هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
بلاکش میکنم
شمارهی خواهر و دامادشونم حذف میکنم که نرم از روی روبیکای اونا چکش نکنم
بره به درک...
لیاقت نداشتی...
ان شاءالله که دیگه تا لحظهی مرگم نبینمت...
این دل شکستناشونم کار دستشون میده...
شک ندارم...
و نمیبخشم...
هیچ وقت نمیبخشم...
من از دل پسرا خبر ندارم
اما اینو میدونم که دخترا خیلی شکننده ترن...
خیلی بیشتر...
باید اون قدری مرد میبودی که وایمیستادی جلوی خونوادت و میگفتی خودمم با عقاید اون کنار نمیومدم
نه اینکه همه چیو بندازی گردن من...
ازم دفاع کردی اما کافی نبود...اما نباید تهش اینجوری میشد...
دوست داشتنت همین بود؟!
اینکه وقتی نشد
پشت سرم ازم دفاع نکنی...؟
میدونم دفاع کردی اما بعدم همه چیو خراب کردی!
و منی که هنوز که هنوزه دارم انصاف به خرج میدم...بغض میکنم و بازم در دفاع ازت میگم نه اون حرفش درست بوده...
امشب میخواستم به مامانم بگم که به مامانت نگه چیا به خاطر این بحث گفتی...نگه ،چون درکت نمیکنن و میان و اذیتت میکنن...اما بغضم نذاشت حرف بزنم...( :
بغضی که تو باعثش بودی...و من میخواستم قورتش بدم که نذارم اذیتت کنن...
به مامانم میگم...( :
اما اگه دوست داشتن اینه که اصلا نمیخوام...( :
برو با هرکسی که دوست داری...
این روزا خیلی دلم شکست...
از اینکه گفتن احساس نداری و درکش نمیکنی
از اینکه گفتن لجبازم و بهانه میارم و اذیتش کردم...
از اینکه گفتن عرضه نداشتی( : گفتن باید دروغکی میگفتی چشم هرچی تو بگی! بعدا کار خودتو میکردی( :
من اینجوری نیستم...اونقدری برا طرف مقابلم ارزش قائل بودم که نخوام گولش بزنم...
هدفمم این نیست که بعد ازدواج هرکاری دلم خواست کنم...نظر طرف مقابلم و رضایتش برام مهمه...
اما خیلی دلم شکست این روزا...خیلی...
باید اینقد شعور داشتی که جواب اون پیام عذرخواهی رو میدادی... یه جمله میگفتی...جواب منم نمیخواست بدی!فقط به داداشم یه جمله میگفتی ممنون که پیامشو منتقل کردین...همین...اما شعورشو نداشتی...هرچه قدرم ازم ناراحت بودی حق نداشتی این کارُ کنی...حق نداشتی!!!
بغض میکنم
گریه میکنم
خبر ازدواجتم بشنوم گریه میکنم
اما...( :
خود این اما عه یعنی خرابش کردی...بدم خراب کردی...
نمیدونم حکمت چی بوده
فقط میدونم دلم ازت خیلی گرفته...
خیلی زیاد...
خیلی خیلی خیلی زیاد...( :
ان شاءالله که خدا خودش به داد دلم برسه...( :
تو ام برو دنبال لیاقتت...
دنبال همونایی که قبل ازدواج بگن دوست دارم عاشقتم برات میمیرم...
برو دنبال همونایی که چشم الکی بهت بگن و بعدا هرکاری دلشون خواست کنن...
دنبال همونایی که عاطفهتو درگیر کنن و تو ام لابد فک کنی به به چه لیلی و مجنونی هستیم...
حتما اینجوری دوست داشتی دیگه؟...
برو دنبال امثال همینا...
با تمام وجودم میگم که لیاقتمو نداشتی...
شنوندهی تمام حرکاتت که گفتن معنی دوست داشتن میده بودم
اما دیگه این دل من دل قبلی نمیشه...
خیلیم گرفته...
نمیدونمم حکمت این ماجرا چی بوده
اما مطمئنم خدا از نیت تک تک کارای من خبر داشت...
ذره ای نخواستم اذیتت کنم...
عذرخواهی ام کردم
این مدتم اینقد دعا کردم و گریه کردم و توسل کردم که خودم از نفس افتادم...
و الان
تو این ساعت
نه شرمندهی خدای خودمم
نه دلم
نه تو
نه هیچی...
برو دنبال لیاقتت...
منم همین کارُ میکنم...
اما حق نداشتی با من اینجوری برخورد کنی!#تودلی
-
فقط کاش یکی به من بگه که با حرفایی که تو دلم مونده و بهش نزدم چیکار کنم؟!...
کاش میتونستم به اون آیدیش که خبر نداره دارمش پیام میدادم و حرفای دلمو میزدم که اینقد خودخوری نکنم بعدم حساب کاربریمو حذف میکردم...
تا ابد نمیدیدمت... -
بچه ها میخوام جزوه چاپ کنم ولی تاپ کپی مینویسه حداقل سفارش چاپ جزوه 200 هزار تومان هست و موقع ثبت سفارش 200 هزار تومان اضافه میکنه به هزینه
شما غیر از تاپ کپی سایتی میشناسید؟ -
هعی...
تاسوعا عاشورای عزیزم...
که قراره یا بمونم
یا برم پیش خونوادم و کوفتم بشه... -
بلاکش میکنم
شمارهی خواهر و دامادشونم حذف میکنم که نرم از روی روبیکای اونا چکش نکنم
بره به درک...
لیاقت نداشتی...
ان شاءالله که دیگه تا لحظهی مرگم نبینمت...
این دل شکستناشونم کار دستشون میده...
شک ندارم...
و نمیبخشم...
هیچ وقت نمیبخشم...
من از دل پسرا خبر ندارم
اما اینو میدونم که دخترا خیلی شکننده ترن...
خیلی بیشتر...
باید اون قدری مرد میبودی که وایمیستادی جلوی خونوادت و میگفتی خودمم با عقاید اون کنار نمیومدم
نه اینکه همه چیو بندازی گردن من...
ازم دفاع کردی اما کافی نبود...اما نباید تهش اینجوری میشد...
دوست داشتنت همین بود؟!
اینکه وقتی نشد
پشت سرم ازم دفاع نکنی...؟
میدونم دفاع کردی اما بعدم همه چیو خراب کردی!
و منی که هنوز که هنوزه دارم انصاف به خرج میدم...بغض میکنم و بازم در دفاع ازت میگم نه اون حرفش درست بوده...
امشب میخواستم به مامانم بگم که به مامانت نگه چیا به خاطر این بحث گفتی...نگه ،چون درکت نمیکنن و میان و اذیتت میکنن...اما بغضم نذاشت حرف بزنم...( :
بغضی که تو باعثش بودی...و من میخواستم قورتش بدم که نذارم اذیتت کنن...
به مامانم میگم...( :
اما اگه دوست داشتن اینه که اصلا نمیخوام...( :
برو با هرکسی که دوست داری...
این روزا خیلی دلم شکست...
از اینکه گفتن احساس نداری و درکش نمیکنی
از اینکه گفتن لجبازم و بهانه میارم و اذیتش کردم...
از اینکه گفتن عرضه نداشتی( : گفتن باید دروغکی میگفتی چشم هرچی تو بگی! بعدا کار خودتو میکردی( :
من اینجوری نیستم...اونقدری برا طرف مقابلم ارزش قائل بودم که نخوام گولش بزنم...
هدفمم این نیست که بعد ازدواج هرکاری دلم خواست کنم...نظر طرف مقابلم و رضایتش برام مهمه...
اما خیلی دلم شکست این روزا...خیلی...
باید اینقد شعور داشتی که جواب اون پیام عذرخواهی رو میدادی... یه جمله میگفتی...جواب منم نمیخواست بدی!فقط به داداشم یه جمله میگفتی ممنون که پیامشو منتقل کردین...همین...اما شعورشو نداشتی...هرچه قدرم ازم ناراحت بودی حق نداشتی این کارُ کنی...حق نداشتی!!!
بغض میکنم
گریه میکنم
خبر ازدواجتم بشنوم گریه میکنم
اما...( :
خود این اما عه یعنی خرابش کردی...بدم خراب کردی...
نمیدونم حکمت چی بوده
فقط میدونم دلم ازت خیلی گرفته...
خیلی زیاد...
خیلی خیلی خیلی زیاد...( :
ان شاءالله که خدا خودش به داد دلم برسه...( :
تو ام برو دنبال لیاقتت...
دنبال همونایی که قبل ازدواج بگن دوست دارم عاشقتم برات میمیرم...
برو دنبال همونایی که چشم الکی بهت بگن و بعدا هرکاری دلشون خواست کنن...
دنبال همونایی که عاطفهتو درگیر کنن و تو ام لابد فک کنی به به چه لیلی و مجنونی هستیم...
حتما اینجوری دوست داشتی دیگه؟...
برو دنبال امثال همینا...
با تمام وجودم میگم که لیاقتمو نداشتی...
شنوندهی تمام حرکاتت که گفتن معنی دوست داشتن میده بودم
اما دیگه این دل من دل قبلی نمیشه...
خیلیم گرفته...
نمیدونمم حکمت این ماجرا چی بوده
اما مطمئنم خدا از نیت تک تک کارای من خبر داشت...
ذره ای نخواستم اذیتت کنم...
عذرخواهی ام کردم
این مدتم اینقد دعا کردم و گریه کردم و توسل کردم که خودم از نفس افتادم...
و الان
تو این ساعت
نه شرمندهی خدای خودمم
نه دلم
نه تو
نه هیچی...
برو دنبال لیاقتت...
منم همین کارُ میکنم...
اما حق نداشتی با من اینجوری برخورد کنی!#تودلی
زهرا بنده خدا 2
من حس میکنم شما خیلی سعی میکنید باهاشون سربسته صحبت کنید
یه چیزی بگم
اینجا بحث بحث ازدواجه
بحث یه عمر زندگیه
بعدا پشیمونی بوجود میاد
حس میکنم انقدر که تودلی اینجا حرف زدین به خودشون همه این حرف ها رو نزدین
حس میکنم یا از روی غرور بوده یا از روی حیا یا خجالت کشیدن و....
ولی بنظرم باید سفره دلتون رو باز میکردین و واضح تر صحبت میکردین اینکه انقدر سربسته صحبت کنید جالب نیست
اکثر دخترا این ویژگی رو دارن
و خب پسرا توی فهمیدن این چیزا واقعا خنگن
بنظرم اگه مستقیم صحبت میکردین بهتر بود