هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Zahra-HD در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Infinitie-A هااایییییی سلااام
چطورییییی
خوبییی🥲
خیلی گاوی نمیگی دلمون برات تنگ میشه
.
نه باو
هرسه فصلشو جویدمسلامم
خوبممم من تو خوبیی؟؟
چه خبرااا؟!
مااااااو ماااااااو
متاسفانه یادم میره
عخیییخیلی سریالش قشنگههه
@Infinitie-A در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Zahra-HD در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Infinitie-A هااایییییی سلااام
چطورییییی
خوبییی🥲
خیلی گاوی نمیگی دلمون برات تنگ میشه
.
نه باو
هرسه فصلشو جویدمسلامم
خوبممم من تو خوبیی؟؟سلامتی درگیر درس و امتحان و...
چه خبرااا؟!
مااااااو ماااااااودلم خنک شد
متاسفانه یادم میره
فک کردی مهمه؟
عخییی
خیلی سریالش قشنگههه
خیلی🥲
ایشالا ریواچ فصل ۳ به زودی -
Sachli منم نمیگم عمدی رفتی مریض شی
و امیدوارم زود تر خوب شی
ولی یه طوری میگی انگار عمدی میخوای بد بمونی
به خودت رسیدن مهمه هاااا
و اگه میخوای توصیفش کن همینطور اگه میشه -
مسخرست
-
بعضی وقتا
حس میکنم
یه تیکه از مسیر زندگیم رو زندگی نکردم
یا اتومات نبوده
انگار یه پرشی اتفاق افتاد
از من بچه راهنمایی به من بالغ...
من هیچ وقت رو ایدلی کراش نزدم
یا هیج وقت از دیدن یه پسر خوش تیپ و فلان عین بقیه دخترا دلم غنج(؟!) نزفته
(ممکنه دوستش داشته باشم ها ولی از اون جهتنه)
یا اون آزادی که یه دختر بعد ۱۸ سالگی به اصطلاح به دست میاره برام اتفاق نیوفتاد(شاید از اولش داشتم)
یا اون ذوق اولین رای!
.
یادمه بچه که بودم یا همین چند سال پیش موقع انتخابات هی حساب میکردم که کی میتونم منم رای بدم
.
به طرز جالبی این اولین باره که میتونم این کار رو انجام بدم
ولی انگار که کلی سال انجامش دادم و برام کاملا عادی و تکراری شده!
.
نمیدونم
شاید زیادی چیزای رویایی شنیده بودم از اون دوران
واقعیت اصلن اینطوری نیس
.
️
-
خب یه دختری بود
پدرش سرایدار یه ساختمون بود
دختره با پدر و برادر کوچکش تو اون سرایداری زندگی میکرد
کل خونشون به زور ۵۰ متر میشد توش حمام دستشویی و... همه اونجا بود
سال کنکور سرطان کبد گرفت
بعد
معلمش بهش گفت که
یعنی دبیرش بهش گفت که لازم نیست حتما امسال کنکوری بدی ها
میدونی که سرطان یعنی یک بار بمیری و دوباره زنده بشی
بعد اون میدونی به دبیرمچیگفت؟
گفت آقای فلانی
من میدونم میمیرم ولی میخوام قبلش به آرزوم برسم
میدونی
هزینه پول درمانش رو نداشت
کنکور رو داد پزشکی قبول شد سراسری یکی از دانشگاه های تاپ
ولی میدونی
قبل از اعلام نتایج
مرد -
خب یه دختری بود
پدرش سرایدار یه ساختمون بود
دختره با پدر و برادر کوچکش تو اون سرایداری زندگی میکرد
کل خونشون به زور ۵۰ متر میشد توش حمام دستشویی و... همه اونجا بود
سال کنکور سرطان کبد گرفت
بعد
معلمش بهش گفت که
یعنی دبیرش بهش گفت که لازم نیست حتما امسال کنکوری بدی ها
میدونی که سرطان یعنی یک بار بمیری و دوباره زنده بشی
بعد اون میدونی به دبیرمچیگفت؟
گفت آقای فلانی
من میدونم میمیرم ولی میخوام قبلش به آرزوم برسم
میدونی
هزینه پول درمانش رو نداشت
کنکور رو داد پزشکی قبول شد سراسری یکی از دانشگاه های تاپ
ولی میدونی
قبل از اعلام نتایج
مردGharibe Gomnam خب اینم از قصه ی امشبمون
شبتون بخیر بچهای گل
خوابای خوب ببینین