-
شده یک بار بخندی و در اوجش به سکوتی برسی ..
شده در جمع باشی و میان همه تنها به عزلت برسی .. -
خوشا به سر بلندی ام
خوشا سری نداشتن
خوشا خودم! خوشا طمع به دیگری نداشتن
خوشا اسیر گرگ ها شدن
خوشا فنا شدن
خوشا به چاه رفتنُ برادری نداشتن
در این سرا که هر نــری* نشسته روی منبری خوشا به خانه ماندن و به منبری نداشتن!
خوشا به قوم من که خو گرفته است قرن ها
به آیه ای ندیدن و پیمبری نداشتن
خوشا وطن!
همین زن بدون هیچ پیرهن!!
که فکر می کند! به چه؟! به روسری نداشتن:)
ندیده ام بجز هوس در آسمان هیچ کس
خوشاقفس
خوشاقفس
خوشا پری نداشتن:)((یاسر قنبر لو))
-
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز می گویی -
من که گریه نمیکنم
تنها غبار تنهاییست که چشمانم را گاهی ؛
....می سوزاند -
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت -
najafiali78
36درصد چشمان تو جنسش عسل است
مابقی قهوه و فنجان و شراب و غزل است -
فنجان چای توام ؛
ببین چگونه قند در دلم آب می شود به شوق لبت ! -
«ـ نازلي! بهار خنده زد و ارغوان شكفت.
در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير.
دست از گمان بدار!
با مرگ نحس پنجه ميفكن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار . . .»
نازلي سخن نگفت؛
سرافراز
دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت . . .
«ـ نازلي! سخن بگو!
مرغ سكوت، جوجة مرگي فجيع را
در آشيان به بيضه نشسته ست!»
نازلي سخن نگفت؛
چو خورشيد
از تيرگي برآمد و در خون نشست و رفت . . .
نازلي سخن نگفت
نازلي ستاره بود
يك دم درين ظلام درخشيد و جست و رفت . . .
نازلي سخن نگفت
نازلي بنفشه بود
گل داد و
مژده داد: «زمستان شكست!»
و
رفت . . .
#احمد شاملو -
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی ... بازآ
-
تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب نا امیدان چقدر خمار دارد -
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است -
یوسفی بود ...
ولی هیچ خریدار نداشت . -
فلکی به گرد خاکی شب و روز گشته گردان
فلکا ز ما چه خواهی نه تو معدن ضیایی -
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد
.
@UNIQUE7 تولدت مبارک