگزار شد که باید شرکت میکردم
اینجا تازه راه افتاده بودم کلی چالش داشتم باهاش
و خیلی اتفاقای دیگه
ترم سه که بودم
همزمان که کارآموزیم فشرده شده بود
اوج شلوغیِ اینجا بود
کلی چالش شروع کردیم
همزمان با راه افتادن چالشا و رو غلتک افتادنش امتحانام شروع شد
هم زمان با امتحانام و تو فرجه ها استاد گیر داده بود که باید پروپوزالایی که نوشتید رو ارائه بدید
و یه سری اتفاق ریز و درشت دیگه
ترم چهار که الان باشه
داشتم نفس راحت میکشیدم که یهو نشریه اطلاعیه جذب داد واسه هیئت تحریریه
نمیدونم نونم کم بود آبم کم بود
رفتم ثبت نام کردم
پارت علمی نشریه هم بهم افتاد🥲
همه تو اولین قدم با معرفی کتاب، سرگرمی و اینجور چیزا شروع میکنن
ولی من در اولین قدم افتادم تو پارت علمی
اونم با دو نفر که بیخیال بودن و مدام از دستشون حرص میخوردم
همزمان باهاش کارآموزیا و شیفتای لانگ و اورژانس بود که به شدت خسته کننده بود
۷ و نیم میرفتم بیرون ۵ عصر میومدم خوابگاه
تو همین تایمی که من درگیر نشریه بودم
کانون تجسمی دانشگاه راه افتاد
که من عضو هسته مرکزیش بودم و باید فعالیتا رو شروع میکردیم
کانونی بود که چند ساله داره خاک میخوره
و حالا باید از زیر صفر شروع کنیم
هنوز داشتم اینا رو سر و سامون میدادم که برنامه میانترم رو دادن
الان یه خروار جزوه رو دستمه که نخوندم
همه اینایی که گفتم تو یک ماه از هر ترم اتفاق میفتاد
و بقیه ترم خالیِ خالی بود از هر اتفاق جانبی‌ای
به خاطر همین میگم صفر یا صدم
کاش یه میانه ای بود این کارا تقسیم میشدن
نمیدونم شایدم همینطوری خوبه
امیدوارم تهش خیر باشه
#تودلی
خیلی وقت بود تودلی ننوشته بودم ها...

[Helorikaa]

M Tg
با نمکه🥲

[Helorikaa]

maryam111
قشنگ معلومه پشتش چقد خستگیه ))):
ولی هیچ چیزی بدون سختی کشیدن بدست نمیاد🥲

[_ Bardia _]

بیا به خودم بگو چته چه دردته
می‌دونم بغلمو میخوای و سردته
اگه دلت تنگ شده بیا منو ببین
این دیوونه هنوز منتظر زنگته

[M Tg]

[maryam111]

Infinitie. A سلام
باید از تیم فنی سوال کنم
شاید قراره آپدیت بشه

[_ Bardia _]

هنوز تو مرور پریشبم

[_ Bardia _]

من احتیاج دارم مهربونیتو بهت نیاز دارم

[Infinitie. A]

maryam111 تشکر

[M Tg]

[maryam111]

@Felli قشنگه ولی
دوست ندارم دانشجویی باشم که مدرک میگیره میره خونه
توصیه میکنم شما هم که دانشجو شدید همینطوری سر خودتون رو شلوغ کنید
حداقل خاطره‌هاش میمونه واستون
تجربه کسب میکنید
معاشرت با آدما رو یاد میگیرید
خسته نمیشید از یکنواخت بودن
سختی‌ها واستون آسون تر میشه
خیلی چیزا رو یاد میگیرید(: