|
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
تو عمرم تو این فضا ها نبودم با این همه حرف ها و طریق صبحت ها غیر اخلاقی
و یک وفعه وارد محیط خوابگاه شدن
خیلی نیاز به مدریت داره
خیلیی
اسیب زننده است خوابگاه و هم زمان آموزنده -
@AmirBarsam
صبر کنید از اینده خبر ندارید
و اینکه ذهن ادم به شرایطی که توش بوده عادت می کنه و تا بشه تغییر سخت و اوایل یک دید بد نسبت بهش ایجاد می کنهشاید چند سال بعد همین حرف رو درباره جای جدیدی که اومدید بزنید
-
-
چقدر دنیا
به مسیر حال به هم زنی از لحاظ فرهنگی
و کلام و... غیره رفته و چقدر من نمی دونستم و خداروشکر دور بودم از این محیط
و متاسفانه الان یک دفعه وارد این جامعه شدم
و چندین برابر باید درست تر برخورد کنم و حساب شده و مراقب باشم
ولی هر کار کنم هم باز اثر شون روی ناخودآگاه های ذهنمو چه کار کنم!؟
خیلی بده هر روز حرف ها ناشایست به گوشم می خوره در صورتی که براشون معموله
و انگار جز فرهنگشون شدهوای و چقدر روز به روز بیشتر متوجه اسیب اینستا و رسانه ها می شم
از لحاظ وقت افت شخصیت ادم کم کردن اعتماد به نفس
خرج کردن زمان و فکر سر جیزای بی هوده
و...
هعی
دنیا مسیر سریع رو داره طی می کنه که بیفتی تو راه اشتباه ش دیگه به سرعت میره و..
دور برگردونش به این راحتی ها نیس -
هوففففففف
-
-
زندگی با یه شیب تندی داره می گذره...
نمیدونم معنی دقیق زندگی چیه اما کاش در آخر نگیم "ولی من که زندگی نکردم."
... -
و باز دوباره
انسان بودن
و زندگی کردن
خیلی سخته... -
@Sally هنو برا ما شروع نشده
ینی چی انقد زود -
Akito در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Zahra-HD در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خوش بگذرون
خیلی دلم میخواد
ولی همه از همین اول دارن خیلی جدی درس میخونن و منو میترسونن
فقط نیوفتی درسی رو
نمره کیلو چنده
(بدآموزی دارم؟)
الان که شوق و هیجان دانشگاهو داری تفریح کن دو ترم دیگه هم درسا پاره میکنه هم دیگه اون شوق و شور رو نداری@Zahra-HD در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
(بدآموزی دارم؟)
بله خیلی زیاد
الان که شوق و هیجان دانشگاهو داری تفریح کن دو ترم دیگه هم درسا پاره میکنه هم دیگه اون شوق و شور رو نداری
کاش بتونم...
دلم میخواد ولی این عذاب وجدانه اذیت میکنه:/ -
@Zahra-HD در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
(بدآموزی دارم؟)
بله خیلی زیاد
الان که شوق و هیجان دانشگاهو داری تفریح کن دو ترم دیگه هم درسا پاره میکنه هم دیگه اون شوق و شور رو نداری
کاش بتونم...
دلم میخواد ولی این عذاب وجدانه اذیت میکنه:/Akito
خیلی همه حسابی مشغول خوندن اصلا یک جو رقابتی داره ایجاد میشه
ادم یک دفعه ساعت 9ونیم شب بعد یک روز خسته کننده می بینه طرف داره از کتابخونه بر می گردهواقعا خیلی با اون خمه خستگی بعد کلاس می رند کتابخونه تا اخر های تایم کتابخونه می خونند.
786
-
Akito
خیلی همه حسابی مشغول خوندن اصلا یک جو رقابتی داره ایجاد میشه
ادم یک دفعه ساعت 9ونیم شب بعد یک روز خسته کننده می بینه طرف داره از کتابخونه بر می گردهواقعا خیلی با اون خمه خستگی بعد کلاس می رند کتابخونه تا اخر های تایم کتابخونه می خونند.
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ادم یک دفعه ساعت 9ونیم شب بعد یک روز خسته کننده می بینه طرف داره از کتابخونه بر می گرده
من خیلی بهم میریزم
اینجوری‌اَم که اگه تا ۹ شب، ۱۰ ساعت بخونم بعد یکی جلوم از ساعت ۱۰ تا ۱۱ یه ساعت درس بخونه طرفو میکشم -
چقدر دنیا
به مسیر حال به هم زنی از لحاظ فرهنگی
و کلام و... غیره رفته و چقدر من نمی دونستم و خداروشکر دور بودم از این محیط
و متاسفانه الان یک دفعه وارد این جامعه شدم
و چندین برابر باید درست تر برخورد کنم و حساب شده و مراقب باشم
ولی هر کار کنم هم باز اثر شون روی ناخودآگاه های ذهنمو چه کار کنم!؟
خیلی بده هر روز حرف ها ناشایست به گوشم می خوره در صورتی که براشون معموله
و انگار جز فرهنگشون شدهوای و چقدر روز به روز بیشتر متوجه اسیب اینستا و رسانه ها می شم
از لحاظ وقت افت شخصیت ادم کم کردن اعتماد به نفس
خرج کردن زمان و فکر سر جیزای بی هوده
و...
هعی
دنیا مسیر سریع رو داره طی می کنه که بیفتی تو راه اشتباه ش دیگه به سرعت میره و..
دور برگردونش به این راحتی ها نیسjahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خیلی بده هر روز حرف ها ناشایست به گوشم می خوره در صورتی که براشون معموله
و انگار جز فرهنگشون شدهمشکل جدی من:
-
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ادم یک دفعه ساعت 9ونیم شب بعد یک روز خسته کننده می بینه طرف داره از کتابخونه بر می گرده
من خیلی بهم میریزم
اینجوری‌اَم که اگه تا ۹ شب، ۱۰ ساعت بخونم بعد یکی جلوم از ساعت ۱۰ تا ۱۱ یه ساعت درس بخونه طرفو میکشمببین ما این طوریه که بیشتر تایم تو دانشگاه هیم بعد کتابخونه مرکز هم دقیقا داخل دنشکده ماهست و چون هی به اونجا رفت امد داریم
دیگه هرکی از بچه ها کلاس که بخواد بره و بشناسیم ش رو می بینم که مثلا داره می ره کتابخونه یا بر می گرده
بعد مثلا ظهر ها یک تایم های بین کلاس ها ست
ما می ریم سلف می خواییم برگردیم برای کلاس بعدی
بعد یک دفعه می بینم یک خرخونی داره از کتابخونه بر می گرده سر ظهر
یعنی چی بگم از لحظه لحظه شون استفاده می کنند
و بیشتر تو کتابخونه اند
بعد حالا کاش اکثرا دختر ها
برعکس پسرا هستند و حسابی هم می خونند حالا بگیم دخترا بین شون یک جوی رقابتی افتاده
ولی ببین پسر ها حسابی دارند می خونند
یا من این 9 خوردی که میگم ما کتابخونه نمون تا 10 بازه
بعد من با هم اتاقی هم شب رفتیم کتاب فروشی رو به رو دانشگاه که کتاب بگیرند بچه ها برگشتنه گفتند بریم تعاونی داخل دانشگاه یک سری خوراکی و دستمال کاغذی و.. این چیزا بگیریم
خب تعاونی اخرین چیزی هست که از سمت دانشگاه به خوابگاه تو مسیر قرار داره
بعد اون موقع شب با این صحنه رو به رو شدم ما نزدیک تعاونی شدیم
هم کلاسیم از رو به رو من با کیف و... اینا داشت بر می گشت
خب یعنی هنوز خوابگاه نرفته بود
هعیییی
اونم با اون روز سنگین
