-
تکه ای از یک غزل
بادهای هست و پناهی و شبی شسته و پاک
جرعهها نوشم و ته جرعه فشانم بر خاکنم نمک زمزمه واری، رهش اندوه و ملال
میزنم در غزلی باده صفت آتشناکبوی آن گمشده گل را از چه گلبن خواهم؟
که چو باد از همه سو میدوم و گمراهمهمه سر چشمم و از دیدن او محرومم
همه تن دستم و از دامن او کوتاهمباده کم کم دهدم شور و شراری که مپرس
بزدم، افتان خیزان، به دیاری که مپرسگوید آهسته به گوشم سخنانی که مگوی
پیش چشم آوردم باغ و بهاری که مپرس#میم_امید
-
این پست پاک شده!
-
**چه شد ؟
اى ...!
با شما بودم؛...
يكى با من بگويد ، از شمايان ، اى شما ايشان!
چه شد ؟ پرسيدم ازْتان ، نيز مى پرسم :
چه خواهد شد ؟ مرا روشن كنيد ، اى روشن انديشان !
يكى پرسيده ايد از خويش ، اى بيگانه با خويشان؟
جواب امّا چه ؟ از پرسيده تان ، همچون نپرسيده ،
كه هر دو يك سخن داريد.
بدم مى آيد ، امّا خوب آگاهم
كه هر دو يك جواب آريد؛
[آرى،
[-هيچ!
-و بارى هيچ !
من اين از پيش تر دانسته بودم خويش
و دانم نيز پيشاپيش ...#م_امید
#چه_خواهد_شد
#سواحلى_و_خوزيات** -
%(#c800ff)[من می دانم…]
%(#d96bf7)[خدا هم از آفریدن من پشیمان شده است…]
%(#cb85de)[رویش نمی شود اظهار پشیمانی کند!]
%(#cda1d9)[مرا به حال خود گذاشته تا خودم را ویران کنم…]
%(#ddbde6)[و من چه خوب به این کار آشنایم…]
%(#ddbde6)[دیگر به خدا هم زحمت نمی دهم!!!…]
-
خبر از کوفه رسد همه مشتاق حضور
همه سرمست طلب همگی طالب نورالله الله وای از پیمان شکنان
تنها مانده در میدان مرد زمانآمد با دعوتشان
ای وای از بیعتشانتنها شد روز نبرد
دنیا شد دشمن مردسخن از ایمانها شد سخن از پیمانها شد
کوفی ماند و پیمان با آنهمه رسوایی... -
این پست پاک شده!
-
payam gaphic سلام تبلیغ ممنوعه پیامتونم اسپم @ادمین
-
-
کار من از ستاره شمردن گذشته است ،...
برای خواب ...
مدتهاست ...
نشسته ام شبها را می شمارم...