تولد داریم چه تولدی

[zeinab dehghani]

يک لحظه به بخشايش او شک نتوان کرد
با اين همه ترديد، در اين باره يقيني ست

|فاضل نظری|

[zeinab dehghani]

آن رفیقی که به دوران غمم دور نرفت
زیر شمشیر غمش ، رقص کنان خواهم رفت
!!!(:

[zeinab dehghani]

سفرعشق از آن روز شروع شد که خدا
مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما
(=

[kosari]

زندگی فهم نفهمیدن هاست ..

سهراب سپهری

[kosari]

مجال خواب نمی‌باشدم
ز دستِ خیال...

• سعدی

[kosari]

نسیمِ صبح
بویِ گل پراکند |

• فریدون مشیری

[parisa khany]

دنیای دنی پر هوس را چه کنی
آلودهٔ هر ناکس و کس را چه کنی
آن یار طلب کن که ترا باشد و بس
معشوقهٔ صد هزار کس را چه کنی

[parisa khany]

چه شب ها
از خدای خود
وصالش را طلب کردم
خدا گفت او نمیخواهد
دگر این ناله را بس کن...

[Succinate]

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
️

[Succinate]

قدرشناس عزیزم، نیمه من نیستی
قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی

[Succinate]

هرگز نمیرد آن که
دلش زنده شد به عشق

[Succinate]

جانی و دلی
ای دل و جانم همه تو

[Succinate]

دلبر و یار من تویی
رونق کار من تویی...

[Succinate]

گفت نهان کنی عشق مرا، چو عاشقی
من ز برای این سخن،شهره عاشقان شدم

[شهیده sh]

عاشقی دردسری بود نمی دانستیم

حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم

پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم

شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم

آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو

سهممان بی خبری بود نمیدانستیم

آب و جاروی در خانه ما شاهد بود

از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم

اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده

عاشقی دردسری بود نمیدانستیم

تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟

آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا

رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟

عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید

ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا؟

نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا

تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا

ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا

مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی

مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی

از به خود آمدن این قافله را گم کردیم

وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم

دست برداری از این غیبت طولانی اگر

من به پای تو بریزم طلبی جامی دگر

از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟

فقط از هجر سرودن نکند سهم من است؟

من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد

صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد

بخدا منتظر آمدنت میمانیم

پای این عشق اویس قدمت میمانیم

تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد

سحر وصل همیشه شب هجران دارد

تا به اندازه ی شمعی که ز سر میسوزد

پر پروانه به امید سحر میسوزد

خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم

بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم

شاعر : صابر خراسانی

اللهم عجل لولیک الفرج

[_Mitra_]

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی

روا بود که ملامت کنی زلیخا را

سعدی

[_Mitra_]

دگر به هر چه تو گویی مخالفت نکنم
که بی تو عیش میسر نمی‌شود ما را

سعدی

[_Mitra_]

قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را

خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را

سعدی

[_Mitra_]

سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان
چون تأمل کند این صورت انگشت نما را

آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت
که سراپای بسوزند من بی سر و پا را

چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان
خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را

همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را

مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را

سعدی

[_Mitra_]

صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

حافظ