-
-سرگرم به خود زخم زدن درهمه عمرم...
-هر لحظه جزاین دست مرا مشغله ای نیست...
#سلطان صدا -
آه از آن ساعت که عزرائیل قصد جان کند
لشکر ابلیس آید غارت ایمان کندآه از آن ساعت که یاسین خوان نشیند بر سرت
گوش نبوَد مر تو را تا که سماع آن کندآه از آن ساعت که خویش و عقل... در فرقتت
و از خروش ناله آید دیده ها گریان کندآه از آن ساعت که آید نوبت کوچ فلان
نه نگاه بر زن کند نه یاد فرزندان کندآه از آن ساعت که مرکب از کمین بیرون جهد
ارغوانت را به رنگ زعفران یکسان کندآه از آن ساعت که از بستر به تن شویت برند
گور باشد منزلت کنج لحد زندان کندآه از آن ساعت که زین رویی که مینازی به حسن
ماه رویت را قضا اندر کفن پنهان کندآه از آن ساعت که بالش پاره ی خشتی بود
بستر ابریشمینت را اجل ویران کندآه از آن ساعت که بنشیند نکیر و منکرت
با عمودی آتشینت پرسش از ایمان کندآه از آن ساعت که اسرافیل صور اندر دمد
قلب بشکافد به محشر مر تو را حیران کندآه از آن ساعت که باشد قاضی محشر خدا
پرسش از کار تو باشد نامه ها عنوان کندآه از آن ساعت که می باشد گذشتن از صراط
آتش دوزخ تو را در راه سرگردان کندآه از آن ساعت که گیرد دامنت را قرض خواه
هیچ نباشد تا دفع چنان خصمان کندآه از آن ساعت که اعضایت گواهی ها دهد
عضو عضوت بر تو نیکی و بدی اعیان کندآه از آن ساعت که کز گرمای محشر تشنگی
بر تو زور آرند تو را مشتاق آب و نان کند -
بشکن آروم دلم آه مظلوم به خدا صدا نداره
بشکن آروم دلم توی آسمون تو نبود ستاره
بشکن آروم یواش انگاری هیشکی تو این شهر غیر تو خدا نداشت
بشکن آروم دلم کوله بار دردتو بدش به من
بذار هر چیزی که میخوان پشت سر بهت بگن
بشکن آروم یواش زندگی غیر شکستن راهی واسه تو نذاشت -
@meysam_bahrami بحثمون اینجا نبود اما اینجا اخرین پیامتون بود .... عذر می خوام ومتاسفم ...
-
@zahra-m1999 در شعردانه گفته است:
@meysam_bahrami بحثمون اینجا نبود اما اینجا اخرین پیامتون بود .... عذر می خوام ومتاسفم ...
یعنی چی
-
@meysam_bahrami منظورم اینه اخرین جای که سر زدهبودین اینجا بوده واینجا بهتون پیام دادم که ببینید
-
@zahra-m1999 در شعردانه گفته است:
@meysam_bahrami منظورم اینه اخرین جای که سر زدهبودین اینجا بوده واینجا بهتون پیام دادم که ببینید
اها
عیب نداره
تموم شد رفت -
لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام، مستم
باز مي لرزد، دلم، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستمهاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفکم را، دست!آبرويم را نريزي، دل !
ای نخورده مست !
لحظه ديدار نزديك است .#مهدی_اخوان_ثالث
-
خوابگاهی عجیب و تک داریم
در بدنسازیاش خرک داریم
گرچه این کاخ هست در «حافظ»
لیک استخر در «ونک» داریم
پولدار و فقیر یکسانند
از همه قشر و هر دهک داریم
روز و شب در تلاش بیوقفه
کشت تدریجیِ کپک داریم
تا که ثابت کنیم این شدنیست
طرح گنداندنِ نمک داریم
تا مگر ظرفها تمیز شود
مته، سمباده، کاردک داریم
در کمدهایمان به جای کتاب
تیغ اصلاح، کش، پفک داریم
غالباً در نماز آخر وقت
هر دو رکعت سه بار شک داریم
در نمکپاشمان مربا و
در شکرپاشمان نمک داریم
روی بالشتهایمان لپ تاپ
زیر بالشتها تشک داریم
فیسبوک است شمع محفل ما
ما که ویندوز یا که مک داریم
Asghar is now friend with Zahra
توی wall همه سرک داریم
بهر ابراز عشق، امروزه
Like داریم، سیخونک داریم
روز و شب حرف میزنیم فقط
تا که ثابت کنیم فک داریم
تا بخندیم بیجهت با هم
روی دیوارها ترک داریم
شاممان لوبیای سحرآمیز
قصهها با جناب جک داریم
از قضا سلف جمعه تعطیل است
پس غذا سوپ جو پرک داریم
این «غذایا» که توی یخچال است
صاحبش کیست؟ ما که شک داریم...
وامها چون که میشود واریز
با غذا دائم ایستک داریم
آخر ماه بعد هر وعده
چای جوشیده خنک داریم
در آسانسور به لب دعای سفر
«ربی انی اتوب لک» داریم
شتر مرگ ساکن اینجاست
چشم بیهوده بر کمک داریم
هفتهای هفت بار pes داریم
حمله داریم، هافبک داریم
تخته، پاسور و مثلهم هرگز...
منچ داریم... بادکنک داریم...
اهل سیگار عدهای تک و توک
اهل آنکار توک و تک داریم
روی دیوارهایمان عکسِ
خانم جولیا کیک داریم
عاشقیم اکثراً، بنابراین
شعر داریم، نیلبک داریم
عاشقی شغل مطمئنی نیست
دو سه معشوقه یدک داریم
طبق «اصل بقای عشق» اگر
نازنین رفت، روشنک داریم
آری اینگونه است «اوضا»مان
گوییا خانه در درک داریم
بیخودی نیست آخر هر ترم
یک سبد نمرههای تک داریم..
-
دل هر فالی گرفتی بد در اومد روزای بد که رفتن بدتر اومد
کسی حالش به حال تو نسوخته تو انقد سوختی که جونت در اومد
دل از این دنیا سیر .... دل تنها گوشه گیر....
دل مظلوم سر به زیر......
سرتو بالا بگیر..... -
بشکن آروم دلم کوله بار دردتو بدش به من
بذار هر چیزی که میخوای پشت سر بهت بگن
بشکن آروم یواش ......زندگی غیر شکستن راهی واسه تو نذاشت
-
هزار بار پیاده طواف کعبه کنی
قبول حق نشود گر دلی بیازاری"مولانا
-
ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سـر من مایه سودا همه تو
هرچنـــــد به روزگار در مینگرم
امروز هـمه تویی و فردا همه تو -
بوسه از کنج لب یار نخوردست کسی
ره به گنجینهٔ اسرار نبردهست کسیمن و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدَر صبر به عاشق نسپردهست کسی!لب نهادم به لبِ یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمردهست کسیریزش اشک مرا نیست محرّک در کار
دامن ابر بهاران نفشردهست کسیآب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد
اینقدر سیلیِ ایام نخوردهست کسی!غیر از آن کس که سرِ خود به گریبان بردهست
گوی توفیق ازین عرصه نبردهست کسیداغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟
در دل سنگ، شرر را نشمرده است کسی...صائب_تبریزی