ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
شعردانه
|
هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
نسل جدید نمیدونن اینا چی ان!
اینا ابزار تربیتن! وسایل شکنجن! سلاح کشتارجمعی با قابلیت نقطه زنی، سبُک هنگام پرتاب و سنگین هنگام برخورد!
فهمیدید؟! ولی به اسم دمپایی خرید و فروش میشد
... هرگز کسی هر آنچه که می گفت آن نبود...
-
نسل جدید نمیدونن اینا چی ان!
اینا ابزار تربیتن! وسایل شکنجن! سلاح کشتارجمعی با قابلیت نقطه زنی، سبُک هنگام پرتاب و سنگین هنگام برخورد!
فهمیدید؟! ولی به اسم دمپایی خرید و فروش میشد
-
سنگین هنگام برخورد
-
نسل جدید نمیدونن اینا چی ان!
اینا ابزار تربیتن! وسایل شکنجن! سلاح کشتارجمعی با قابلیت نقطه زنی، سبُک هنگام پرتاب و سنگین هنگام برخورد!
فهمیدید؟! ولی به اسم دمپایی خرید و فروش میشد
-
amirhossein7516
هر کسی هم توانایی استفاده از این سلاح رو نداره ! -
_MILAD_ مخصوص پدر مادر
amirhossein7516 اون مشکیه !خیلی درد داره !!!
-
gollnar سلااااااااااااااااام بانو
خوبی نفسی
-
@faezeh-lay در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
gollnar سلااااااااااااااااام بانو
خوبی نفسی قربونت عزیزِ دل....بدنیستم
تو چطوری؟ -
gollnar مرسی فداتشم منم بدک نیستم هی روزگاره دیگه میگذره
-
@faezeh-lay در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
gollnar مرسی فداتشم منم بدک نیستم هی روزگاره دیگه میگذره
خداروشکر....بهترشی:)))
آره...میگذره! دیر ولی:/ -
gollnar مرسی
مخصوصا اگر منتظر باشی که خیلی خیلی دیر میگذره 
-
برای عاشق شدن
نه
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند…
-
برای عاشق شدن
نه
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند…
@faezeh-lay در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
برای عاشق شدن
نه
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند…
چه شاعرانه!
-
@faezeh-lay در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
برای عاشق شدن
نه
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند…
چه شاعرانه!
-
ـــــــــــــــیک احساســـــــــــــــــــــ
بزن باران برای من
برای اشکهای همچو بارانم
برای قلب رنجورم
برای جسم بیمارم
برای قصه ی راهم
برای عشق وایمانم
آه ای باران ببار
بر سر دختر تنها
مانده ام
گناهم چیست جز خون دل خوردن
به درد آشنا مردن
و من حیران از دوران
کجا شد عهد ما یاران
کجا شد یار غمخواران
کجا شد مونس دلها
کجا شد نم نم باران
زمانی یار هم بودیم
چه بسیار راه پیموده ،همراه هم بودیم
چه شبهایی که ما غمخوار هم بودیم
و اینک
نیست آن شبها و آن راها
نه یار هم نه غمخوار ونه همراهیم
منو تو عمق یک رازیم
سزاوارم به این دوری
سزاوری به این دوری ورنجوری
منو تو درد یک جانیم
منو تو مست یک جامیم
منو تو عشق هم بودیم
گمانم جان هم بودیم
تو را من میپرستیدم نه مانند خدا کمتر
بسیار کمتر زان خدای مهربان آن خالق یکتا
ولی من روح خود را در تو میدیدم
تو ایمان منو عشق منو درمان دردم بودی و افسوس
نبودم عشق وایمانت
هوا تاریک و شب غوغای بی خواب است
زمین سرد است وشمع بی تاب بی تاب است
دلم تنگ است از از این اشکها
زمان قهر است با نجما
زمان کوتاه و عمر کوتاهتر
شب،کوتاه و غم کوتاه
چشم بر چشمان مهتاب دوخته
عشق من از هر زمان افروخته
نیستی تا سر به روی شانه هایت
زار همچون ابر گریم
نیستی تا دست سردم را پناه باشی
نگاه خسته ام را بلکه جان باشی
تو رفتی وزمان ایستاده پا بر جا
وشعر،خشکیده بر قافیه ای بی جا
زمان تنگ است وغم افزون بر دوری
نمی آیی سزاوارم به این دوری؟
زمان کوتاه و عمر کوتاه
شب کوتاه و غم کوتاه..
