-
...
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نه
برف و کولاک زده راه خراب است نرو
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
پسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم
می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
... خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش
.
علیرضا آذر -
من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته می باید رفت-) -
میروم خسته و افسـرده و زار
سـوی منزلگــه ویرانه خویش
به خـدا می برم از شهـــر شما
دل شوریــده و دیوانــه خویش
می برم تا که در ان نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گنـاه
شستشویش دهم از لکه عشــق
زین همـــه خواهش بیجا وتباه
می برم تا زتو دورش ســـازم
زتو ،ای جلــــوه امید محــــال
می برم زنـــده بگورش سازم
تا از این پس نکنــد یاد وصال
ناله می لرزد،می رقصد اشک
آه ، بگــــذار که بگریزم مـــن
از تو ، ای چشمه جوشان گناه
شایـد آن به کـه بپرهیـــزم من
بخـــدا غنچـــــه شـــادی بودم
دست عشق آمد و از شاخـم چید
شعلــه آه شد م ، صــد افسوس
که لبــم باز بر آن لب نرسیـــد
عاقبت بنــد سفـــر پایـــم بست
میروم، خنده به لب،خونین دل
می روم از دل من دست بردار
ای امیـــــد عبث بی حاصــــل…
فروغ فرخزاد -
سراغی از منِ خونین جگر دیگر نمی گیرد
حكايت هاي پايان داده را از سر نمی گیردخریدارش شدم با قیمتِ جان و نفهميدم
بهایش آبرویم بود ، ازین کمتر نمی گیردمرا با مهر خود پابند کرده ، مثل گنجشکی
که گر از بند آزادش کنی هم پر نمی گیردخیالش تخت باید باشد از من - عاشقم -اما
خدا وقتی نخواهد هییییچ وصلی سر نمی گیرد:)دعا کردم که برگردد، شده با دیگری باشد
دعاهایی به این تلخی همان بهتر نمی گیرداگر ابری نباشد آسمان، باران نمی بارد
دعا وقتی که از دل برنیاید ، در نمی گیرد...
.((نفیسه سادات موسوی))
-
گر راه زن تو باشی ؛
صد کاروان توان زد... -
هیچکس نمیداند همه چهره ارام میبینند….
همه صدای خنده ها را میشنوند…..
هیچکس حس نمیکند دل ناآرامت را, تنهاییت را, بغضت را….
دست خودت نیست باید جلوی دیگران بخندی….
هیچکس نمیداند به چهاردیواری اتاقت که میرسی غصه ها را از پشت در برمیداری
-
باز باران!
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه
خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو ؟؟؟ آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟
روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو ؟؟؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین
پس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین ؟؟؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
بــاز بــــاران بــاز بــــاران
می خورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه .... -
در گردنه ی عشقت سوپاپ دلم ترسید
قالپاق عقب افتاد سگ دست جلو رقصید
در ناله ی اگزوزم آهی زجگر امد
بر کاسه نمد روغن چون اشک به سر امد
ترمز به دو پا هرگزچون روغن دل خالیست
بر تق تق شاتونم یک دنده کمک کافیست -
آمد اما ،
در نگاهش ، آن نوازش ها نبود ... -
یاد تو ای "سهراب" ...
تومرا ياد کني يا نکني
باورت گر بشود گرنشود
حرفي نيست
اما نفسم مي گيرد
در هوايي که نفسهاي تو نيست
*
در هوايي كه نفس هاي من است ـ
زندگي هست ولي ـ
شادي نيست،
باورت گر بشود گر نشود ـ
عاشقي هست ، وفاداري نيست.
*
من ترا ياد كنم از دل و جان ـ
در هوايي ـ
كه نفس هاي من است،
سینه ی من ای دوست ـ
پُرِ از زخم دل است،
تو فقط باور کن ـ
یاد تو ای سهراب ـ
مرهم زخم من است.
*
تو بگو ، با چه زبان ؟
با چه دلی ؟
به همه ...سرمد زنجانی
-
شده یک بار بخندی و در اوجش به سکوتی برسی ..
شده در جمع باشی و میان همه تنها به عزلت برسی .. -
خوشا به سر بلندی ام
خوشا سری نداشتن
خوشا خودم! خوشا طمع به دیگری نداشتن
خوشا اسیر گرگ ها شدن
خوشا فنا شدن
خوشا به چاه رفتنُ برادری نداشتن
در این سرا که هر نــری* نشسته روی منبری خوشا به خانه ماندن و به منبری نداشتن!
خوشا به قوم من که خو گرفته است قرن ها
به آیه ای ندیدن و پیمبری نداشتن
خوشا وطن!
همین زن بدون هیچ پیرهن!!
که فکر می کند! به چه؟! به روسری نداشتن:)
ندیده ام بجز هوس در آسمان هیچ کس
خوشاقفس
خوشاقفس
خوشا پری نداشتن:)((یاسر قنبر لو))
-
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز می گویی