کنکوری باید بداند! پارت دوم
-
به نام خدا
سلام دوستان
مسیح شیردل هستم غیر کنکوری
رفیقتون
حالتون چطوره؟
توی پارت قبلی در مورد دویدن شناخت و عبور دوندهی عزیز صحبت کردیم.
امروز میخواهیم ببینم چطور باید تو عمل از این روند در کار های روزانه یا در کنکور استفاده کنیم.
خب اول یه مثال بزنیم تا موضوع شفاف تر بشه براتون و همینطور یکمم یادآوری از مطالب قبل رو داشته باشیم:
فرض کنید سه روز دیگه من امتحان دارم و جزوه ای که دارم ۱۰۰ صفحه است.
به احتمال خیلی زیاد، بشینم برنامه کنم که روز اول ۳۴ صفحه و روز های بعد رو هر روز ۳۳ صفحه میخونم.
روز اول میشنیم خیلی پر قدرت میشینم درس بخونم
شب که میشه میبینم نتونستم ۳۴ صفحه رو بخونم هیچی.
۱۱ صفحه فقط خوندم!
و هی هم مطالب یادم میره و هی باید تکرار کنم و چک کنم که یادم هست یا نه.
خب الان به مشکل خوردم.
(موانع من مشکلات من هستند)
خب من نه مشاور دارم، نه کسی رو درو برم که بهم بگه چه کاری درسته که در شرایط فعلیم انجام بدم.
پا میشم میام انجمن آلا یه تاپیک میزنم و از بچه ها میپرسم که باید چه کاری انجام بدم و این جواب هایی هست که من میگیرم از بچه ها:
۱.دیگه وقت کمه تا اونجایی که میتونی بخون تا یه نمره ای بگیری
۲.قسمت های مهم رو هایلایت کن و بخون این خیلی بهت کمک میکنه به جزئیات خیلی توجه نکن وقت نیست
۳.تقلب بنویس
خب بیایید حالا این شرایط رو با همون مثال دونده مون تعریف کنیم
دونده ما در یک مسیر جدید قرار گرفته برای تموم کردن ۱۰۰ صفحه جزوهای که داریم
موانع بزرگی که جلوش وجود داره یکی زمانه و یکی روش درس خوندنش.
خب زمان که دستش نیست و نمیتونه تغییرش بده
ولی روش درس خوندنش دست خودشه و میتونه تغییرش بده.
زمان میشه سنگ های زیر پای دونده که باید روشون بدوه
ما به هیچ عنوان توانایی صاف کردن این زمین رو نداریم!
(بعدا حسابی سر این موضوع صحبت میکنیم که چیا دست ماست و چیا نیست)
تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که سنگ هارو برداریم و بکوبیم بهم و غر بزنیم بهانه بیاریم که دقیقا خلاف دویدنه پس بهتون فقط استرس اضافه وارد میکنه و باعث میشه همونجایی که هستید بمونید(دونده میخواد که ادامه بده تا به خط پایان برسه)
خب پس با توجه به این حرف هایی که درباره دونده زدیم دونده به احتمال زیاد توصیه دوم رو به کار میگیره و سعی میکنه فقط قسمت های مهم رو بخونه و طی دو روز آینده به خاطر سرعت بالاش توی خوندن صفحه هات جزوه خیلی هم با خودش حال کنه و بگه ایول داریم مثل بنز میریم جلو و بالاخره میشه روز امتحان و میره سر جلسه، و بله هیچی از ارتباط بین مطالب حالیش نیست!
میدونه فرمول های دما گرما چیه،
فرمول های چگالی رو هم میدونه و تازه اگه واقعا یادش باشه.
ولی نمیدونه چگالی با گرما چطور تغییر میکنه که سوال رو حل کنه از کدوم فرمول بره؟ این روشی که به ذهنش رسیده غلط نیست؟
طولانی نیست؟
و با یه ورقه امتحان سنگین شده از سر جلسه میزنه بیرون.اینجاست که من و شما به عنوان دونده باید بر گردیم به مسیری که رفتیم و دوباره ببینیم و بررسی کنیم که کجا دقیقا پامون رو سنگ اشتباهی گذاشتیم که پامون لیز خورد،
کجا و چطور از مانع رد شدیم که خیلی هم مناسب نبود اون مانع نبود.
مثلا وقتی شما از خوندن تمام یا بیشتر جزییات زیر آبی میری مثل این میمونه که از بغل مانعی که جلوتون وجود داره رد بشید
(موانع با پریدن رد میشوند!)
خب الان باید چه کار کنیم؟
دیگه مسیری به نام خواندن صد صفحه جزوه در سه برای امتحان وجود نداره ولی ما میتونیم هر وقت که خواستیم بر گردیم و موانعی که تونستیم رد کنیم یا نتونستم رد کنیم رو ببینیم.
و سعی کنیم راه رد کردن موانع رو یاد بگیریم و از تجربه ای که کسب میکنیم برای رد کردن موانع مشابه در آینده استفاده کنیم که اکثرا اوقات هر وقت که مسیر وقتی تموم میشه تازه میشه فهمید کجا هارو خیلی اشتباه رفتیم ولی باز هم به درک تمام و کمال از مسیر نمیتونیم دست پیدا کنیم ولی درک بهتر داشتن همیشه بهتره!
و صد البته بیش از حد درگیرش بودن هم بده و بعضی وقتا خیلی بده.
خب الان میتونم بشینم یه عالمه توضیح کسل کننده بهتون بدم که باید چه کار کنید، به کجا توجه کنید، چه چیز هایی رو کنار بگذارید و کجا حتما و حتما به دنبال راه حل باشید و کلی چیز میز و تبصره هایی که میشه زد ولی ترجیحم اینه تجربه خودمو از همین مشکل درس خوندن بهتون بگم که تونستم با رد کردن یکسری موانع به شکل بهتر همین الانم خیلی بهتر درس بخونم.
من دقیقا به مشکلی که مثال زدیم من بر خوردم.
بارها و بارها
من کسی رو نداشتم که بهم بگه دقیقا چه کار هایی میتونه در این شرایط مفید باشند که قبلا امتحان شون رو هم پس داده باشند.
همین طوری که داشتم تو یوتیوب دنبال روش های بهتر درس خوندن میگشتم همین چند ماه پیش که ترم یک بودم به یک ویدو بر خوردم با این عنوان که چطور ۱۰۰۰ صفحه رو در سه روز بخونیم.
یکم همچنین هدف قلنبه سلنبه ای بود برای همین ویدو رو باز کردم.
ایده اصلی ویدو این بود که شما باید روز اول تمام کتاب رو بخونید ولی نه به صورت خیلی عمیق بلکه فقط سعی میکنید ایده های اصلی یا مفاهیم پایه رو یاد بگیرید و یکم از ارتباط بین مطالبی که یاد گرفتید رو متوجه بشید و سعی و روز های آتی رو به عمیق کردن مطالبی که روز قبل آموختید اختصاص بدید.
خلاصه ش این میشه شما از کل مطالب یه دید کلی بگیر و کم کم جزییات رو بیشتر و بیشتر کن و ارتباطات جدیدتری بین مطالب کشف کن.
خب من فکم چسبید زمین گفتم به به دیگه همه چیو زود خفن و قوی یاد میگیرم و خیلی خفن میرم جلو.
برای همین تستش کردم و دیدم که خیر اون جوابی که دلم میخواست رو نداد هنوز خیلی از مطالب رو خوب بلد نیستم.
مطالب رو شاید به یاد داشته باشم ولی درک و تسلطی که دلم میخواد رو از مطالب ندارم.
خب من تونستم یه مشکل رو حل کنم.
حالا میتونم مطالب رو خیلی سریع تر از قبل بخونم و تقریبا با همون درکی که اگه به روش های قبلی اگه درس میخوندم داشتم (درک کمی که باعث میشد شک کنم مطالب رو بلدم یا نه)
پس من حداقل در سرعت خوندن پیشرفت کردم خب مشکل جدیدی که بهش خوردم درک مطلب بود.
که باز هم چند وقت پیش به لطف خدا به یه ویدو دیگه بر خوردم فکر میکنم تاپیک ویدو درباره این بود که چطور تو دانشکده پزشکی هیچ نوتی بر نمیدارم
این دوستمون تو یه قسمت از ویدو گفت از از مطالبی که یاد گرفتم هی سوال طرح میکنم و اون سوال و جواب هارو تبدیل به فلش کارت میکنم.
خب از لحن خاطره تعریف کردن بزنیم بیرون که جو رو سبک میکنه میخواییم بررسی کنیم دقیقا من چه کردم در این مسیر.
من اینجا طبق مثال دونده ای که زدیم
دویدم
خوردم به مانع سرعت خواندن
با بررسی و توجه به مشکلم بالآخره با جستجو و آزمون کردن یه روش جدید تونستم از مانع پیش روم رد شم(روش خواندن ۱۰۰۰ صفحه در سه روز)
خب من خوشحال و خر کیف و با توانی که پیدا کرده بودم دوباره شروع به دویدن کردم که این بار خوردم یه مشکل درک مطلب
دوباره با بررسی و توجه به مشکل و پیدا کردن راه حل تونستم از این مانع هم رد بشم (درست کردن فلش کارت از سوال و جواب ها)
و بالاخره تونستم به عنوان یک دونده از خط پایان مسیر بهتر درس خوندن عبور کنم!
که دو سال و خرده ای طول کشید و الان هم دارم بخشی از شناختی که در این مسیر پیدا کردم رو برای شما در این تاپیک به اشتراک میذازم
امیدوارم که درک بهتری از موضوع پیدا کرده باشید و سعی کنید که موانع خودتون پیدا کنید.
ما هر چقدر هم سعی کنیم که شبیه سازی بکنیم شرایط مون رو با مثال دونده باید این رو قبول کنیم که ما در دنیایی به شفافی دونده مون زندگی نمیکنیم، موانع رو به موقع نمیتونیم ببینیم و اکثر اوقات نمیتونیم حتی تشخیص بدیم که مانع و مشکل ما دقیقا چیه و برای همینه که ما نیاز به توجه و بررسی داریم تا بتونم بالاخره به شناخت مورد نیاز و مورد نظرمون دست پیدا کنیم و این جز چیزهاییه که نمیتونیم تغییرشون بدیم و باید قبولشون کرد.
در پارت بعدی میاییم صحبت میکنیم که ما دقیقا چه چیز هایی رو میتونیم تغییر بدیم و چه چیز هایی رو نمیتونیم و در انتها اینکه مسؤولیت ما در قبال چیز هایی میتونیم تغییر بدیم چه خواهد بود. -
-
پارت اول:
https://forum.alaatv.com/post/3058369