-
این پست پاک شده!
-
عالی
.
.
از اسلم شیطانی شد نفس تو ربانی
ابلیس مسلمان شد تا باد چنین بادا -
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کنخیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کنبرشا خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کندردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد رادواکندر خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کنگر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق این زمرد هین دفع اژدها کن#مولانا
-
عجب حلوای قندی تو
امیر بی گزندی توعجب ماه بلندی تو
که گردون را بگردانی -
گفت
که تو شمٖع شدی قبله این جمع شدی
جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم#مولانا
-
چقدر اینجا شیفته ی مولانا داریم
.
.
یه شاه بیت از حضرت
.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم انسانم آرزوست -
لحظهی بغض نشد
حفظ کنم چشمم را
در دلِ ابر،
نگهداریِ باران سخت است -
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
هوشنگ ابتهاج
-
در قفل فرو بسته غمهای دل خویش
آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریمفیاض لاهیجی
-
این پست پاک شده!
-
شده ام ابر
که با گریه فرو بنشانمآتش صاعقهای را
که خود افروختهام#فاضل_نظری
-
این چشمهای که بر سر خود میزند مدام
فواره نیست
طاقت سر رفته من است... -
تا خرمنت نسوزد
تشویش ما ندانی.... -
خنک ان قمار بازی که بباخت انچه بودش ...
-
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت///آری به اتفاق جهان می توان گرفت
-
این روزها زیــــــــادی ساکت شــــــــــده ام ،
نمی دانــــــم چـــــــرا حرفــــــــهایم،
به جـــــــــــــای گلو
از چشمهایم بیرون می آیند… -
گلچین روزگار عجب باسلیقه است
میچیند ان گلی که به عالم نمونه است
هر گل را که به چمن بیشتر میدهد صفا
گلچین روزگار امانش نمیدهد...