-
چشمِ مجنون چو بِخُفتی همه لیلی دیدی ..
- سعدی
-
گر بیایی دَهمت جانُ
نیایی کُشدم غـم
من که بایست بمیرم؛
چه بیایی،چه نیایی ..- سعدی
-
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
.
مولانا -
ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
گو دل ما خوش مباش گر تو بدین دلخوشیگر بکشی بندهایم ور بنوازی رواست
ما به تو مستأنسیم تو به چه مستوحشیگفتی اگر درد عشق پای نداری گریز
چون بتوانم گریخت تا تو کمندم کشیدیده فرودوختیم تا نه به دوزخ برد
باز نگه میکنم سخت بهشتی وشیغایت خوبی که هست قبضه و شمشیر و دست
خلق حسد میبرند چون تو مرا میکشیموجب فریاد ما خصم نداند که چیست
چاره مجروح عشق نیست به جز خامشیچند توان ای سلیم آب بر آتش زدن
کآب دیانت برد رنگ رخ آتشیآدمی هوشمند عیش ندارد ز فکر
ساقی مجلس بیار آن قدح بی هشیمست می عشق را عیب مکن سعدیا
مست بیفتی تو نیز گر هم از این می چشی•سعدی•
-
مرغ دریا خبر از یک شب دریایی داشت
گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفتچه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوسِ دولتِ دنیا زد و رفتابتهاج
-
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنمحافظ
غزل۳۴۸ -
به شوق نور در ظلمت قدم بردار
به این غمهای جان آزار دل مسپارفریدون مشیری
-
ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﺗﻨﺪﯾﺲ ﺁﺩﻡ ﺩﻝ ﻧﺒﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻏﻢ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺒﻮﺩﮐﺎﺵ ﺟﺎﯼ ﻫﺮ ﻏﻤﯽ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﻮﺩ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﻣﻨﻮﺵ ﺑﻮﺩﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﺣﺒﺲ ﮐﺮﺩﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺖﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﺭﺍ ﻣﺴﺖ ﮐﺮﺩ
ﯾﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﮐﺎﺷﮑﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪ
ﺻﺒﺢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺩﻣﯿﺪﮐﺎﺵ ﺟﻨﺲ ﻗﻠﺐ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻮﺩ
ﺟﺎﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺑﻮﺩﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﮔﻔﺖ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺳﻨﮓﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻧﯿﺮﻧﮓ ﻧﯿﺴﺖﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻋﮑﺲ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻗﺎﺏ ﮐﺮﺩ
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﮐﺎﺵ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﺮﻭد -