Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. کتابخانه رنگی
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

کتابخانه رنگی

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
415 دیدگاه‌ها 99 کاربران 18.6k بازدیدها 100 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • S آفلاین
    S آفلاین
    sheyda.fkh
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
    #346

    mellat.eshgh_.jpg

    قاعده نوزدهم – اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا این ها را به خودت بدهکاری.
    کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند.
    خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل می شود. 🌹

    📚 ملت عشق
    ✍ شمس تبریز

    M.FaAM 1 پاسخ آخرین پاسخ
    5
    • جهادمج آفلاین
      جهادمج آفلاین
      جهادم
      اخراج شده
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #347

      سلام کتاب کف خیابون :خب من یک زن بوده و هستم. هم جای خواب می خواستم و هم لقمه نانی که بتوانم بخورم و بدانم که بعدش مسموم نمی شوم و زنده می مانم و هم مسئولیت و برنامه مشخصی را باید دنبال کنم و گزارشش را بفرستم.من کل آن ده روز را که آنجا بودم،فقط آب و میوه خوردم.روزی سه یا چهارتا میوه می خوردم که از پا در نیایم و بتوانم یک مقدار پولم را پس انداز کنم.در کل آن ده روز، کمتر از سی ساعت خوابیدم!سوی چشمام کمتر شد و قیافه مرده متحرک پیدا کرده بودم.حتی پول نداشتم نان بخرم و بخورم چه برسد به یک وعده نهار گرم!رابط ما در آنجا یک مرد پنجاه افغانی از بچه های مقاومت بود که فقط یکبار مراجعه کردم.آ یکبار هم بخاطر عدم اطمینانی که حتی به سایه خودم داشتم،در حالتی که من را نمی دید،جیبش را زدم و توانستم یک گوشی SSF تهیه کنم و یک سیمکارت MAXELL بخرم و بتوانم چند تا کد سرهم کنم.

      اسم جهادی اش«جواز عبدالله» بود، تنها کسی بود که شاهرودی قبل از پرواز به من معرفی کرده بود و مختصاتش را گفت.با مکافات پیدایش کردم،ان روز در حال پشمک فرو شی بود.از پشت به او نزدیک شدم و شوکر سمی را چسباندم به زیر کلیه هایش!خیلی آرام و آهسته به او گفتم:«سلام علیک،233 هستم!لطفا خودتان را شل کنید و اجازه بدید مبلغی پول از جیبتون بردارم؛لطف کنید برنگردید تا مشکلی برای هیچکدوممون پیش نیاد!اجازه هست بردارم؟اصلا پول دارید؟»

      جواز عبدالله گفت:«سلام، خواهش میکنم! از جیب سمت چپم بردارید، مشکلی نیست. می دونستم پول لازمتون میشه، امروز رفتم از بانک گرفتم.راستی شوکرتون داره نبض میزنه، احتمالا نیاز به شارژ داره،شارژر هم از روی صندلی سمت چپم بر دارید.دیگه چه خدمتی از دستم بر میاد؟»

      گفتم"«تشکر میکنم!لطفا به هیچ وجه دلتون برای من نسوزه و منو تعقیب نکنید، چون اگر حتی احساس بکنم داره عملیات در خطر میفته...» جمله ام را قطع کرد و گفت:«چشم ،خیالتون راحت!»
      nJm2IXQXm0HKrKQpvki6uCoa8nAygzzWM8hSS05C.png_512X512X70.png

      جهادمج 1 پاسخ آخرین پاسخ
      1
      • جهادمج جهادم

        سلام کتاب کف خیابون :خب من یک زن بوده و هستم. هم جای خواب می خواستم و هم لقمه نانی که بتوانم بخورم و بدانم که بعدش مسموم نمی شوم و زنده می مانم و هم مسئولیت و برنامه مشخصی را باید دنبال کنم و گزارشش را بفرستم.من کل آن ده روز را که آنجا بودم،فقط آب و میوه خوردم.روزی سه یا چهارتا میوه می خوردم که از پا در نیایم و بتوانم یک مقدار پولم را پس انداز کنم.در کل آن ده روز، کمتر از سی ساعت خوابیدم!سوی چشمام کمتر شد و قیافه مرده متحرک پیدا کرده بودم.حتی پول نداشتم نان بخرم و بخورم چه برسد به یک وعده نهار گرم!رابط ما در آنجا یک مرد پنجاه افغانی از بچه های مقاومت بود که فقط یکبار مراجعه کردم.آ یکبار هم بخاطر عدم اطمینانی که حتی به سایه خودم داشتم،در حالتی که من را نمی دید،جیبش را زدم و توانستم یک گوشی SSF تهیه کنم و یک سیمکارت MAXELL بخرم و بتوانم چند تا کد سرهم کنم.

        اسم جهادی اش«جواز عبدالله» بود، تنها کسی بود که شاهرودی قبل از پرواز به من معرفی کرده بود و مختصاتش را گفت.با مکافات پیدایش کردم،ان روز در حال پشمک فرو شی بود.از پشت به او نزدیک شدم و شوکر سمی را چسباندم به زیر کلیه هایش!خیلی آرام و آهسته به او گفتم:«سلام علیک،233 هستم!لطفا خودتان را شل کنید و اجازه بدید مبلغی پول از جیبتون بردارم؛لطف کنید برنگردید تا مشکلی برای هیچکدوممون پیش نیاد!اجازه هست بردارم؟اصلا پول دارید؟»

        جواز عبدالله گفت:«سلام، خواهش میکنم! از جیب سمت چپم بردارید، مشکلی نیست. می دونستم پول لازمتون میشه، امروز رفتم از بانک گرفتم.راستی شوکرتون داره نبض میزنه، احتمالا نیاز به شارژ داره،شارژر هم از روی صندلی سمت چپم بر دارید.دیگه چه خدمتی از دستم بر میاد؟»

        گفتم"«تشکر میکنم!لطفا به هیچ وجه دلتون برای من نسوزه و منو تعقیب نکنید، چون اگر حتی احساس بکنم داره عملیات در خطر میفته...» جمله ام را قطع کرد و گفت:«چشم ،خیالتون راحت!»
        nJm2IXQXm0HKrKQpvki6uCoa8nAygzzWM8hSS05C.png_512X512X70.png

        جهادمج آفلاین
        جهادمج آفلاین
        جهادم
        اخراج شده
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #348

        جهادم در کافه کتاب❤️ (وقتی با خوندن هرکتاب یاد آلا میوفتی‌) گفته است:

        سلام کتاب کف خیابون :خب من یک زن بوده و هستم. هم جای خواب می خواستم و هم لقمه نانی که بتوانم بخورم و بدانم که بعدش مسموم نمی شوم و زنده می مانم و هم مسئولیت و برنامه مشخصی را باید دنبال کنم و گزارشش را بفرستم.من کل آن ده روز را که آنجا بودم،فقط آب و میوه خوردم.روزی سه یا چهارتا میوه می خوردم که از پا در نیایم و بتوانم یک مقدار پولم را پس انداز کنم.در کل آن ده روز، کمتر از سی ساعت خوابیدم!سوی چشمام کمتر شد و قیافه مرده متحرک پیدا کرده بودم.حتی پول نداشتم نان بخرم و بخورم چه برسد به یک وعده نهار گرم!رابط ما در آنجا یک مرد پنجاه افغانی از بچه های مقاومت بود که فقط یکبار مراجعه کردم.آ یکبار هم بخاطر عدم اطمینانی که حتی به سایه خودم داشتم،در حالتی که من را نمی دید،جیبش را زدم و توانستم یک گوشی SSF تهیه کنم و یک سیمکارت MAXELL بخرم و بتوانم چند تا کد سرهم کنم.

        اسم جهادی اش«جواز عبدالله» بود، تنها کسی بود که شاهرودی قبل از پرواز به من معرفی کرده بود و مختصاتش را گفت.با مکافات پیدایش کردم،ان روز در حال پشمک فرو شی بود.از پشت به او نزدیک شدم و شوکر سمی را چسباندم به زیر کلیه هایش!خیلی آرام و آهسته به او گفتم:«سلام علیک،233 هستم!لطفا خودتان را شل کنید و اجازه بدید مبلغی پول از جیبتون بردارم؛لطف کنید برنگردید تا مشکلی برای هیچکدوممون پیش نیاد!اجازه هست بردارم؟اصلا پول دارید؟»

        جواز عبدالله گفت:«سلام، خواهش میکنم! از جیب سمت چپم بردارید، مشکلی نیست. می دونستم پول لازمتون میشه، امروز رفتم از بانک گرفتم.راستی شوکرتون داره نبض میزنه، احتمالا نیاز به شارژ داره،شارژر هم از روی صندلی سمت چپم بر دارید.دیگه چه خدمتی از دستم بر میاد؟»

        گفتم"«تشکر میکنم!لطفا به هیچ وجه دلتون برای من نسوزه و منو تعقیب نکنید، چون اگر حتی احساس بکنم داره عملیات در خطر میفته...» جمله ام را قطع کرد و گفت:«چشم ،خیالتون راحت!»
        nJm2IXQXm0HKrKQpvki6uCoa8nAygzzWM8hSS05C.png_512X512X70.png

        کتاب درباره ی فتنه ی 88 و خیلی جذاب که بخشییش مربوط میشه به حماسه آفرینی یک مامور زن که گمنامه و اسمش 233

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        2
        • jahad.20J آفلاین
          jahad.20J آفلاین
          jahad.20
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #349

          با تحقیق در منابع تاریخ معاصر،یکی از مهم ترین دشمنان اسلام و مسلمین (علی الخصوص شیعیان) «بهائیت»می باشد.بهائیت،فرقه ای است که اکنون توانسته با پشتگرمی به ایادی استکبار جهانی،جوانان و خانواده های بسیاری را در مسیر اهداف شوم خرج کرده و حال و روز و روزگار آنان را تباه نماید.

          مجموعه حاضر،حاصل تحقیقات مهم و طولانی مدت در زمینه بهاییت و بهایی شناسی است .

          در بخشی از این کتاب می خوانیم:

          سر شوخی را خودشان باز کردند!من هم که شاخکهام با شنیدن اسم اسرائیل،حسااااااس،دیگه کار از خانه عفاف و یا انحراف مذهبی ساده رد شده بود.باید تیم می چیدم،فورا نامه ها و تقاضاهایش را نوشتم و ضرورت پروژه را بیشتر تشریح کردم و همان روز هم،مقامات دستور تشکیل تیم با امکانات مورد نیاز و تحت اشراف خودم را دادند.

          تیم که چیده شد،همه بچه ها را دور هم جمع کردم.حدودا با عمار می شدیم ۷نفر،البته بعدش فهمیدم که هفت نفر در مقابل حداقل ۵۰۰نفر داشتیم کار می کردیم،تکرار می کنم:۵۰۰نفر!خب اعتقاد دارم که:«إن تَنصروا الله یَنصُرکم و یثبت أقدامکم»این سنت الهی است،سنت نصرت الهی.اگر دور هم برای رضای خدا جمع بشویم،نصرت الهی جاری می شود و کارها خوب پیش می رود.ضعف بچه حزب الهی ها عموما همین است که متفرق هستند و هرکدامشان یک ساز می زنند و همه فکر می کنند عقل کل هستند.بگذریم!67650632_122007259076986_7424653920932381472_n.jpg

          نمیدانم حسین غریب تر است
          یا کسانی که با حسین رفیق نیستند :)

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          0
          • negar salehiN آفلاین
            negar salehiN آفلاین
            negar salehi
            یازدهم تجربی
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #350

            زمان زیادی گذشت......
            فهمیدم همیشه اونی که میخوای نمیشه
            فهمیدم که بی تفاوتی بزرگ ترین انتقامه
            تنفریه نوع عشقه
            دلخوری و ناراحتی از میزان اهمیته
            غرور بزرگ ترین دشمنه
            خدابهترین دوسته
            سلامتی بالاترین ثروته
            آسایش بهترین نعمته
            فهمیدم رفتن آدماهمیشه از روی نفرت نیست
            هرکی زبونش نرمه دلش گرم نیست
            هرکی اخلاقش تنده جنسش سخت نیست
            وهرکی میخنده بدون درد وغم نیست
            ظاهرآدما دلیلی برباطن نیست
            وفهمیدم کسی موظف به آروم کردنت نیست
            فهمیدم جنگ بابعضی ها اشتباه محضه
            وفهمیدم خیلی موقع هاخواسته هات حتی باگریه والتماس هم انجام شدنی نیست
            من فهمیدم گاهی تو اوج شلوغی تنهاترینی.........
            من.....
            «برگرفته ازیک رمان»

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            6
            • negar salehiN آفلاین
              negar salehiN آفلاین
              negar salehi
              یازدهم تجربی
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #351

              :+ درزندگی گاهی باختم
              گاهی باکسانی ساختم
              گاهی گریه کردم
              گاهی بخشیدم
              گاهی فریب خوردم
              گاهی در تنهایی مردم
              امامن ازتمام اینها درس آموختم
              الان خوشحالم که خودم هستم
              شاید ساده باشم اماصادقم
              من خودم هستم واین برام کافیه
              - :حتما میخوای بگی عشق به اونم یه درسی بود برای زندگیت یایه امتحان الهی بوده.آره؟؟
              +:"عشق به اون
              شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد
              ززیبا بود اماشوخی..
              حالا اون بی تقصیره
              خدای اونم بی تقصیره
              من تاوان اشتباه خودم راپس میدهم
              تمام این تنهایی
              تاوان جدی گرفتن آن شوخی بود...."
              (برگرفته ازیک کتاب)

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              5
              • farzad_76F آفلاین
                farzad_76F آفلاین
                farzad_76
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط farzad_76 انجام شده
                #352

                سلام دوستان

                میخوام یک کتابی براتون معرفی کنم که حتماااااااااا اثرات خوبی در زندگیتون خواهد گذاشت ...

                قول مردوووونه میدم که بخونید، از این رو به اون رو میشید ... تضمینیه !!!

                اسم کتاب : سلام بر ابراهیم

                dafdab5f-9806-4e78-8e2a-de83458b5be4-image.png

                سرگذشت شهیدی به اسم ابراهیم هادی است. شهیدی عارف ،پهلوان،و... که دو جلده ، سلام بر ابراهیم 1 و سلام بر ابراهیم 2

                pdf جلد 1 این کتابو برا دانلود میزارم ولی متاسفانه جلد 2 پی دی اف نداره اگه خواستید باید از کتابفروشیا تهیه کنید.

                دانلود جلد 1 کتاب سلام بر ابراهیم :
                https://forum.alaatv.com/assets/uploads/files/1550138673109-سلام-بر-ابراهیم-1.pdf

                پ.ن: pdf جلد 1 با اجازه انتشارات شهید ابراهیم هادی منتشر شده است

                my nameM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                9
                • my nameM my name

                  farzad_76 چ جوری با اجازه ایشون منتشر شده دقیقا ؟!

                  farzad_76F آفلاین
                  farzad_76F آفلاین
                  farzad_76
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #353

                  my name در کتابخانه رنگی گفته است:

                  farzad_76 چ جوری با اجازه ایشون منتشر شده دقیقا ؟!

                  خود انتشارات شهید ابراهیم هادی جلد 1 رو رایگان منتشر کردند :
                  http://ebrahimhadi.ir/index.php/fa/salam.html
                  پایین صفحه برید لینک دانلود رو میبینید
                  اینم لینک مستقیم دانلود از سایت انتشارات شهید هادی :
                  http://ebrahimhadi.ir/download/farsi.pdf

                  my nameM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                  1
                  • samane.AS آفلاین
                    samane.AS آفلاین
                    samane.A
                    انسانی اخراج شده
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #354

                    بهترین کتابی که خوندم ❤❤ بوف کوره ❤❤ هستش
                    عالی و جالب ترین کتابه ،کتابی که تو خودش غرقت میکنه😁👍✌
                    1475835579066291.jpg

                    داستان کتاب بوف کور
                    ماجرای رمان بوف کور در دو قسمت روایت می‌شود.

                    در بخش اول، شخصیت اصلی بوف کور – که ساکن خانه‌‌ای در بیرون خندق در شهر ری است – به شرح یکی از این دردهای خوره‌‌وار می‌پردازد که برای خودش اتفاق افتاده است. وی که حرفهٔ نقاشی روی قلمدان را اختیار کرده‌ است به طرز مرموزی همیشه نقشی یکسان بر روی قلمدان می‌‌کشد که عبارت است از: دختری در لباس سیاه که شاخه‌‌ای گل نیلوفر آبی به پیرمردی که به حالت جوکیان هند چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشسته‌ است هدیه می‌‌دهد. میان دختر و پیرمرد جوی آبی وجود دارد و…

                    داستان کتاب اما، از اینجا آغاز می‌‌شود که روزی راوی از سوراخ رف پستوی خانه‌اش – که گویا اصلاً چنین سوراخی وجود نداشته‌ است – منظره‌ای را که همواره نقاشی می‌کرده‌ است می‌بیند و مفتون نگاه دختر (اثیری) می‌شود و زندگی‌اش به طرز وحشتناکی دگرگون می‌گردد تا اینکه مغرب‌ هنگامی دختر را نشسته در کنار در خانه‌اش می‌یابد و…

                    در ادامه راوی بر اثر استعمال تریاک به حالت خلسه می‌رود و در عالم رؤیا به گذشته باز می‌گردد و خود را در محیطی جدید می‌یابد که علی‌ رغم جدید بودن برایش کاملاً آشناست.

                    ❤قاچی از کتاب❤
                    دختر درست در مقابل من واقع شده بود، ولی بنظر می آمد که هیچ متوجه اطراف خودش نمیشد. نگاه می کرد، بی آنکه نگاه کرده باشد؛ لبخند مدهوشانه و بی اراده ای کنار لبش خشک شده بود، مثل اینکه بفکر شخص غایبی بوده باشد – از آنجا بود که چشمهای مهیب افسونگر، چشمهائی که مثل این بود که بانسان سرزنش تلخی می زند، چشمهای مضطرب، متعجب، تهدیدکننده و وعده دهنده او را دیدم و پرتو زندگی من روی این گویهای براق پرمعنی ممزوج و در ته آن جذب شد – این آینه جذاب همه هستی مرا تا آنجائیکه فکر بشر عاجز است بخودش کشید – چشمهای مورب ترکمنی که یک فروغ ماوراء طبیعی و مست کننده داشت، در عین حال میترسانید و جذب می‌کرد، مثل اینکه با چشمهایش مناظر ترسناک و ماوراء طبیعی دیده بود که هرکسی نمی‌توانست ببیند؛ گونه‌های برجسته، پیشانی بلند، ابروهای باریک به‌هم پیوسته، لبهای گوشتالوی نیمه‌باز، لبهائیکه مثل این بود تازه از یک بوسه گرم طولانی جدا شده ولی هنوز سیر نشده بود. موهای ژولیده سیاه و نامرتب دور صورت مهتابی او را گرفته بود و یک رشته از آن روی شقیقه‌اش چسبیده بود – لطافت اعضا و بی‌اعتنائی اثیری حرکاتش از سستی و موقتی بودن او حکایت می‌کرد، فقط یک دختر رقاص بتکده هند ممکن بود حرکات موزون او را داشته باشد.
                    امیدوارم خوشتون بیاد😜😁👍✌👌
                    دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    6
                    • zahra_18zeZ آفلاین
                      zahra_18zeZ آفلاین
                      zahra_18ze
                      دانش آموزان آلاء
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #355

                      من به هیچ چیز و هیچ کس عقیده ندارم جز به زوربا!
                      نه برای اینکه زوربا بهتر از دیگران است؛نه به هیچ وجه! او هم وحشی است!
                      ولی من به زوربا معتقدم چون تنها کسی است که در اختیار من است.
                      تنها کسی است که من می شناسم.
                      من با چشمان زوربا میبینم و با گوشهای اوست که میشنوم.
                      وقتی من مُردم همه خواهند مُرد و دنیای زوربایی تماما به کام عدم فرو خواهد رفت ......

                      کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      6
                      • jahad.20J آفلاین
                        jahad.20J آفلاین
                        jahad.20
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #356

                        بخونین احضاریه رو عالیه

                        نمیدانم حسین غریب تر است
                        یا کسانی که با حسین رفیق نیستند :)

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        3
                        • S sheyda.fkh

                          mellat.eshgh_.jpg

                          قاعده نوزدهم – اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا این ها را به خودت بدهکاری.
                          کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند.
                          خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل می شود. 🌹

                          📚 ملت عشق
                          ✍ شمس تبریز

                          M.FaAM آفلاین
                          M.FaAM آفلاین
                          M.FaA
                          تجربی
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #357

                          @sheyda-fkh در کتابخانه رنگی گفته است:

                          mellat.eshgh_.jpg

                          قاعده نوزدهم – اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا این ها را به خودت بدهکاری.
                          کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند.
                          خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل می شود. 🌹

                          📚 ملت عشق
                          ✍ شمس تبریز

                          سلام
                          اين كتاب به عنوان يك رمان اجتماعي و عاشقانه فوق العاده است اما اصلا سنديت تاريخي نداره نقد اين كتابرو توي سايت نمكتاب بخونيد.البته اگه نخونيدش حتما حتما يك رمان خيلي عالي رو از دست ميدين.

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          3
                          • sandiiiiS آفلاین
                            sandiiiiS آفلاین
                            sandiiii
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
                            #358

                            35baf89db3e997580f8075fa558dbb54.jpg
                            |صادق هدایت-سه قطره خون|❤

                            بچه رزمندهب 1 پاسخ آخرین پاسخ
                            6
                            • samane.AS آفلاین
                              samane.AS آفلاین
                              samane.A
                              انسانی اخراج شده
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #359

                              45b781f2f4b043d280d1e3b5943623d4.jpg
                              ❤معرفی کتاب همه چیز همه چیز اثر نیکولا یون❤
                              کتاب همه چیز همه چیز، رمانی نوشته ی نویسنده ی آمریکایی، نیکولا یون است که نخستین بار در سال 2015 منتشر شد. داستان این رمان به دختری هجده ساله به نام مَدی می پردازد که به خاطر ابتلا به بیماری «نقص ایمنی مرکب شدید» تحت درمان است و از همین رو نمی تواند خانه را ترک کند یا با هر چیز غیربهداشتی تعامل داشته باشد. دنیای مدی را مادر، پرستار و کتاب های مورد علاقه اش شکل داده اند و پدر و برادرش سال ها پیش از دنیا رفته اند. روزی خانواده ای به همسایگی خانه ی مدی می آیند و او از پنجره، اسباب کشی این خانواده را به نظاره می نشیند. اُلی، پسر این خانواده است که با گذشت زمان، رابطه ی دوستانه ای با مدی تشکیل می دهد و به بزرگترین ریسکی تبدیل می شود که مدی تا به حال با آن مواجه شده است.
                              ❤رمانی لطف که شما را باخود میبرد و وجودتان را سرشار از بیم و امید میکند❤
                              دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              3
                              • sandiiiiS sandiiii

                                35baf89db3e997580f8075fa558dbb54.jpg
                                |صادق هدایت-سه قطره خون|❤

                                بچه رزمندهب آفلاین
                                بچه رزمندهب آفلاین
                                بچه رزمنده
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #360

                                sandiiii
                                من نمی خواستم رای بدم اشتباهی دستم خورد

                                sandiiiiS 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                1
                                • بچه رزمندهب بچه رزمنده

                                  sandiiii
                                  من نمی خواستم رای بدم اشتباهی دستم خورد

                                  sandiiiiS آفلاین
                                  sandiiiiS آفلاین
                                  sandiiii
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #361

                                  بچه رزمنده بزنید روی رای خودش برداشته میشه 🙂
                                  بهتره اینجا حرف نزنیم چون اسپم میشه
                                  موفق باشید🌹

                                  بچه رزمندهب 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  1
                                  • sandiiiiS sandiiii

                                    بچه رزمنده بزنید روی رای خودش برداشته میشه 🙂
                                    بهتره اینجا حرف نزنیم چون اسپم میشه
                                    موفق باشید🌹

                                    بچه رزمندهب آفلاین
                                    بچه رزمندهب آفلاین
                                    بچه رزمنده
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #362

                                    sandiiii ممنونم

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    1
                                    • M.FaAM آفلاین
                                      M.FaAM آفلاین
                                      M.FaA
                                      تجربی
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #363

                                      سلام
                                      من ميخوام كتاب جين اير نوشته شارلوت برونته رو معرفي كنم
                                      اين كتاب از ابتدا شرح حال يك كودك (كه حقيقتا بزرگتر از سنشه)از زبان بزرگسالي خودشه.
                                      خيلي نكات جالبي داره حس و حال كودكي رو خيلي خوب بررسي و تحليل ميكنه و حتي گاها با بزرگسالي مقايسه.با اين كتاب ميتونيد با حتي با اديان هم آشنا بشيد (بيشتر مسيحيت و عقايدشون)به واسطه موسسه اي كه جين توش تحصيل ميكنه
                                      همچنين ميتونه دامنه صبر و تحمل و خوبي انساني مون رو هم ياداوري كنه!
                                      البته حتي نميتونم در باره اواسط كتاب هم حرف بزنم(چون تازه ديشب شروع كردم و صد و خرده اي صفحه خوندم)
                                      ولي به هر حال
                                      شديدا پيشنهاد ميدم!(نه براي كسايي كه خيلي درس دارن چون اگه شروع كني محكوم به بي وقفه خوندني(منو با كتك نشوندن اينجا))

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      2
                                      • romisaR آفلاین
                                        romisaR آفلاین
                                        romisa
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #364

                                        سلام🙂
                                        کتابی راجبه هدف و معنای زندگی
                                        کتاب هدف زندگی
                                        از استاد مطهری

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        3
                                        • zzz rZ آفلاین
                                          zzz rZ آفلاین
                                          zzz r
                                          اخراج شده
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط zzz r انجام شده
                                          #365

                                          سلام ب همگی🤗🤗
                                          من می خوام ی رمان معرفی کنم ک خودم خیلی دوسش دارم😍 حالا چراااا: چون اینجوریه:
                                          مدل رمانش معمایی و چیزایی ک مربوط ب ادیان یا سازمان ها یا فرقه ها باشه و به اطلاعات عموم اضافه بشه رو شخصا دوست دارم
                                          و این رمان به اسم رمز داوینچی به نویسندگی داون براون هست و درباره
                                          نقاشی ها و رمز و رازهای واقعی ک در نقاشی های داوینچی وجود داره میگه که خییلی زیباس و درباره ی نوع فرقه و جام مقدس و **چیزای مسیحی ک خود نویسنده به دلایل رد میکنه دین خود مسیحیت رو ( ک این برا من جذاب و جالب بود)**و اینکه اوایلی ک این رمان چاپ شد ب دلایلی سیاسی مذهبی چند سال از طرف خوده پاپ این کتاب توقیف شد ولی باز ب بازار برگشت
                                          میخام بگم ک کلا کتاب فوق العاده ای هس و اگ دوست دارین ازینجور کتابا حتمااااا توصیه میکنم بهتون😊😀😊👌❤❤❤

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          1
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • 4
                                          • 5
                                          • 20
                                          • 21
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع