هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
ولی من همیشه زندگیم صفر یا صد بوده
هیچ حد وسطی ندارم
مثلا ترم دو
همزمان با اینکه میانترم داشتم
دوره پروپوزالم شروع شد
چندتا کارگاه خوب برگزار شد که باید شرکت میکردم
اینجا تازه راه افتاده بودم کلی چالش داشتم باهاش
و خیلی اتفاقای دیگه
ترم سه که بودم
همزمان که کارآموزیم فشرده شده بود
اوج شلوغیِ اینجا بود
کلی چالش شروع کردیم
همزمان با راه افتادن چالشا و رو غلتک افتادنش امتحانام شروع شد
هم زمان با امتحانام و تو فرجه ها استاد گیر داده بود که باید پروپوزالایی که نوشتید رو ارائه بدید
و یه سری اتفاق ریز و درشت دیگه
ترم چهار که الان باشه
داشتم نفس راحت میکشیدم که یهو نشریه اطلاعیه جذب داد واسه هیئت تحریریه
نمیدونم نونم کم بود آبم کم بود
رفتم ثبت نام کردم
پارت علمی نشریه هم بهم افتاد🥲
همه تو اولین قدم با معرفی کتاب، سرگرمی و اینجور چیزا شروع میکنن
ولی من در اولین قدم افتادم تو پارت علمی
اونم با دو نفر که بیخیال بودن و مدام از دستشون حرص میخوردم
همزمان باهاش کارآموزیا و شیفتای لانگ و اورژانس بود که به شدت خسته کننده بود
۷ و نیم میرفتم بیرون ۵ عصر میومدم خوابگاه
تو همین تایمی که من درگیر نشریه بودم
کانون تجسمی دانشگاه راه افتاد
که من عضو هسته مرکزیش بودم و باید فعالیتا رو شروع میکردیم
کانونی بود که چند ساله داره خاک میخوره
و حالا باید از زیر صفر شروع کنیم
هنوز داشتم اینا رو سر و سامون میدادم که برنامه میانترم رو دادن
الان یه خروار جزوه رو دستمه که نخوندم
همه اینایی که گفتم تو یک ماه از هر ترم اتفاق میفتاد
و بقیه ترم خالیِ خالی بود از هر اتفاق جانبیای
به خاطر همین میگم صفر یا صدم
کاش یه میانه ای بود این کارا تقسیم میشدن
نمیدونم شایدم همینطوری خوبه
امیدوارم تهش خیر باشه
#تودلی
خیلی وقت بود تودلی ننوشته بودم ها... -
-
ولی من همیشه زندگیم صفر یا صد بوده
هیچ حد وسطی ندارم
مثلا ترم دو
همزمان با اینکه میانترم داشتم
دوره پروپوزالم شروع شد
چندتا کارگاه خوب برگزار شد که باید شرکت میکردم
اینجا تازه راه افتاده بودم کلی چالش داشتم باهاش
و خیلی اتفاقای دیگه
ترم سه که بودم
همزمان که کارآموزیم فشرده شده بود
اوج شلوغیِ اینجا بود
کلی چالش شروع کردیم
همزمان با راه افتادن چالشا و رو غلتک افتادنش امتحانام شروع شد
هم زمان با امتحانام و تو فرجه ها استاد گیر داده بود که باید پروپوزالایی که نوشتید رو ارائه بدید
و یه سری اتفاق ریز و درشت دیگه
ترم چهار که الان باشه
داشتم نفس راحت میکشیدم که یهو نشریه اطلاعیه جذب داد واسه هیئت تحریریه
نمیدونم نونم کم بود آبم کم بود
رفتم ثبت نام کردم
پارت علمی نشریه هم بهم افتاد🥲
همه تو اولین قدم با معرفی کتاب، سرگرمی و اینجور چیزا شروع میکنن
ولی من در اولین قدم افتادم تو پارت علمی
اونم با دو نفر که بیخیال بودن و مدام از دستشون حرص میخوردم
همزمان باهاش کارآموزیا و شیفتای لانگ و اورژانس بود که به شدت خسته کننده بود
۷ و نیم میرفتم بیرون ۵ عصر میومدم خوابگاه
تو همین تایمی که من درگیر نشریه بودم
کانون تجسمی دانشگاه راه افتاد
که من عضو هسته مرکزیش بودم و باید فعالیتا رو شروع میکردیم
کانونی بود که چند ساله داره خاک میخوره
و حالا باید از زیر صفر شروع کنیم
هنوز داشتم اینا رو سر و سامون میدادم که برنامه میانترم رو دادن
الان یه خروار جزوه رو دستمه که نخوندم
همه اینایی که گفتم تو یک ماه از هر ترم اتفاق میفتاد
و بقیه ترم خالیِ خالی بود از هر اتفاق جانبیای
به خاطر همین میگم صفر یا صدم
کاش یه میانه ای بود این کارا تقسیم میشدن
نمیدونم شایدم همینطوری خوبه
امیدوارم تهش خیر باشه
#تودلی
خیلی وقت بود تودلی ننوشته بودم ها... -
maryam111 سلام
گزینه اپلود موسیقی رو برداشتن؟@Infinitie-A سلام
باید از تیم فنی سوال کنم
شاید قراره آپدیت بشه -
maryam111 تشکر
-
@Felli قشنگه ولی
دوست ندارم دانشجویی باشم که مدرک میگیره میره خونه
توصیه میکنم شما هم که دانشجو شدید همینطوری سر خودتون رو شلوغ کنید
حداقل خاطرههاش میمونه واستون
تجربه کسب میکنید
معاشرت با آدما رو یاد میگیرید
خسته نمیشید از یکنواخت بودن
سختیها واستون آسون تر میشه
خیلی چیزا رو یاد میگیرید(: -
fatemeh8181 Fatemeh8
حتی خوندن چتات هم بم آرامش میده رفیق -
هوووم