-
-
صدایِ سرمستان
به خاطره ى معطّرِ محمّدرضا شجريان
شعر : رضا مقصدی
"چه حافظانه، کلامت به جانِ ما می ریخت
چه عاشقانه، صدایت سپیده مارا سلام دیگر داد
و بر تمامِ درختانِ مهربانِ کویر
درین خزانِ خطیر
پیامِ دیگر داد
من از میانِ طپش هایِ عشق آمده ام
من از طروات بارانِ شادمانِ شمال
همیشه در همه حال
ملالِ سینه تلخم، تو را نشانه گرفت
دست عاطفه ام
زِ دستِ مستِ تو ای مهربانِ باده پرست!
پیاله هایِ غزلهایِ عاشقانه گرفت
به "سایه" میگویم:
«چه بی کسیِ غریبی به جانِ ما افتاد
درین سَرایِ سیاهــی، که سَر به سَر آه است
سرود سینه تو،
غزلسروده ی تاریک هرچه مهتاب ست
بگو! دوباره بگو! چگونه باید زیست؟
کسی که با دلِ ما
کسی که با تو وُ خورشید بود و دیگر نیست»" -
-
-
-
تو به قولِ غزل از ماه کمی ماه تری
تو از این شاعر بی قافیه آگاه تـری
Mahhh -
یارب ستدی ملک ز دست چو منی
و دادی به مخنثی که نه مردی و نه زنی
ز گذشت ایام معلومم گشت
نزد تو چه دف زنی و چه شمشیر زنی -
زندگی یعنی همین لبخندتو
عشق یعنی یک نفرمانندتو
مرحبابرعشق تفسیرش تویی
آفرین برآسمان ماهش تویی -
-
sheyda.fkh
فدات شم عزیز دلم -
-
@r-nil-par
-
@r-nil-par
-
سلام..نمیدونستم توی جوکیسم بذارم اینو یا شعردونه..اخر دیدم عشقشون مقدسه بذار شاعرانه بمونه -
https://uupload.ir/view/zl4g_vid_20201025_123037_663.mp4/
می بینم! می بینم!
#سایه -
خیال روی کسی در سر است هر کس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرون است