هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Comrade_Bayat
عجب
میتونید با قاشق زمین رو بکنید -
ما قشنگ وسط شهریم
بعد بچه ها یه وقتایی زنگ تفریح یواشکی از در اداره میرن چیپس میخرن میان
یه بار خود رییس اداره اومد باهامون حرف زد سعی کرد ما رو به راه راست هدایت کنه
بعد ما انقدر از مشکلات مدرسه و اینا گفتیم که اصلا فراموش کرد
درواقع ما مشکلات زیادی داریم البته اینم دلیل نمیشه بخوایم از این کارا بکنیم
ولی مسئله اینجاست لذت عجیبی در شیطونی هست
اصلا دانشگاه رفتیم دیگه نیستیم پیش هم که سه سالم کرونا بود
این دوسال آخر دیگه اینجوری شدیم
کلاس هفتم و هشتمم خیلی شیطون بودیم البته
ولی نه در این حد -
ما قشنگ وسط شهریم
بعد بچه ها یه وقتایی زنگ تفریح یواشکی از در اداره میرن چیپس میخرن میان
یه بار خود رییس اداره اومد باهامون حرف زد سعی کرد ما رو به راه راست هدایت کنه
بعد ما انقدر از مشکلات مدرسه و اینا گفتیم که اصلا فراموش کرد
درواقع ما مشکلات زیادی داریم البته اینم دلیل نمیشه بخوایم از این کارا بکنیم
ولی مسئله اینجاست لذت عجیبی در شیطونی هست
اصلا دانشگاه رفتیم دیگه نیستیم پیش هم که سه سالم کرونا بود
این دوسال آخر دیگه اینجوری شدیم
کلاس هفتم و هشتمم خیلی شیطون بودیم البته
ولی نه در این حد -
این منم -
این منم -
پرستو بابایی تو؟
@_Narges
....آره چطور مگه ؟ -
یه عزیز هست تو کلاسمون
تولدش بود
معلم ادبیاتمون فهمید
بعد خواست بهش پول بده این دوستم بهش گفت استاد چقدر میدین؟
گفت ۵۰ تومن بعد دوستم گفت استاد؟ پنجاه تومن؟ پنجاه تومن هیچی نمیشه که
کتتون رو بدین
خلاصه استادمون کتش رو کند داد بهش دوستم باهاش عکس گرفت بعد پس داد.سر کلاس -
یه عزیز هست تو کلاسمون
تولدش بود
معلم ادبیاتمون فهمید
بعد خواست بهش پول بده این دوستم بهش گفت استاد چقدر میدین؟
گفت ۵۰ تومن بعد دوستم گفت استاد؟ پنجاه تومن؟ پنجاه تومن هیچی نمیشه که
کتتون رو بدین
خلاصه استادمون کتش رو کند داد بهش دوستم باهاش عکس گرفت بعد پس داد.سر کلاس -
@_Narges
....آره چطور مگه ؟ -
Gharibe Gomnam بهترین کار دنیا رو میکنین
چیه این حجم از یه نواختی؟@_Narges
یه روز ما رفتیم مدرسه معلم فیزیک نیومد
رفتیم دسته جمعی بیرون از مدرسه همه باهم
معاون اومد خب ما زیاد بودیم اول داد زد ما تو نرفتیم گفتیم یعنی چی؟ مگه ما مسخره ایم بعد واسه ما پنجشنبه کلاس میزارین که عقبیم چرا اطلاع ندادین
رفتیم تو راهروی مدرسه مدیر داد زد ماهم سرش آوار شدیم اونمنمیتونست اونجا هممون رو بیرون کنه
اونجا بود که به مفهوم دست خدا با جمعیت است پی بردیم البته ما مودبانع حرف زدیم مدیر فقط داد میزد -
این منمپرستو بابایی خدایا حال ندارم بگم همونا که همیشه میگم