-
زندگی یعنی همین لبخندتو
عشق یعنی یک نفرمانندتو
مرحبابرعشق تفسیرش تویی
آفرین برآسمان ماهش تویی -
-
sheyda.fkh
فدات شم عزیز دلم -
-
@r-nil-par
-
@r-nil-par
-
سلام..نمیدونستم توی جوکیسم بذارم اینو یا شعردونه..اخر دیدم عشقشون مقدسه بذار شاعرانه بمونه -
https://uupload.ir/view/zl4g_vid_20201025_123037_663.mp4/
می بینم! می بینم!
#سایه -
خیال روی کسی در سر است هر کس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرون است -
روزها فکر من این است همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنماز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم -
-
دوش دیدم که ملائک در این خانه زدند
ذکر حیدر بگرفتند و به پیمانه زدند
.
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
شعر حافظ بشنیدند و به میخانه زدند
.
ای که گفتی ز چه رو حافظ دیوانه سرود
که ملائک در این باب کریمانه زدند؟
.
ای که گفتی در میخانه که باز است چرا
دوش دیدست که ملائک در این خانه زدند
.
گرچه حافظ غزلش معرفت جانان است
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را صلح بنه
چون که حافظ نشناسند به ویرانه زدند
.
می و میخانه که حافظ ز درش میخوانَد
عارفان بر در آن ساغر شکرانه زدند
.
حرم وصل خداوندیِ جانانه ی ماست
کاندر آن جا سخن از باده مستانه زدند
.
چون که قرآن شنوی نکته رندانه شنو
"ادخلو الباب" به این هاتف دیوانه زدند
.
آن شنیدی که به هر بیت دری باید جست
"ادخلو البیت من ابواب" حکیمانه زدند
.
خانه بی باب نباشد سخنم را بشنو
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
.
خانه و بتکده و میکده و میخانه
همه شعری است کز آن خانه شاهانه زدند
.
در میخانه که حافظ سخنش را بسرود
رمز عشقی است کز آن حیدر دُردانه زدند
.
رمز عشقی که نبی گفت منم شهر حِکَم
شهر علمی که علی را در آن خانه زدند
.
شهر حق را که بود میکده حافظ ها
باب آن شهر یکی حیدر فرزانه زدند
.
چون ملائک همه از فیض علی بر پایند
بهر آدم ز علی اذن جداگانه زدند
.
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
این سخن را به نجف تحفه شاهانه زدند
.
گرچه حافظ بگشاد از رخ اندیشه نقاب
لطف حیدر دل هاتف به نجف شانه زدند -