-
هیچکس نمیداند همه چهره ارام میبینند….
همه صدای خنده ها را میشنوند…..
هیچکس حس نمیکند دل ناآرامت را, تنهاییت را, بغضت را….
دست خودت نیست باید جلوی دیگران بخندی….
هیچکس نمیداند به چهاردیواری اتاقت که میرسی غصه ها را از پشت در برمیداری
-
نوشتهشده در ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۳:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#d1891e)[من و دل بریدن از تو ؟]
%(#8f5a0b)[چه محال خنده داری!!!]
%(#4a3515)[که کسی ندیده کافر به اقامه ی نمازی.]((سیروس عبدی))
-
باز باران!
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه
خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو ؟؟؟ آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟
روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو ؟؟؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین
پس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین ؟؟؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
بــاز بــــاران بــاز بــــاران
می خورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه .... -
نوشتهشده در ۱۵ اسفند ۱۳۹۷، ۱۴:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در گردنه ی عشقت سوپاپ دلم ترسید
قالپاق عقب افتاد سگ دست جلو رقصید
در ناله ی اگزوزم آهی زجگر امد
بر کاسه نمد روغن چون اشک به سر امد
ترمز به دو پا هرگزچون روغن دل خالیست
بر تق تق شاتونم یک دنده کمک کافیست -
شاعران را به زندان نبرید!
از نوشتهی دیوارهای سلولشان هم
شعرهایی میآفرینند
که بیشتر از تمامِ شما
عمر میکنند.
... -
نوشتهشده در ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۲۱:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آمد اما ،
در نگاهش ، آن نوازش ها نبود ... -
نوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۳۹۷، ۲۰:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یاد تو ای "سهراب" ...
تومرا ياد کني يا نکني
باورت گر بشود گرنشود
حرفي نيست
اما نفسم مي گيرد
در هوايي که نفسهاي تو نيست
*
در هوايي كه نفس هاي من است ـ
زندگي هست ولي ـ
شادي نيست،
باورت گر بشود گر نشود ـ
عاشقي هست ، وفاداري نيست.
*
من ترا ياد كنم از دل و جان ـ
در هوايي ـ
كه نفس هاي من است،
سینه ی من ای دوست ـ
پُرِ از زخم دل است،
تو فقط باور کن ـ
یاد تو ای سهراب ـ
مرهم زخم من است.
*
تو بگو ، با چه زبان ؟
با چه دلی ؟
به همه ...سرمد زنجانی
-
نوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۳۹۷، ۲۰:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هرعضوی بهدرد آید بهجایش دیده میگرید
...هادی رنجی
-
نوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۳۹۷، ۲۰:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شده یک بار بخندی و در اوجش به سکوتی برسی ..
شده در جمع باشی و میان همه تنها به عزلت برسی .. -
فصل ها
رنگ به رنگ
در لباست جا به جا میشوند
از آستینت
جنگلی روییده است
و هزار باغ پنهان
در سینه داری
تا همیشه برای خداحافظی
از لباست
برف ببارد
-
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۸:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#4a3417)[خوشا به سر بلندی ام]
%(#4a3417)[خوشا سری نداشتن]
%(#4a3417)[خوشا خودم! خوشا طمع به دیگری نداشتن]
%(#4a3417)[خوشا اسیر گرگ ها شدن]
%(#4a3417)[خوشا فنا شدن]
%(#5e411a)[خوشا به چاه رفتنُ برادری نداشتن]
%(#78490c)[در این سرا که هر نــری* نشسته روی منبری خوشا به خانه ماندن و به منبری نداشتن]!
%(#453219)[خوشا به قوم من که خو گرفته است قرن ها]
%(#453219)[به آیه ای ندیدن و پیمبری نداشتن]
%(#784f1a)[خوشا وطن!]
%(#784f1a)[همین زن بدون هیچ پیرهن!!]
%(#ab7022)[که فکر می کند! به چه؟! به روسری نداشتن]:)
%(#402f18)[ندیده ام بجز هوس در آسمان هیچ کس]
%(#402f18)[خوشاقفس]
%(#402f18)[خوشاقفس]
%(#402f18)[خوشا پری نداشتن:)]((یاسر قنبر لو))
-
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۲:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز می گویی -
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۲:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#fff700)[از خودِ صبح فقط منتظرم شب برسد]
%(#fff700)[تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم]-احسان رشیدی-
-
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۲:۳۰ آخرین ویرایش توسط najafiali78 انجام شده
من که گریه نمیکنم
تنها غبار تنهاییست که چشمانم را گاهی ؛
....می سوزاند -
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۲:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#9ed971)[و ما که گریه نکردیم!]
%(#9ed971)[گریه؟! نه! کردیم... : )]
%(#9ed971)[به ما چه مرد نباید که... ما که نامردیم!]-سیدمهدی موسوی-
-
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۲:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت -
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهتنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۲:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهnajafiali78
%(#573d14)[36درصد چشمان تو جنسش عسل است]
%(#573d14)[مابقی قهوه و فنجان و شراب و غزل است] -
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۲:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فنجان چای توام ؛
ببین چگونه قند در دلم آب می شود به شوق لبت ! -
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۲۳:۱۸ آخرین ویرایش توسط اکالیپتوس انجام شده
ابر گریان غروبم که به خونابه اشک
میکشم در دل خود اتش اندوهی را
سینه ی تنگ من از بار غمی سنگین است
...ابرتاریکم و از گریه ی اندوه پرم
حسرت دیدن خورشید فراموشم باد