-
گر که رفتی رو که نیست باک مرا
رفتنی میرود و ندارد فرقی مرا
امروز یا فردا . اول و اخر میروی
تند تر برو که گردست زمین
هر چه دور تر میشوی نزدیکتری
پ.ن: گاهی برای کسی کادو ای میگیری و عکسش میگیری که بهش نشنون بدی
ولی.... -
-
%(#0026ff)[بسیار سفر باید تا پخته شود خامی]
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامیگر پیر مناجاتست ور رند خراباتی
هر کس قلمی رفتهست بر وی به سرانجامیفردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هر کس عملی دارد من گوش به انعامیای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامیسروی به لب جویی گویند چه خوش باشد
آنان که ندیدستند سروی به لب بامیروزی تن من بینی قربان سر کویش
وین عید نمیباشد الا به هر ایامیای در دل ریش من مهرت چو روان در تن
آخر ز دعاگویی یاد آر به دشنامیباشد که تو خود روزی از ما خبری پرسی
ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامیگر چه شب مشتاقان تاریک بود اما
نومید نباید بود از روشنی بامیسعدی به لب دریا دردانه کجا یابی
در کام نهنگان رو گر میطلبی کامی -
یاد تو دیونه کردم باز...
این رابطه جنگه همش دعواس
خسته شدیم از بس زدیم فریاد
برگرد یه کاری کن منو دریاب
بگرد منو دریاب ک اشوبم
برگرد منو دریاب من ساده
اونی ک از چشم تو افتاده...
منو ببخش اگه دستامو برات مشت کردمو
وقت سختیا بهت پشت کردم
چون توام مقصری خب بهونه های بی خود
روزای خوب بینمونو کی برد
حیف من حیف خاطرات بینمون
سنگدلیه نخوام بهت بگم بمون -
این پست پاک شده!
-
-سرگرم به خود زخم زدن درهمه عمرم...
-هر لحظه جزاین دست مرا مشغله ای نیست...
#سلطان صدا -
آه از آن ساعت که عزرائیل قصد جان کند
لشکر ابلیس آید غارت ایمان کندآه از آن ساعت که یاسین خوان نشیند بر سرت
گوش نبوَد مر تو را تا که سماع آن کندآه از آن ساعت که خویش و عقل... در فرقتت
و از خروش ناله آید دیده ها گریان کندآه از آن ساعت که آید نوبت کوچ فلان
نه نگاه بر زن کند نه یاد فرزندان کندآه از آن ساعت که مرکب از کمین بیرون جهد
ارغوانت را به رنگ زعفران یکسان کندآه از آن ساعت که از بستر به تن شویت برند
گور باشد منزلت کنج لحد زندان کندآه از آن ساعت که زین رویی که مینازی به حسن
ماه رویت را قضا اندر کفن پنهان کندآه از آن ساعت که بالش پاره ی خشتی بود
بستر ابریشمینت را اجل ویران کندآه از آن ساعت که بنشیند نکیر و منکرت
با عمودی آتشینت پرسش از ایمان کندآه از آن ساعت که اسرافیل صور اندر دمد
قلب بشکافد به محشر مر تو را حیران کندآه از آن ساعت که باشد قاضی محشر خدا
پرسش از کار تو باشد نامه ها عنوان کندآه از آن ساعت که می باشد گذشتن از صراط
آتش دوزخ تو را در راه سرگردان کندآه از آن ساعت که گیرد دامنت را قرض خواه
هیچ نباشد تا دفع چنان خصمان کندآه از آن ساعت که اعضایت گواهی ها دهد
عضو عضوت بر تو نیکی و بدی اعیان کندآه از آن ساعت که کز گرمای محشر تشنگی
بر تو زور آرند تو را مشتاق آب و نان کند -
بشکن آروم دلم آه مظلوم به خدا صدا نداره
بشکن آروم دلم توی آسمون تو نبود ستاره
بشکن آروم یواش انگاری هیشکی تو این شهر غیر تو خدا نداشت
بشکن آروم دلم کوله بار دردتو بدش به من
بذار هر چیزی که میخوان پشت سر بهت بگن
بشکن آروم یواش زندگی غیر شکستن راهی واسه تو نذاشت -
@meysam_bahrami بحثمون اینجا نبود اما اینجا اخرین پیامتون بود .... عذر می خوام ومتاسفم ...