-
من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش
گر به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش -
ما درس صداقت و صفا میخوانیم
آیینِ محبت و وفا میدانیم
زبن بیهنرانِ سفله، ای دل مخروش
کانها همه میروند و ما میمانیمملک الشعرا بهار
-
بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهاییعجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بیطاقتم ز شیداییبده بده که چه آوردهای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآساییمرو مرو چه سبب زود زود میبروی
بگو بگو که چرا دیر دیر میآیینفس نفس زدهام نالهها ز فرقت تو
زمان زمان شدهام بیرخ تو سوداییمجو مجو پس از این زینهار راه جفا
مکن مکن که کشد کار ما به رسواییبرو برو که چه کَش میروی به شیوهگری
بیا بیا که چه خوش میچمی به رعنایی
-
ای آرزوی دیده بینا چگونهای
وی مونس دل (من) تنها چگونهایاز ناز و نازکی اگر اینجا نیامدی
باری یکی بگوی که آنجا چگونهایدر است صورت تو و دریاست چشم من
ای در دور مانده ز دریا چگونهایدل هدیه تو کردم آن را نخواستی
جان تحفه میفرستم این را چگونهایای نور چشم مهر و گل بوستان حسن
ما بیتو در همیم تو بیما چگونهایاز وصل تو که نیست دریغا در آتشم
در هجر من که هست مبادا چگونهایما خود جهان گرفتیم از پیش عاشقی
در سلسله تو ای دل شیدا چگونهایسید حسن غزنوی
-
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی -
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانهی من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهی خوشبخت بنگرم. -
بیآنكه بدانی حرف زدهای
بیآنكه بدانی زنده بودهای
بیآنكه بدانی مُردهایساعت را بپرس كمكت میكند
از هوا حرف بزن كمكت میكند
نامِ مادرت را به یاد بیاور
شكل و تصویرِ كسی را
سریع! از چیزِ كوچكی آغاز كنمثلاً رنگها، مثلاً رنگِ زرد
سبز، اسمِ چند نوع درخت
به مغزی كه نیست فشار بیاورفصلها را، مثلاً برف
سریع باش، سریعچیزی برای بودنت پیدا كُن، دُور بردار
ممكن است بقیه چیزها یادت بیایدسریع! وگرنه
واقعاً به مرگت عادت كردهای«شهرام شیدایی»
-
دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم
وَاندر این کار دلِ خویش به دریا فِکَنَماز دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گُنَهِ آدم و حوا فکنممایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنمبِگُشا بندِ قَبا ای مَهِ خورشید کُلاه
تا چو زلفت سَرِ سودا زده در پا فکنمخوردهام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست
عُقده در بندِ کَمرتَرکشِ جوزا فکنمجرعهٔ جام بر این تختِ روان افشانم
غُلغُلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنمحافظا تکیه بر ایّام چو سهو است و خطا
من چرا عِشرتِ امروز به فردا فکنم -
چه خواهش ها در اين خاموشيِ گوياست، نشنيدي؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد۱۹:۳۵
-
میان چهرهی خود غصهای نمایان داشت
کسی که آینهای در غبارْ پنهان داشتهنوز از دلم ای غم، نرفته برگشتی
خوش آمدی که به برگشتن تو ایمان داشتهمیشه همدمِ تنهاییام، به خاطر تو
چقدر داشتنت، ای غرور، تاوان داشتدلم چو لالهی غمگین واژگون همه عمر
ز داغ خویش سر غصه در گریبان داشتچو غنچه لب به سخن وا نکرده پرپر شد
اگر نه داغِ دل من هزار دیوان داشتچنین که میشنوم، مبحث حیات ابدیست
چه خوب میشد اگر این کتاب پایان داشت!
۱۹:۳۵ -
غُنچه، از رازِ تو بو بُرد
شِکُفت،
گُل گریبان
به هوایِ تو دَرید ...قیصر امین پور
-
غزل ۴۷۰ حافظ
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمیچشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو؟
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمیزیرکی را گفتم: «این احوال بین»، خندید و گفت:
«صعبروزی، بوالعجبکاری، پریشانعالمی»سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما، کو رستمی؟در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمیاهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمیآدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمیخیز تا خاطر بدان تُرک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همیگریهٔ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی -
ای روح کمتحمل و ای جانِ بیقرار
بهتر که از تو هیچ نماند به یادگارمیخواهم انتقام بگیرم ولی دریغ
دستم نمیرسد به گریبانِ روزگاردر انتظارِ مرحمتِ خلق نیستم!
از دشمنان و دوستانِ نمایان چه انتظار؟گاهی ز بیوفایی دنیا به «دل» بگو
بگذار خو کند به خبرهای ناگوارای ابر! ابرِ بیسروسامان تیرهبخت
با گریه هم نشد دلت آرام خون بباراسماء_سوری
-
این پست پاک شده!
-
دنیا کوچکتر از آن است
که گمشدهای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود.آدمها به همان خونسردی که آمدهاند،
چمدانشان را میبندند
و ناپدید میشوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بیرحمترینشان در برفآنچه به جا میماند رد پائی است
و خاطرهای که هر از گاه پس میزند
مثل نسیمِ سحر
پردههایِ اتاقت را ...! -
شبی شعری برایت نوشتم
در شعرم برف باریدن گرفت
و من بر بالین شعرم
به خواب رفتم ...
سحرگاهان که چشم گشودم
هم برف به تمامی آب شده بود
هم شعر را به تمامی آب برده بود ...! -
باشد به کف آوردن دامان خیالت
در خلوت اندیشه، تمنایی اگر هستحزین_لاهیجی
-
دوش دیدم درمیخانه کهمجنون آمد است
در پی آن ساغر لبریز از می آمد است
باهمان حال خراباز دردعشقش آمد است
گفتمشکایعاشق دیوانه لیلی آمد است
گفت رو تنهاگزارم کین مصیبت هابه جانم آمد است
Mfn
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام سلام سلام سلام
Your browser does not support the audio element.
از اونجا که الانا تو مجازی و واقعیت کار های سم زیاد میبینیم و دیدم جاشون تو الاخونه خالیه این تاپیکو ترتیب دادم
شما میتونین کلیپ های سمتون یا خاطرات اسیدیتون رو اینجا بفرستین و باهم و کنار هم فیض ببریم
ایشالا که نترکیم صلوات.. ...
اعاااا راستی داشت یادم میرفت که بگم
هیچ جا بدون قانون نمیشه پس شمایی که اینجایین، بیاین پیشنهاداتونو برای قانون های این تاپیک بدین تا باهم تنظیمش کنیم...
سمدونی جالبی میشه....
اهاااا اهالی فن بفرمایید:
@Reza-H @_Narges @پرستو-بابایی @ABR_DJ @Ainoor
@Zahra-HD @نویسنده-کوچولو
@officer-k _k @آدمک
@erfanyy @M-Shajarian
@Hhh-Hh Hh
@f-nalist @Soniaaa @Ay @ariana-a @مآهور @khanoomi
و هرکی که چیزی تو چندته داره ....
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام بچه ها یکی یه مقدار زیاد شارژ فرستاده رو خط من
اون شماره رو فقط داداشم ومامان و بابام دارن که هیچ کدوم نفرستادن
زنگ زدم همراه اول میگه ممکنه اونی که فرستاده تماس بگیره باهاتون
یه بار میگم بیخیال میخواست اشتباه نکنه
دوباره میگم شاید یه ادم فقیری واسه تحصیل بچش میخواسته
حالا چیکارش کنم؟
تا حالا هم کسی تماس نگرفته باهام
اگه کسی میتونه کمک کنه ممنون میشم
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
دیدی دوسداری یه اتفاقی بی افته
یه زندگی متفاوت داشته باشه
یه دوره از زندگیت یه راهی رو انتخاب کردی و الان دوس داری برگردی و انتخابش نکنی
میگی کاش این کارو نکرده بودم!
کاش این تصمیم رو نگرفته بودم
و یا کاش فلان کارو میکردم🫠
و ته ذهنت یه گوشه ای یه رویایی داری یه رویا از یه زندگی ایدهآل
اون زندگی ایده آل همیجوری کشکی نرفته اونجا
هیچ فکری هیچ طرز نگرشی هیچ احساسی همینجوری و بی دلیل بوجود نیومده
برای هر یه چیز خوبی که اون زندگی داره یه بار یه جای از زندگی چیزی رو تجربه کردی که باعث شده اون زیبایی رو بخوای در واقع متوجه اون بشی
و الا تا تجربه نکرده بودی حتی از وجود همچنین چیزی بیخبر بودی
تا بی پولی رو تجربه نکرده باشی قدر پولدار بودن رو نمیدونی
تا خونه حیاط دار داشته باشی توی اون زندگی ایدهآل خونه حیاط دار جایی خاصی نداره
تا حسرت چیزی رو نداشته باشی نمیتونی زندگی بدون اون حسرت رو آرزو کنی
یه چیز بخوام ازت؟
فکر کن وسط اون زندگی ایدهآلی و اونجا تماما برای توعه
فقط یه چیزی که هست اینه که تجربیات و احساسات و افکاری که الان داری رو اونجا نداری
فکر میکنی چه فرقی با الانت داره
خیلی خوشحال تری؟
تویی که تجربه خونه بدون حیاط رو نداشتی بخاطر اینکه الان خونه ای که توشی یه حیاط خیلی زیبایی داره چقدر خوشحالی؟ نمیگم ناراضی هستی احتمالا خیاطتتون رو دوس داری ولی اون شوق داشتنش رو دیگه نداری( البته که این فقط یه مثل خیلی کوچیکیه)
در عوضش رنگ خواسته هات عوض میشه
تا تشنگی رو تجربه نکنیم قدر ابو
تا شکست رو تجربه نکنیم قدر پیروزی رو
و
و
خلاصه قدر چیزایی که میخواییم رو بدونیم چون برای اینکه اینا بوجود بیان کم رنج و سختی و کاستی کشیده نشده
و اینکه کاش اینجوری میشد هم زیاد نگیم
حکمت اینکه اون اتفاق افتاد اینه که الان چیزی واسه خواستن هدفی برای زندگی عیبی برای درست کردن ..دلیلی برای فردا صبح بیدار شدن داری
اون زندگی رویایی یکی دیگه از دلایلی که اونجا.. یه گوشه از ذهن من و تو هست هم اینه که بدستش بیاری.. تلاش کنی تا بدستش بیاری
چیزی که در موردش حرف میزنم ممکنه یه احساس باشه که میخوای داشته باشی
یه زندگی لوکس/ساده ای باشه که میخوای داشته باشی
یه نوع حرف زدن راه رفتن و حتی تفکری باشه که دوس داری ایجادش کنی
باید اون زندگی رو برای خودت درست کنی و نگی ای کاش فلان کارو نمیکردم/یا میکردم
چون هیچ سمانه ای جز اونی الان اینجاست و داره این متن رو مینویسه، لایق زندگی ایدهآلی که الان میخواد داشته باشه، نیست
میفهمی که چی میگم؟
این چیزی بود که من از کتاب کتابخانه نیمه شب یاد گرفتم ♡
البته کامل برداشت شخصی من بود
و چقدر بهش نیاز داشتم...
دوس داشتم این نوشته رو مثل هزاران حرفی که داشتم و بیانش نکردم، پاکش کنم
ولی چون توی ایدهآل من یه دختری هست که کمتر برای کارای خواسته و نکردش پشیمونه.(نه الانی که کلی حرف نزده و پشیمونی بابتشون رو داره) . پس همینجوری که هست میزارم اینجا بمونه
یه قدمِ شده کوچولو ولی رو به جلو برای من:)
شاید برای حتی یه نفر دیگه که گذرش افتاده اینجا و این نوشته رو خونده مفید باشه