-
سیمین بهبهانی:
یا رب مرا یاری بده، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنماز بوسههای آتشین ، وز خندههای دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنمدر پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنمبندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنمگوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنمهر شامگه در خانهای ، چابکتر از پروانهای
رقصم بر بیگانهای ، وز خویش بیزارش کنمچون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنملیلی_
ابراهیم صهبا :یارت شوم، یارت شوم، هر چند آزارم کنی
نازت کشم، نازت کشم، گر در جهان خوارم کنیبر من پسندی گر منم، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم، کز عشق بیمارم کنیگر رانیم از کوی خود، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنیمن طایر پر بستهام، در کنج غم بنشستهام
من گر قفس بشکستهام، تا خود گرفتارم کنیمن عاشق دلدادهام، بهر بلا آمادهام
یار من دلداده شو، تا با بلا یارم کنیما را چو کردی امتحان، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان، بر این دل زارم کنیگر حال دشنامم دهی، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی، الطاف بسیارم کنی -
لیلی_
ابراهیم صهبا :یارت شوم، یارت شوم، هر چند آزارم کنی
نازت کشم، نازت کشم، گر در جهان خوارم کنیبر من پسندی گر منم، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم، کز عشق بیمارم کنیگر رانیم از کوی خود، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنیمن طایر پر بستهام، در کنج غم بنشستهام
من گر قفس بشکستهام، تا خود گرفتارم کنیمن عاشق دلدادهام، بهر بلا آمادهام
یار من دلداده شو، تا با بلا یارم کنیما را چو کردی امتحان، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان، بر این دل زارم کنیگر حال دشنامم دهی، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی، الطاف بسیارم کنی -
لیلی_
سیمین بهبهانی:گفتی شفا بخشم تو را، وز عشق بیمارت کنم
یعنی به خود دشمن شوم، با خویشتن یارت کنم؟گفتی که دلدارت شوم، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیدهای، ترسم که بیدارت کنم…لیلی_
ابراهیم صهبا :دیگر اگر عریان شوی، چون شاخهای لرزان شوی
در اشکها غلتان شوی، دیگر نمیخواهم تو راگر باز هم یارم شوی، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی، دیگر نمیخواهم تو راگر محرم رازم شوی، بشکسته چون سازم شوی
تنها گل نازم شوی، دیگر نمیخواهم تو راگر باز گردی از خطا، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل، ای بی وفا، دیگر نمیخواهم تو را! -
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیستمی نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیستباز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیستشعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیستچشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیستمیروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیسترفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست -
بیا که در غم عشقت مشوشم بیتو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بیتوشب از فراق تو مینالم ای پریرخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بیتودمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چِشَم بیتواگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز درکشم بیتوپیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بیتو -
گَر مَردِ رَهی،
غَمْ مَخور اَز دوری و دیری!
دانی که رسیدن،
هُنَر گام زمان است...! -
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطاییمن خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد نام گداییصاحب نظران لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلاییباید که سری در نظرش هیچ نیرزد
آن کس که نهد در طلب وصل تو پاییبیداد تو عدلست و جفای تو کرامت
دشنام تو خوشتر که ز بیگانه دعاییجز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم هوسی بود و هواییگر دست دهد دولت آنم که سر خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهاییشاید که به خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفاییخون در دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جاییشرط کرم آنست که با درد بمیری
سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی -
من از عالم تو را تنها گزینم
روا داری که من غمگین نشینم؟!دل من چون قلم اندر کف توست
ز توست ار شادمان و گر حزینمبه جز آنچه تو خواهی من چه باشم؟
به جز آنچه نمایی من چه بینم؟گه از من خار رویانی گهی گل
گهی گل بویم و گه خار چینممرا تو چون چنان داری چنانم
مرا تو چون چنین خواهی چنینمدر آن خمّی که دل را رنگ بخشی
چه باشم من، چه باشد مهر و کینم؟تو بودی اوّل و آخر تو باشی
تو به کن آخرم از اولینمچو تو پنهان شوی، از اهل کفرم
چو تو پیدا شوی، از اهل دینمبه جز چیزی که دادی من چه دارم؟
چه می جویی ز جیب و آستینم؟ -
همه جا جلوهٔ آن صاحب وجه حسن است
همه کس بستهٔ آن زلف شکن بر شکن استرخِ افروختهاش خجلت ماه فلک است
قد افراختهاش غیرت سرو چمن استبهرِ قربانی آن چشم سیه باید ریخت
خون هر آهوی مشکین که به دشت ختن استگر نیارد به نظر سیمِ سرشکم نه عجب
زان که سیمین بر و سیمین تن و سیمین ذقن استترسم آخر ننهد پا به سر تربت من
بس که در هر قدمش کشتهٔ خونین کفن استتا رقیب از لب او کامروا شد گفتم
خاتم دست سلیمان به کف اهرمن استنه ازین پیش توان با سخنِ دشمن ساخت
نه مرا با دهن دوست مجال سخن استخسرو از رشکِ شکر، خون به دل شیرین کرد
تا خبر شد که چهها در نظر کوهکن است=))جُستم از خیل عرب واقعهٔ مجنون را
لیلی از خیمه برون تاخت که مجنونِ من است=))گوشهٔ چشم بتی زد ره دین و دل من
نازم این فتنه که هم رهزن و هم راهزن است!در همه شهر شدم شهره به شیرین سخنی
تا لبم بر لب آن خسرو شیرین دهن استیک تجلی همه را سوخت فروغی امشب
مگر آن شمعِ فروزنده در این انجمن استفروغی بسطامی
-
صورتگران که صورت دلخواه میکشند
چون صورت تو مینگرند آه میکشند!!!جمعی شریک حال پراکندهٔ مناند
کز طرهٔ تو دست به اکراه میکشندلب تشنگان چاه زنخدانِ دلکشت
آب حیات، دم به دم از چاه میکشند=))یارب چه گلبنی تو که با نقش قامتت
سرو بلند را همه کوتاه میکشند=))من مات صورت تو که در کارگاه حسن
خورشید را گدا و تو را شاه میکشند!تو در حجاب رفته به چندین هزار ناز
من منتظر که دامن خرگاه میکشندمیگیرد آفتاب ز دود درون ما
چون عنبرین نقاب تو بر ماه میکشندترسم خدا نکرده کشد از تو انتقام
آهی که عاشقان به سحرگاه میکشند=))این است اگر صعوبت عشق تو، رهروان
در اولین قدم، قدم از راه میکشندبرداشت عشق پرده به حدی که عاشقان
بر لوح سینه نقش انا الله میکشندفارغ ز رشک بوالهوسانم فروغیا
چون داغ عشق بر دل آگاه میکشندفروغی بسطامی
-
یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستمیک روز میآیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستمشبزنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی
تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستمپاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستمزنگارها را شستهام دور از کدورتهای دور
آیینهای رو به توام ، اما کنارت نیستمدور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست
اصلا منی در کار نیست ، امنم ، حصارت نیستم. -
غصه نخور عزیزم به قول مولانای جان:
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچه در وهمت نیاید آن دهد -
من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش
گر به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش -
ما درس صداقت و صفا میخوانیم
آیینِ محبت و وفا میدانیم
زبن بیهنرانِ سفله، ای دل مخروش
کانها همه میروند و ما میمانیمملک الشعرا بهار
-
بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهاییعجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بیطاقتم ز شیداییبده بده که چه آوردهای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآساییمرو مرو چه سبب زود زود میبروی
بگو بگو که چرا دیر دیر میآیینفس نفس زدهام نالهها ز فرقت تو
زمان زمان شدهام بیرخ تو سوداییمجو مجو پس از این زینهار راه جفا
مکن مکن که کشد کار ما به رسواییبرو برو که چه کَش میروی به شیوهگری
بیا بیا که چه خوش میچمی به رعنایی
-
ای آرزوی دیده بینا چگونهای
وی مونس دل (من) تنها چگونهایاز ناز و نازکی اگر اینجا نیامدی
باری یکی بگوی که آنجا چگونهایدر است صورت تو و دریاست چشم من
ای در دور مانده ز دریا چگونهایدل هدیه تو کردم آن را نخواستی
جان تحفه میفرستم این را چگونهایای نور چشم مهر و گل بوستان حسن
ما بیتو در همیم تو بیما چگونهایاز وصل تو که نیست دریغا در آتشم
در هجر من که هست مبادا چگونهایما خود جهان گرفتیم از پیش عاشقی
در سلسله تو ای دل شیدا چگونهایسید حسن غزنوی
-
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی -
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانهی من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهی خوشبخت بنگرم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلام بچه ها
امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین
خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم
خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و..
و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده
در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست
اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم
هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین
مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه
منتظرتون هستم آلایی ها
موفق باشین🥹️
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-پیراپزشکی
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه بچهها
امروز اومدم با یه تاپیک جذاب! برای بچههای جذابتر!
خب امسال هم داره تموم میشه دوستان (واقعا؟!)
کلی اتفاق افتاد امسال برای هرکدوممون .. خوب، بد، زشت، حتی جلف! ️
اینجا قراره از ترینهای سال 403 بنویسیم. دوستاتونو تگ کنین و بگین که هرکسی «چی ترین» بوده ..
از خوبیای همدیگه بگین البته اخلاقای بد رو هم لحاظ کنین که پررو نشن دیگه
سال نو رو هم از همینجا پیشاپیش تبریک میگم بهتون امیدوارم سال خوبی داشته باشین
لایک و کامنت و معرفی به دوستاتون فراموش نشههه
@دانش-آموزان-آلاء
سلام سلام
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام
خلاصه سلام
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد @ma-a بود
خب سوال
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟
اینبار یه کم فرق میکنه
چه فرقی ؟؟
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین
@دانش-آموزان-آلاء ️
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@انسانیا
درود بر همه دوستان و همراهان
چیزی که به نظرم اومد این که تو تموم این سالها اونجوری که باید و شاید تو تاپیک های عید نوروز آلاخونه به رسم و رسومات پرداخته نشده، چیزی که بوده فقط تبریکات بوده و شادی
من تصمیم گرفتم امسال از رسم و رسومات و سنت های عید نوروز بگم و بعد از اون به امید خدا تبریک های خوشگلتون رو روانه تاپیک کنید
عید نوروز
با نزدیک شدن به پایان سال ۱۴۰۳، همه در حال آماده شدن برای استقبال از نوروز ۱۴۰۴ هستند. سال ۱۴۰۳ کبیسه و ۳۶۶ روزه است و سال جدید در نیمه روز ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ تحویل خواهد شد.
لحظه دقیق تحویل سال ۱۴۰۴:
زمان: ساعت ۱۲:۳۱:۳۰ ظهر
تاریخ شمسی: پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳️
تاریخ میلادی: ۲۰ مارس ۲۰۲۵️
تعطیلی طولانی نوروز ۱۴۰۴: سال ۱۴۰۳ به دلیل کبیسه بودن، ۳۰ اسفند بهعنوان تعطیل رسمی محسوب میشود. همچنین چهار روز اول سال ۱۴۰۴ نیز تعطیل است که در مجموع ۶ روز تعطیلی پیوسته را رقم میزند.
تاریخچه عید نوروز؛ جشن کهن ایرانیان:
نوروز یکی از قدیمیترین جشنهای جهان است که بیش از ۳۰۰۰ سال قدمت دارد و در دوران هخامنشیان بهعنوان یک آیین رسمی شناخته شد.
نوروز در فرهنگ ایران باستان:
نمادی از پیروزی نور بر تاریکی
آغاز زندگی دوباره طبیعت
فرصتی برای دور شدن از ناملایمات گذشته
داریوش بزرگ در تخت جمشید مراسم باشکوهی برگزار میکرد که نمایندگان کشورهای مختلف در آن شرکت میکردند.
ساسانیان نیز نوروز را با اهدای سکه و هدایای ارزشمند گرامی میداشتند.
این جشن در کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ترکیه، آذربایجان، ازبکستان و بخشهایی از چین و هند نیز برگزار میشود.
برخی سنتهای نوروز در کشورهای مختلف:
افغانستان: تهیه هفتمیوه (ترکیبی از میوههای خشک و شیره)
ترکمنستان: مراسم گلگردانی (نمادی از خوشاقبالی)
تاجیکستان: رقص و آوازهای محلی
مهمترین سنتهای عید نوروز:
سفره هفتسین؛ نماد خوشبختی و برکت:
یکی از برجستهترین نمادهای نوروز، سفره هفتسین است. ایرانیان در روزهای پایانی سال، این سفره را در خانههای خود پهن میکنند و در کنار آن، لحظه تحویل سال را جشن میگیرند. هر یک از اجزای هفتسین، مفهوم خاصی را در بر دارد:
اجزای سفره هفتسین و معانی آن:
سیب: نماد سلامتی و زیبایی
سنجد : نماد عشق و مهر
سبزه: نماد طبیعت و سرزندگی
سیر🧄: نماد دفع بلا و بیماری
سمنو: نماد برکت و فراوانی
سرکه: نماد صبر و استقامت
سماق: نماد طلوع خورشید
خانهتکانی و پوشیدن لباس نو:
یکی از رسومات مهم نوروز، خانهتکانی است که معمولاً از چند هفته قبل از عید آغاز میشود. مردم با تمیز کردن خانههای خود، گرد و غبار سال گذشته را پاک میکنند و فضا را برای آغاز سال جدید آماده میکنند. این کار نمادی از پاکسازی روح و جسم نیز محسوب میشود.
پوشیدن لباس نو یکی دیگر از آیینهای نوروزی است. بسیاری از ایرانیان در لحظه تحویل سال، لباسهای جدید به تن میکنند تا سال نو را با احساس تازگی و امید آغاز کنند. انتخاب لباسهای روشن و تمیز، نشاندهنده استقبال از شادی و نشاط در سال جدید است.
دید و بازدید و عیدی دادن:
نوروز زمانی برای تقویت روابط خانوادگی و اجتماعی است. یکی از سنتهای اصلی بعد از لحظه تحویل سال، تماس گرفتن با اقوام و آشنایان است تا سال جدید را تبریک بگویند. و بعد از تحویل سال خانوادهها به خانه بزرگترها میروند و سال نو را به آنها تبریک میگویند. این دیدارها فرصتی برای گسترش دوستیها، ایجاد همدلی و زنده نگه داشتن روابط خانوادگی فراهم میکند.
یکی از رسوم جذاب عید نوروز عیدی دادن به کودکان است، که معمولاً شامل پول نقد یا هدایای کوچک است.
.
@ریاضیا
@تجربیا
@انسانیا
@دهم
@یازدهم
@دوازدهم
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@ادمین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-پیراپزشکی
@ناظم
@همیار
دیگه واسه اینکه کسی از قلم نیفته همه گرو ها رو منشن کردم
پیشاپیش سال نو رو بهتون تبریک میگم
امیدوارم که سال خوبی پیش رو داشته باشید و از تک تک لحظات زندگیتون بهترین بهره رو ببرید و همیشه شاد و پیروز و سربلند باشید️
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز️
سلام
اینم یه چالشه!
راستش بهترین بخشی که به نظرم برای این تاپیک مناسب اومد بخش غیر درسی بود....
درست مثل چیزی که قسمت تایتل تاپیک نوشتم
این بخش رو میزنم برای کسایی که کنکوری ان،دانشجو ان یا یه کار مهم اما وقت محدود دارن و غالبا هم درگیر کمالگرایی ان....
این که اگه وسط کاراتون خارج از وقت معین رفتین سراغ چیزی که هیچ ربطی به فعالیت اصلیتون نداره"گوشی،سیستم،وب گردی و هر چیزی که تو این دسته قرار بگیره و خودتون بدونین داره وقتتونو تلف میکنه"
بیاین و اینجا گزارششو بدین
واقعا نمیدونم چقدر تاثیر داره روی فعالیتتون اما میتونم بگم اینو که در وهله ی اول تاپیکو برای خودم زدم ! برای ایجاد عادتِ درست کار کردن و بهتر پیش رفتن
به مدت 21 روز اگه موفق بودین و درست مدیریت کردین اتمام چالشه
اما اگه یه روزم به هم ریخت چالش از اول میشه
همین موفق باشین
@دانش-آموزان-آلاء